کهکشان اوبر

کهکشان اوبر

شرکت اوبـر۱  به عنوان یک شرکت نوپای فناوری توانسته است در مدتی کوتاه انقلابی در صنعت حمل‌ و نقل دنیا پدید آورد. این شرکت با ارائه‌ی اپلیکیشن درخواست خودرو، ارتباط میان رانندگان مستقل و مسافران را تسهیل کرده و امکانات تازه‌ای در اختیار هر دو گروه قرار داده است. از آنجایی که هزینه‌ی خدمات اوبر کمتر از هزینه‌ی درخواست تاکسی به روش معمول است، اوبر و شرکت‌های مشابه در سال‌های اخیر موفقیت چشمگیری به دست آورده‌اند.

در سال ۲۰۰۹  میلادی تراویس کالانیک۲  و گرت کمپ۳  دو مؤسس شرکت اوبر به ‌منظور برقراری ارتباط بین رانندگان با مردمی که برای یک سفر درون‌شهری به خودرو نیاز داشتند، نرم‌افزار اوبر را برای گوشی‌های هوشمند طراحی و عرضه کردند. شرکت آن‌ها در ابتدا به عنوان یک شرکت خصوصی با نام اوبرکب ثبت شد اما در سال ۲۰۱۰ به شرکت فناوری اوبر۴  تغییر نام داد. این شرکت در شهر سان‌فرانسیسکو ایالات‌متحده واقع شده است و به ۵۷۰ شهر در سراسر جهان خدمات ارائه می‌دهد. در حال حاضر (۲۰۱۶ میلادی) تخمین زده می‌شود که اوبر بیش از ۱۶۲ هزار راننده‌ی فعال در ایالات‌متحده داشته باشد؛ این در حالی است که اوبر ناوگانی از وسایل نقلیه ندارد؛ هر راننده با خودروی شخصی خود با این شرکت همکاری می‌کند و مسئولیت تأمین بنزین، بیمه و نگهداری از خودرو بر عهده‌ی راننده است. در عوض اوبر در انتخاب مسیر و زمان کار روزانه آزادی قابل توجهی به رانندگان می‌دهد که می‌تواند مشوق آن‌ها در ادامه‌ی همکاری با اوبر باشد.

کهکشان اوبر

انواع سرویسهای اوبر

تمامی سرویس‌های اوبر دیجیتالی هستند. کاربران نرم‌افزار اوبر را بر روی تلفن‌های هوشمند خود نصب می‌کنند و زمانی که به ماشین نیاز دارند، از آن برای برقراری ارتباط با نزدیک‌ترین راننده در اطراف محل استقرار خود استفاده می‌کنند. اوبر به مسافران این امکان را می‌دهد که موقعیت مکانی خودرو را ردیابی کرده و از زمان رسیدن خودرو مطلع شوند. شرکت اوبر به منظور توسعه‌ی فعالیت‌هایش و بر اساس نیازهای مشتریان، سرویس‌های متنوعی را به فهرست خدمات خود افزوده است.

قیمتگذاری

اوبر از نرم‌افزار اختصاصی خود برای تعیین قیمت استفاده می‌کند. زمانی که یک سفر به اتمام می‌رسد، هزینه به‌صورت خودکار از کارت اعتباری مسافر کسر می‌شود. هزینه برای سرعت بالای ۱۱ مایل در ساعت براساس مسافت محاسبه می‌شود. عملکرد اوبر بر مبنای مدیریت هزینه است و ادعا می کند نسبت به تاکسی، کرایه کمتری دریافت می‌کند. با این وجود اپلیکیشن محاسباتی اوپن‌استریت‌کب۵ نشان داده است که اوبر تنها زمانی مقرون به‌ صرفه‌تر است که هزینه‌ی کرایه بیشتر از ۳۵ دلار شده باشد.

زمانی که تقاضای تاکسی بالا باشد، اوبر از یک الگوریتم خاص برای تخمین کرایه استفاده می‌کند که به آن قیمت‌گذاری افزایشی۶ می‌گویند. اوبر حتی برای این سیستم درخواست ثبت حق انحصاری نیز داده است. این استراتژی «قیمت‌گذاری در ساعات اوج» با فرآیند قیمت‌گذاری خدمات رفاهی و پروازها در زمان اوج تقاضا، تفاوت چندانی ندارد؛ اگرچه میزان این افزایش قیمت‌ همیشه مورد سؤال است. برخی مشتریان اعتقاد دارند که اوبر از این تقاضای بالا استفاده می‌کند تا پولی بالاتر از حد معمول از مسافران دریافت کند. در برخی مواقع، قیمت‌گذاری افزایشی اوبر منجر به انتقادهای چشمگیری شده است. در یک شب سال نو، این قیمت‌ها تا هفت برابر قیمت‌های عادی افزایش پیدا کرد. در زمان بحران گروگان‌گیری سیدنی، اوبر چهار برابر میزان معمول کرایه دریافت کرد، زیرا عده‌ی زیادی از مردم به دنبال فرار و تخلیه مکان بودند. در طول زمان‌های طوفان و یخبندان نیز قیمت‌گذاری افزایشی به کار گرفته می‌شود. اوبر به انتقادها در مورد سیستم محاسبه افزایشی این گونه پاسخ داده است که افزایش قیمت در جهت تشویق رانندگان برای سوار کردن مسافران در مسیر است؛ اما این دلیل مانع از نارضایتی مسافران نمی‌شود. در زمان‌های کمبود شدید خودرو، گاهی اوقات قیمت‌ها  ۶ تا ۸ درصد افزایش پیدا می‌کند. از سوی دیگر، می‌توان ادعا کرد که قیمت‌گذاری افزایشی تعداد رانندگان را در زمان اوج تقاضا حدود ۷۰ تا ۸۰ درصد افزایش می‌دهد. البته مشتریان معتقدند که در این شرایط قیمت ها بالاتر از حد انتظار است و اینکه اوبر در موقعیت‌های اضطراری مانند بحران گروگان‌گیری سیدنی، پول زیادی به جیب زده است. به نظر می‌رسد اوبر به ‌منظور ایجاد یک استراتژی قیمت‌گذاری که از نظر کاربرانش منصفانه باشد، باید به یک جمع‌بندی از دیدگاه‌های مخالف و موافق برسد.

شرکت اوبر در ابتدا ۲۰ درصد کمیسیون از رانندگان دریافت می‌کرد، اما سپس در برخی شهرها، ساختار طبقه‌ای و لایه‌ای جدیدی را معرفی کرد که بسته به تعداد ساعات کاری که انجام شده، کمیسیون‌های مختلفی دریافت می‌کند. برای مثال، یک راننده در سان‌فرانسیسکو برای ۲۰ سفر اول در هفته ۳۰ درصد، برای ۲۰ سفر دوم ۲۵ درصد و برای سفرهای بعد از آن ۲۰ درصد کمیسیون به اوبر پرداخت می‌کند.

اوبر

تبلیغات

 این شرکت برای جلب توجه مشتریان نسبت به خدماتش اغلب از استراتژی بازاریابی همهمه‌ای۷  استفاده می‌کند. به عنوان مثال یک سال اوبر برای جشن گرفتن ماه ملی بستنی ۸ در هفت شهر بزرگ، کامیون‌های عرضه‌ی بستنی به راه انداخت و یا در یک برنامه‌ی تبلیغاتی با جنرال موتورز مشارکت کرد تا برای کاربران ساکن سان‌فرانسیسکو به یاد فیلم بازگشت به آینده ۹ سفر رایگان با ماشین دلورئان۱۰  (ماشین مورد استفاده در فیلم) پیشنهاد کند. اوبر همچنین از تبلیغات برای به تصویر کشیدن مزایای خود در مقایسه با رقبایش استفاده می‌کند. مثلاً این شرکت از طریق کمپین تبلیغاتی در فیس‌بوک در برابر رقیب اصلی خود یعنی لیفت۱۱  یک رویکرد تبلیغاتی مبارزه‌جویانه را اتخاذ کرده است. تبلیغات اوبر اغلب بر آسایش و هزینه‌ی پایین خدمات تأکید دارد.

از دیگر ترفندهای بازاریابی اوبر این است که هزینه‌ی اولین سفر برای مشتریان رایگان بوده و به علاوه آن‌ها می‌توانند با معرفی اوبر به دیگران، به ازای هر نفر یک سفر رایگان هدیه بگیرند. شرکت اوبر برای مشتریانی که برای اولین بار از سرویس‌های اوبر استفاده می‌کنند کمپینی را راه‌اندازی کرده است تا آن‌ها اولین تجربه‌ی استفاده‌ی خود را از خدمات اوبر، توییت۱۲  کنند. همچنین اوبر با برنامه‌ای تحت عنوان پلی تایم۱۳  در مناسبت‌های خاص خدمات ویژه‌ای را ارائه می‌دهد، مثلاً برای کریسمس خدمات حمل درخت کریسمس یا در روز حمایت از حیوانات، خدمات نقل و انتقال حیوانات را به خدمات خود می‌افزاید؛ اما شاید سرآمد ایده‌های تبلیغاتی اوبر غافلگیری مشتریان دائمی با چهره‌های معروف باشد. اوبر به عنوان جایزه در یکی از سفرها یک فرد مشهور اعم از خواننده، ورزشکار و یا بازیگر را هم‌سفر مشتری می‌کند.

اوبر برای کسب موفقیت بیشتر، با سایر شرکت‌های بزرگ وارد همکاری استراتژیک شده است. این شرکت در ایالات‌متحده با امریکن اکسپرس قراردادی را به امضا رسانده که طبق آن به افراد دارای کارت امریکن اکسپرس برای درخواست ماشین از اوبر امتیازاتی داده می‌شود. مشارکت استراتژیک با شرکت‌های محلی، برای گسترش بین‌المللی اوبر بسیار مهم است زیرا به شرکت این امکان را می‌دهد تا از منابع، دانش و آگاهی شرکت‌های محلی استفاده کند. اوبر در هندوستان با شرکت تایمز اینترنت۱۴ ، در چین با بایدو۱۵ و در امریکای لاتین با امریکاموویل۱۶  مشارکت دارد.

اوبر مانند تمامی شرکت‌ها باید مراقب باشد تا تبلیغاتش گمراه‌کننده تعبیر نشود. بر همین اساس یک شکایت در دادگاه منطقه‌ای ایالات‌متحده در سان‌فرانسیسکو ثبت شد که ادعا می‌کرد اوبر قانون ۱۹۴۶ ایالت لنهام۱۷  را زیر پا گذاشته است؛ قانونی که تبلیغات کاذب را ممنوع کرده است. برخی از شرکت‌های تاکسیرانی ادعا دارند شیوه‌های تبلیغاتی اوبر مشتریان را فریب می‌دهد و شعارهای تبلیغاتی اوبر مانند «ایمن‌ترین سفر در جاده»، «دقیق‌ترین استانداردهای ایمنی ممکن» و «سواری امن یک‌دلاری» فاصله زیادی با خدمات واقعی این شرکت دارد.

چالشهای اوبر

با وجود موفقیت سریع، موانع قانونی، نظارتی، اجتماعی و فنی زیادی بر سر راه اوبر قرار دارد. برای مثال صنعت تاکسیرانی این ‌طور استدلال می‌کند که اوبر مزیت ناعادلانه‌ای دارد زیرا با الزامات صدور مجوز که تاکسیرانی با آن روبه‌رو است، سروکار ندارد. اشخاص دیگر اوبر را به دلیل عدم بررسی صلاحیت رانندگان متهم می‌کنند که به‌صورت بالقوه باعث ایجاد شرایط ناایمن می‌شود. برخی شهرهای بزرگ، خدمات شرکت‌هایی مانند اوبر را به دلیل نگرانی‌های متعدد ممنوع کرده‌اند. به‌ علاوه، اوبر با پرونده‌های حقوقی مختلف مواجه است. حضور اوبر در بازار، قانون‌گذاران را ملزم به نوشتن پیش‌نویس مقررات جدید برای اداره‌ی این نوع سیستم‌های جدید حمل‌و‌نقل کرده است.

با گسترش اوبر به لحاظ بین‌المللی، چالش‌های بیشتری متوجه این شرکت شده است؛ برخی کشورها، امید به ممنوعیت کار اوبر یا برخی خدمات خاص آن دارند. اوبر باید استراتژی بازاریابی خود را به ‌گونه‌ای تنظیم کند که هم به چالش‌های داخلی در ایالات‌متحده و هم به چالش‌های قانونی در کشورهای مختلف فائق آید.

کهکشان اوبر

چالشهای داخلی: رضایت راننده

اوبر در صنعتی فعالیت می‌کند که در آن اعتماد بین افراد غریبه بسیار مهم است. این اطمینان، یک سفر راحت و ایمن را هم برای مسافر و هم برای راننده تضمین می‌کند. اوبر یک سیستم امتیازدهی را به‌ منظور کمک به تضمین این اعتماد و افزایش اطمینان بین مسافران و راننده‌ها توسعه داده و نام «سیستم امتیازدهی سفر اشتراکی» ۱۸ را بر آن نهاده است. بر‌اساس این سیستم مسافران در پایان سفر به رانندگان امتیاز می‌دهند. امتیاز پایین رانندگان می‌تواند به این معنا باشد که آن‌ها مجبور به گذراندن کلاس‌های تقویتی و اصلاحی هستند که در این کلاس‌ها در خصوص فنون رانندگی ایمن و آداب این حرفه آموزش ببینند. رانندگانی که نتوانند امتیاز خود را بالا ببرند، درخطر تعلیق یا غیرفعال سازی دائمی قرار دارند. از آنجایی که مشتریان دیدگاه‌های مختلفی در خصوص کیفیت دارند، می‌توان این‌ نکته را نیز در نظر داشت که در سیستم امتیاز‌دهی، جایگاه رانندگان اوبر تحت تأثیر خلق و خوی مسافران است.

رانندگان همچنین در خصوص پرداخت‌ها از سوی اوبر ابراز نارضایتی کرده‌اند. اوبر اغلب برای به دست آوردن مزیت رقابتی در بازارهای مختلف، میزان کرایه‌ها را کم می‌کند که این باعث کاهش درآمد راننده می‌شود؛ هر چند اوبر درآمد ساعتی ۱۰ تا ۲۶ دلار را برای رانندگان خود تضمین کرده است، اما رانندگان برای واجد شرایط شدن باید از این قوانین اوبر پیروی کنند: پذیرش حداقل ۹۰ درصد از درخواست‌های سفر، انجام حداقل یک سفر در هر ساعت و ۵۰ دقیقه آنلاین بودن به ازای هر ۶۰ دقیقه. منتقدان می‌گویند این محدودیت‌ها رانندگان را از کار کردن برای دیگر شرکت‌های خدمات حمل و نقل باز می‌دارد؛ این در حالی است که رانندگان اوبر، پیمانکاران مستقل هستند و نه کارمندان شرکت، بنابراین حق گزینه کار کردن برای رقبا را نیز دارند. اوبر بر قوانین خود پافشاری می‌کند و این وضعیت برای رانندگان جنجال ایجاد کرده است. رانندگان ادعا می‌کنند که الزامات اوبر بیشتر آن‌ها را تبدیل به کارمند کرده تا پیمانکاران مستقل. رانندگان ناراضی تظاهرات برگزار کرده و علیه شرکت به دادگاه شکایت کرده‌اند. اگرچه این دادخواهی‌ها محدود به کالیفرنیا است اما می‌تواند آغازی برای دیگر پرونده‌های حقوقی در سراسر امریکا باشد. اگر هیأت‌منصفه، رانندگان را به‌عنوان کارمند واجد شرایط محسوب کند، اوبر یا باید به کارمندان خسارت پرداخت کند و یا از برخی کنترل‌ها و الزامات نسبت به رانندگان چشم‌پوشی کند. نگرانی رانندگان اوبر در مورد پایمال‌ شدن حقوقشان موجب گشته است تا در بیشتر شهرهای ایالات‌متحده اتحادیه‌های رانندگان را تأسیس کنند.

چالشهای قانونی

مقررات، چالش همیشگی اوبر است. اوبر هرقدر بیشتر مشهور و محبوب شود، بیشتر در معرض الزامات قانونی و نظارتی رایج برای دیگر کسب‌وکارهای بزرگ قرار می‌گیرد. برای مثال، قانون حمایت از معلولان در ایالات‌متحده تبدیل به یک چالش برای اوبر شده است. از آنجایی که خدمات اوبر معمولاً با خودروی شخصی راننده انجام می‌شود، بسیاری از خودروها تجهیزات لازم برای حمل ویلچر را ندارند.

لابی‌های تاکسیرانی نیز دولت‌های محلی را تحت‌فشار قرار داده است تا اوبر را در بسیاری از شهرها ممنوع کنند. آن‌ها ادعا می‌کنند که اوبر با امتیازات غیرمنصفانه‌ای که دارد به کسب‌ وکار آن‌ها آسیب زده است. بعضی از شهرهای دنیا با تعلیق قوانین حق ایجاد اپلیکیشن‌های درخواست خودرو، علیه اوبر اقدام جدی انجام داده‌اند. برخی فرودگاه‌های ایالات‌متحده مانند فرودگاه شهر سالت لیک، برای این شرکت محدودیت دارند.

به جز استفاده از مزیت غیرعادلانه رقابتی، اتهام دیگری که علیه اوبر وجود دارد این است که این شرکت به استانداردهای ایمنی مناسب پایبندی ندارد. به عنوان مثال در سان‌فرانسیسکو برای قتل غیرعمد یک دختر ۶ ساله، پرونده‌ای علیه اوبر در دادگاه به ثبت رسید. در این دادخواهی ادعا شده بود راننده‌ ماشین هنگام تصادف با دختربچه در حال استفاده از اپلیکیشن اوبرایکس بوده و به همین دلیل از مسیرش خارج شده است. اوبر به این ادعا این گونه پاسخ داد که راننده، نماینده اوبر نیست و در زمان تصادف در مسیر و یا در حال جابجایی مسافر نبوده است. چنین حوادثی ‌بار دیگر این مسئله را مطرح می‌کند که اوبر چه میزان باید در قبال راننده‌هایش به‌عنوان پیمانکاران مستقل، مسئول باشد.

اوبر به‌منظور افزایش اعتبار و ایمنی، به اپلیکیشن خود یک « چک لیست سفر امن » ۱۹ را اضافه کرده که به ‌منزله‌ی یک اطلاع‌رسانی پیش از سوار کردن مسافر است و مسافران را تشویق می‌کند تا شماره پلاک خودرو، نام راننده و چهره او را پیش از ورود به‌وسیله نقلیه تأیید کنند. آن‌ها همچنین تیم امنیتی و کارشناسان تقلب (کلاه‌برداری) را به مجموعه خود اضافه کرده‌اند تا رانندگان را تأیید هویت کنند. برای پاسخ‌دهی در زمان حادثه نیز اوبر یک تیم اختصاصی را تشکیل داده است تا مسائل مربوط به مسافران را بررسی کند.

مسئله‌ی بیمه، انتقاد دیگری است که به اوبر وارد است. اگرچه وب‌سایت اوبر ادعا می‌کند که در برنامه‌های بیمه مسئولیت، یک میلیون دلار را برای پوشش رانندگانش اختصاص داده است؛ اما همین شرکت در برخی از ایالات هشدارهایی مبنی بر عدم پوشش‌دهی بیمه در صورت وجود حادثه صادر کرده است. بسیاری از ایالت‌های امریکا به دنبال این موضوع، در حال بازنگری الزامات بیمه هستند و شرکت‌های بیمه‌ای مانند گیکو ۲۰  و مت‌لایف ۲۱ ارائه بسته‌های بیمه‌ای برای خدمات سفر اشتراکی را آغاز کرده‌اند.

توسعه در سطح جهانی

اوبر به‌ منظور توصیف فرصت‌هایش در سطح جهانی، شعار «در دسترس به‌ صورت محلی، گسترش در سطح جهانی» را برگزیده است. توسعه‌ی بین‌المللی، بخش مهمی از استراتژی بازاریابی این شرکت است و از این رو خدمات سواری اشتراکی را در ۵۸ کشور ایجاد کرده است. اوبر به درستی متوجه شده است که مصرف‌کنندگان در کشورهای دیگر نیز به دنبال هزینه‌ی کم، آسایش و آزادی هستند که خدمات اپلیکیشن به آن‌ها ارائه می‌دهد.

اگرچه اوبر در برخی کشورها موفق بوده است، اما بسیاری از کشورها قانونی دارند که برای عملکرد موفقیت‌آمیز اوبر در این مناطق، مانع ایجاد کرده است. تصویر شماره یک توسعه‌ی این شرکت را در سطح جهان نشان می‌دهد. همان‌طور که می‌بینید، بیشتر محدودیت‌ها مربوط به خارج از ایالات‌متحده است.

بسیاری از این کشورها اوبر یا خدمات اوبر را به دلیل عدم وجود مجوز حرفه‌ای برای رانندگان ممنوع کرده‌اند. مثلاً، مقامات در تایوان ادعا کرده‌اند که خدمات اوبر از آنجا که مجوز
حمل و نقل برای کار از نظر قانونی را ندارد، قوانین بزرگراه را نقض می‌کند. در اسپانیا، پس از اینکه یک قاضی حکم داد که رانندگان اوبر به دلیل رقابت ناعادلانه با رانندگان تاکسی، به لحاظ قانونی مجاز به حمل مسافر نیستند، این شرکت خدمات خود را متوقف کرد. در استرالیا این‌طور حکم داده شد که اپلیکیشن اوبر به دلیل مسائل ایمنی، غیرقانونی است. پلیس در شهر کیپ تاون آفریقای جنوبی ۳۳ اتومبیل را که با اپلیکیشن اوبر فعالیت می‌کردند توقیف کرد، زیرا رانندگان مجوز تاکسی نداشتند.

آیندهی اوبر

اوبر به خاطر ایجاد فرصت کسب درآمد برای پیمانکاران مستقل یا همان رانندگان و ارائه‌ی روش‌های مناسب به مصرف‌کنندگان برای رفت ‌و آمد با هزینه‌ی کمتر، بسیار مورد ستایش قرار گرفته است. تداوم و پایداری بلندمدت اوبر به مدیریت چهار موضوع مهم زیر بستگی دارد:

رانندگان: اگر اوبر سهم سود کارکنان خود را کاهش دهد، ممکن است تعداد رانندگان ناراضی از کنترل خارج شود. با وجود قوانین اخیر که بیمه‌ی خدمات درمانی را اجباری کرده است. (این مقاله پیش از روی کار آمدن دونالد ترامپ نوشته شده است.) رانندگان ممکن است به پوشش‌دهی بیمه‌ی خدمات درمانی نیاز داشته باشند. از سوی دیگر توسعه‌ی برنامه‌های آموزشی به‌منظور بهبود مهارت‌های رانندگی الزامی است. این برنامه‌ها می‌توانند خطر رانندگان سهل‌انگار را از میان برده و هزینه‌های بیمه‌ی مسئولیت را کاهش دهند.

رقبا: مدل تجاری اوبر را می‌توان در سایر شرکت‌های خدمات کرایه‌ی خودرو مانند لیفت، سایدکار۲۲ و کرب۲۳مشاهده کرد. تعداد بیشتری از این شرکت‌های کرایه‌ی خودرو ممکن است در چند سال آینده آغاز به کار کنند. همچنین رقابت روزانه از سمت رانندگان تاکسی، لیموزین‌ها، کرایه ماشین، مسافرت هوایی، قطار، اتوبوس‌های شهری و دربستی نیز وجود دارد.

جایگاه مشتریان: افزایش تقاضا و انتظار مشتریان برای خدمات باکیفیت، یک چالش مداوم است. در درجه‌ی اول با بهبود ایمنی و ارائه‌ی راهکارهایی که هم برای مسافر و هم راننده سود به همراه دارد، می‌توان بخشی از نیاز مشتریان را پاسخ گفت؛ اما تقاضاهای غیرقابل پیش‌بینی مشتریان، چالشی مربوط به آینده است که می‌توان با تنوع سرویس‌های خدماتی آن را برآورده کرد.

فناوری: مشتریان در دانلود اپلیکیشن‌ها محتاط هستند و با هک شدن برخی کسب وکارهای آنلاین، اطلاعات کارت اعتباری مشتریان در معرض سوء استفاده قرار گرفته است. اوبر می‌تواند سیستم امنیتی پایگاه داده خود را ارتقا دهد تا ریسک‌های مربوط به اطلاعات حساب مالی یا شخصی را کاهش دهد.

رضایت مشتری: برخی مشتریان، انتظار طولانی و رانندگان بی‌تجربه (و حتی مزاحم) را تجربه کرده‌اند. اوبر باید بتواند با استفاده از اینترنت و سایر راه‌های کنترلی، نظارتی دقیق بر خدمات خود داشته باشد و با رسیدگی سریع به شکایات مشتریان رضایت آن‌ها را جلب کند. به همین منظور پس از آنکه یکی از مسافران این شرکت در هندوستان از سوی راننده مورد مزاحمت قرار گرفت، اوبر اقدام به نصب «دکمه‌ی وحشت» و ویژگی‌های ردیابی در اپلیکیشن خود کرد.

نتیجهگیری

ظهور پدیده‌ی اوبر بسیاری از شرکت های خدماتی را به پیروی از مدل تجاری این شرکت تشویق کرده است. شرکت‌های مشابهی وجود دارند که خدمات درخواست خودرو ارائه می‌کنند و همچنین شرکت‌هایی وجود دارد که می‌خواهند از نظر تحویل کالا و خدمات، کسب وکاری شبیه به آن داشته باشند. برای مثال، شرکت کارگوماتیک۲۴  که اکنون در کالیفرنیا و نیویورک فعالیت می‌کند اپلیکیشنی مشابه اوبر برای حمل‌و‌نقل و با استفاده از رانندگان کامیون ترتیب داده است. این نشان‌دهنده‌ی تغییر در صنعتی است که به جای ناوگان حمل‌و‌نقل به افراد به عنوان زیرساخت صنعت اتکا دارد.

همان طور که اشاره شد اوبر با چالش‌ها و قوانینی درگیر است که هم در داخل و هم خارج از ایالات‌متحده گریبان این شرکت را گرفته است؛ قوانینی که از مصرف‌کننده حمایت می‌کند و به‌طور خاص خدمات تاکسیرانی را هدف قرار می‌دهد. رویکرد اوبر در مقابل این قوانین این است که خدمات خود را با عنوان «سواری اشتراکی» تعریف کرده و خود را «عامل» و رانندگان را «پیمانکاران مستقل» خود می‌داند. اگرچه نگاه بسیاری از دادگاه‌ها به این شرکت بدین صورت نیست و بر لزوم اطاعت اوبر از قوانین صدور مجوز پافشاری می‌کنند.

علی‌رغم این چالش‌ها، محبوبیت این شرکت در میان مصرف‌کنندگان و پیمانکاران مستقل در حال افزایش است. سرمایه‌گذاران‌ این شرکت ادعا می‌کنند که اوبر، انقلابی در صنعت خدمات حمل و نقل ایجاد کرده است. آن‌ها به‌وضوح بر این باور هستند که این شرکت در بلندمدت باقدرت به کار خود ادامه خواهد داد و آینده‌ی روشن و فرصت‌های بزرگی در انتظار آن است.

۱.Uber
۲.Travis Kalanick
۳.Garrett Camp
۴.Uber Technologies, Inc
۵.OpenStreetCab
۶.Surge Pricing
۷.Buzz Marketing / بازاریابی همهمهای یک روش است
که در آن برند میکوشد با انجام اقدامات خلاقانه یا تولید
محتوای جذاب، مخاطبان را تشویق کند که دربارهی برند
و محصول با دیگران صحبت کنند. با همهمهای که ایجاد
میشود، توجه افراد به برند جلب میشود و شهرت آن افزایش
پیدا میکند. )به اصطلاح برند سر زبانها میافتد.(
۸.National Ice Cream month
۹.Back to the Future
۱۰.DeLorean
۱۱.Lyft
۱۲.Tweet
۱۳.Play-time
۱۴.Times Internet
۱۵.Baidu
۱۶.AmericaMovil
۱۷.Lanham
۱۸.Ride Share Rating System
۱۹.Safe Ride Checklist
۲۰.Geico
۲۱.MetLife
۲۲.Sidecar
۲۳.Curb
۲۴.Cargomatic

منبع:

Lecia Weber et al, Uber Technologies Inc.: Managing Opportunities and Challenges Daniels Fund EthicsInitiative, University of New Mexico, 2005

تایم اوت روکش شکلاتی کره زمین

مقالهی پیش رو، در سال ۲۰۰۰ میلادی به رشتهی تحریر درآمده است و شما را با مراحل ورود به بازار و توسعهی محصول تایماوت، چگونگی جایگاهیابی در بازار شیرینی و فرآیندهای طراحی تبلیغات و برندسازی آن آشنا میکند. از آنجا که این مقاله به ذکر اصول و نکات فنی برندسازی مواد غذایی پرداخته است؛ میتواند برای صاحبان صنایع و متخصصان تبلیغات بسیار کاربردی و راهگشا باشد.

ایرلند از نظر سرانه‌ی مصرف شیرینی در رده‌ی سوم جهان قرار دارد. مصرف کنندگان ایرلندی سالانه بیش از ۳۲۵ میلیون پوند صرف انواع شیرینی می کنند و میزان مصرف شیرینی در این کشور، هرساله ۳ درصد افزایش می یابد.

 در سال ۱۹۹۳میلادی برند تایم‌اوت۱  پس از چهار سال تحقیق و توسعه۲  در کارخانه‌ی کولاک۳  کدبری۴  در دوبلین به بازار عرضه‌ شد و چیزی نگذشت که این برند محبوبیت چشمگیری در سراسر ایرلند به دست آورد. جذابیت فراوان تایم‌اوت در بازار و پشتوانه‌ی قوی نام کدبری از مهم ترین عوامل در موفقیت استثنایی این محصول محسوب می‌شود.

مطالعـه‌ی تجــاری پیشِ رو روند موفقیت برند تایم‌اوت را بیان کرده و فعالیت های مربوط به طراحی محصول و عرضه‌ی آن به بازار را بررسی می‌نماید. این مطالعه همچنین به رویکرد تبلیغاتی نوینی می پردازد که در ساخت «هویت ذهنی برند»۵ تایم‌اوت مورد استفاده قرار گرفته است تا در درازمدت جایگاه آن را در بازار تضمین کند.

سازمان کدبری

کارخانه کدبری شوئپس۶  کار خود را در بورنویل انگلیس در میانه‌ی قرن بیستم آغاز کرد. در حال حاضر کدبری یک شرکت بین‌المللی با کارخانه‌ها و بازارهای فروش گسترده است و محصولاتش در بیش از ۲۰۰ کشور توزیع می شوند. این سازمان افزون بر ۴ هزار نفر نیروی استخدامی در سراسر جهان دارد و چهارمین عرضه کننده‌ی بزرگ شکلات و شیرینی در دنیاست.

قدمت شرکت کدبریِ ایرلند به سال ۱۹۳۲ برمی گردد. در حال حاضر این شرکت با داشتن سهمی بیش از ۵۰ ‌درصد از بازار شکلات، تولیدکننده‌ی اصلی شیرینی  در ایرلند است. افزون بر ۱۶۰۰ نفر در این شرکت کار می کنند که از این تعداد حدود ۳۰۰ نفرشان به ‌طور مستقیم در بخش تولید تایم‌اوت مشغول به کار هستند. سرمایه‌گذاری کدبری ایرلند برای ماشین‌آلات تولیدی و تکنولوژی های لازم در کارخانه‌ی کولاک دوبلین به ۲۰ میلیون پوند می‌رسد.

بخش های مختلف بازار کدبری

بازار هر محصول، از گروه های مختلف مصرف کنندگان تشکیل می‌شود که هرکدام نیازها و خواسته های متفاوتی دارند. بخش بندی بازار را می توان به چند طریق انجام داد:

ویژگی‌های جمعیت‌شناختی۷  (برای نمونه گروه سنی، وضعیت تأهل، درآمد مصرف کننده و…)

سبک زندگی۸  مصرف کننده (برای نمونه علایق و فعالیت های ایشان)

مزایایی۹  که مصرف کننده با خرید یک محصول به دنبال آن است.

موقعیت‌های۱۰  خاصی که محصول در آن‌ها مصرف می شود.

کدبری برای تولید انواع و اقسام محصولات خود تمامی این عوامل را در نظر می‌گیرد و بخش های مختلفی از بازار را هدف قرار می دهد. بازار هدف کدبری شامل چهار بخش زیر است:

بخش استراحت۱۱: محصولاتی که اغلب در زمان استراحت  با چای یا قهوه مصرف می      شوند. انواع مختلف تایم‌اوت و اسنک (میان وعده) کدبری از این گروه هستند.

بخش خرید ناگهانی۱۲: مصرف‌کننده اغلب این محصولات را بی ‌دلیل می خرد تا همان موقع مصرف کند. این بخش شامل محصولاتی مانند توییرل، مورو، استاربار، کرانچی، فیوز و دیری میلک کدبری می شود.

بخش خانه بر۱۳: محصولاتی که معمولاً در سوپرمارکت ها خریداری و به خانه برده می شوند تا بعداً مصرف شوند.

بخش هدیه۱۴: جعبه های شکلات و سایر محصولاتی که به‌ عنوان هدیه خریداری می شوند.

کشف ایده‌ی تایم‌اوت

نیازها و خواسته های مصرف کنندگان دائم در حال تغییر و تحول است. این تغییرات اغلب منجر به پیدایش بخش های جدید و از میان رفتن بخش های دیگر می شود. پیدایش بخش های جدید در بازار برای شرکت ها فرصت های جذابی ایجاد می کند تا محصولات جدیدی به بازار معرفی کنند.

در سال ۱۹۸۷ کدبری متوجه تغییر رفتار مصرف کنندگان در دو بخش شکلات و بیسکوییت در بازار شد؛ در واکنش به این تغییر رفتار، بعضی از برندها که مصرف کنندگان از قدیم آن ها را با شکلات های تخته ای می شناختند، کم‌کم به بخش بیسکوییت بازار تمایل نشان دادند. کدبری به ‌سرعت این فرصت را شناسایی کرده و محصولی را طراحی و تولید کرد که برای هر دو بخش شکلات تخته ای و بیسکوییت در بازار کشش داشته باشد.

تایم‌اوت چگونه ساخته شد؟

در اواخر سال ۱۹۸۷ در آزمایشگاه کوچک کارخانه‌ی کدبری، طراحی محصول جدیدی شروع شد که برای ذائقه‌ی هر دو بخش بازار خوشایند باشد. لازم بود محصول جدید از سویی آن‌قدر جذابیت داشته باشد که هم‌ردیف شکلات تخته ای قرار بگیرد و از سوی دیگر بتواند جایگاه قدرتمندی در بخش بیسکوییت بازار به دست آورد.

موفقیت، زمانی حاصل شد که مهندسان کدبری توانستند سخت‌ترین قسمت فرآیند تولید را حل‌وفصل کنند؛ اینکه چگونه ورقه های شکلات را روی ویفر قرار دهند. ترکیب ویفر و ورقه های شکلات محصولی را پدید آورد که هم یک شکلات تخته ای کلاسیک بود و هم یک میان وعده‌ی بیسکوییت شکلاتی. به‌ علاوه ترکیب ویفر و ورقه‌ی شکلات و نحوه‌ی عرضه‌ی این دو با هم در نوع خود بسیار خاص و متفاوت با محصولات رقیب بود. این امر باعث شد این محصول، مزیت فروش منحصربه‌فردی داشته و نسبت به رقبای خود متمایز باشد.

ایجاد هویت ذهنی برند

ایجاد هویت ذهنی برند مناسب در موفقیت هر محصول یک عامل اساسی است. هویت ذهنی برند یعنی یک محصول به ‌سادگی قابل‌ تشخیص باشد. هویت انسان ها با نام، نحوه‌ی نگاه کردن، صدا و شخصیتشان مشخص می شود. به همین شکل، یک محصول هم به گونه ای عرضه می شود که مصرف کننده همواره بتواند آن را از محصولات مشابه تشخیص دهد.

هویت ذهنی  برند از این جهت ضروری است که به متمایز کردن یک محصول از دیگر کالاهای عرضه‌شده از سوی رقیبان کمک می کند. ابزارهای بازاریابی مورد استفاده برای حفظ برتری و تفاوت یک محصول عبارتند از: نام برند، بسته‌بندی، تبلیغ و ترویج محصول. اگر هویت برندی برای مصرف‌کننده جا بیفتد تا سال‌ها در ذهن و یاد او باقی خواهد ماند. از این کار به عنوان ایجاد پیوند عاطفی با محصول یاد می شود.

کدبری می بایست قبل از عرضه‌ی تایم‌اوت به بازار هویت ذهنی برند مناسبی ایجاد می کرد. برای این کار مجموعه‌ای از اقدامات اجرایی را در دستور کار قرار داد:

انتخاب نام مناسب برای برند

طراحی بسته‌بندی جذاب برای محصول

انتخاب اندازه‌ی مناسب برای بسته‌ی محصول

تعیین قیمت مناسب برای خرده‌فروشی

توزیع محصول در مکان مناسب

نمایش محصول در محل مناسب و به شیوه‌ای درست

انتخاب نام مناسب برای برند

نام های زیادی برای این محصول پیشنهاد شد، از جمله سوییچ۱۵  و اولترا ۱۶  اما تایم‌اوت عنوان مناسب تری برای این محصول بود. تحقیقات نشان می داد که این نام درک مخاطب را از چرایی تولید این محصول به ‌شدت افزایش می‌دهد؛ استراحت با شکلات، مناسب برای مصرف در همه جا و همه وقت.

طراحی بسته بندی جذاب برای محصول

ابتدایی ترین کارکرد بسته بندی پوشش محصول و محافظت از آن است اما بسته بندی یکی از ابزارهای مهم بازاریابی نیز به شمار می‌رود. دقت در طراحی بسته بندی برای نمایش محصول، جلب توجه مصرف کننده و متمایز کردن محصول از رقیبانش در عرصه خرده‌فروشی ضروری است. بسته بندی تایم‌اوت به گونه ای طراحی شده بود که به عنوان میان وعده ای منحصربه‌فرد، هیجان‌انگیز و خوشمزه جا بیفتد. در بسته بندی از رنگ های زنده مثل آبی، قرمز و سفید استفاده شده و دور تا دور نام برند، رنگ اخرایی به کار رفته بود. این رنگ‌ها انتخاب شده بودند تا توجه مصرف کننده را جلب و تایم‌اوت را از دیگر کالاهای در معرض نمایش کاملاً متمایز کنند.

انتخاب اندازه‌‌ی مناسب برای بسته‌‌ی محصول

بسیاری از برندهای جدید ابتدا با یک اندازه‌ی استاندارد جای خود را در بازار تثبیت می کنند و سپس کار خود را با عرضه‌ی بسته بندی‌هایی در اندازه های مختلف گسترش می دهند. طراحی تایم‌اوت به صورت شکلات تخته ای کلاسیک به گونه ای بود که هم برای مصرف بیرون از خانه مناسب بود و هم امکان مصرف آن در خانه هنگام استراحت کنار چای یا قهوه وجود داشت. در نتیجه، تایم‌اوت از همان ابتدا در بسته‌هایی با اندازه‌های مختلف عرضه شد، از جمله:

استاندارد، بسته‌ی تویین فینگر۱۷  (دوقلو)؛ شکلات تخته ای مناسب برای هر میان وعده.

مولتی پک۱۸؛ حاوی بسته های تویین فینگر برای بردن به خانه.

برک پک۱۹  (بسته استراحت)؛ حاوی بسته های کوچک تر تویین فینگر که به صورت مجزا بسته بندی شده‌اند و در خانه، معمولاً همراه با چای یا قهوه و یا در کنار غذا مصرف می‌شود.

پاکت جایزه۲۰ ؛ حاوی تکه های تکی شکلات در ابعاد مناسب که به صورت جداگانه بسته بندی و برای هدیه و جایزه دادن به کودکان در مهمانی ها طراحی شده‌اند.

تعیین قیمت مناسب برای خرده‌فروشی

از تایم‌اوت در صنعت شیرینی به عنوان محصولی برای زمان استراحت یاد می شود. این یعنی تایم‌اوت به این منظور تولید شده است که مصرف کننده هر وقت احساس نیاز به استراحت کرد، از آن استفاده کند. قیمت محصولات طراحی شده برای زمان استراحت عموماً در رقابت شدید با بازار اصلی شیرینی تعیین می شود؛ بنابراین در حالی که قیمت استاندارد شکلات تخته‌ای ۳۰ تا ۳۲ پنی بود، تایم‌اوت با قیمت ۲۸ پنی به بازار عرضه شد.

توزیع محصول در محل مناسب

انتخاب محل مناسب برای عرضه‌ی محصول یعنی اینکه مطمئن شویم محصول در مناسب ترین و در دسترس‌ترین مکان برای
مصرف کننده عرضه می‌شود. از آن جا که تایم‌اوت هم برای مصرف در خانه و هم بیرون طراحی شده بود، علاوه بر دکه های روزنامه‌فروشی و سوپرمارکت ها، در رستوران ها و کافه ها نیز به فروش می‌رسید.

شروع عرضه‌ی تایم‌اوت به بازار

 در سال ۱۹۹۳، تایم‌اوت با تبلیغاتی در سطح ملی و با یک کمپین ترویجی۲۱  برای اولین بار به بازار ایرلند عرضه شد. هدف این کمپین تثبیت تایم‌اوت به عنوان یک برند شکلات جدید، دوستانه، مدرن، لذت بخش و مطابق سلیقه جوانان بود که می شد در هر زمانی آن را مصرف کرد.

در تبلیغات گسترده در تلویزیون، رادیو و پوسترها مضمون «تایم‌اوت برای همه زمان‌ها» ۲۲ به چشم می آمد. نمونه های رایگان آن در خیابان ها و مغازه ها دست‌و‌‌دلبازانه توزیع می شد. علاوه بر این ها تایم‌اوت همراه با چای لیونز۲۳  نیز تبلیغ می شد؛ به این ترتیب که مصرف‌کنندگان همراه با هر بسته استاندارد چای، یک شکلات تخته ای رایگان دریافت می کردند. این تبلیغ طراحی شده بود تا تصویر تایم‌اوت را به عنوان محصولی که در زمان استراحت کنار نوشیدنی مصرف می شود، تثبیت کند.

ساخت هویتی درازمدت برای تایم‌اوت

عرضه‌ی اولیه‌ی تایم‌اوت به بازار و تبلیغات آن که تا سال ۱۹۹۷ مورد استفاده بود، برای مرحله‌ی معرفی محصول بسیار مناسب بود. چرا که در این دوره از چرخه‌ی عمر محصول، تمرکز بر نام برند است و تبلیغات برای معرفی محصول، ایجاد آگاهی از برند۲۴  و مطرح کردن کاربرد اصلی محصول انجام می‌شود. تبلیغات
تایم اوت در انتقال این دو اصل به مصرف‌کنندگان ایرلندی بسیار شفاف و مستقیم بود.

بعد از آن ساخت هویتی برای تایم‌اوت که بتواند در درازمدت پایدار بماند، ضرورت پیدا کرد. تا آن زمان تایم‌اوت به گونه ای تزلزل ناپذیر در ذهن مصرف کنندگان به عنوان گزینه ای برای زمان استراحت تثبیت شده بود و کدبری باید از تداوم این وضعیت اطمینان حاصل می‌کرد.

برای این کار به برقراری پیوند عاطفی تری میان مصرف کنندگان ایرلندی و تایم‌اوت نیاز بود. مدیران کدبری می خواستند تا
مصرفکنندگان ایرلندی به تایم‌اوت یک نگاه خنثی و کارکردی نداشته باشند و لذت بیشتری از این محصول ببرند. بنابراین تبلیغ جدیدی باید طراحی می شد؛ تبلیغی که علاوه بر یادآوری تایم‌اوت به عنوان بهترین شکلات برای اوقات فراغت، تصویر جذاب‌تر و شخصیت دوست‌داشتنی تری به آن ببخشد. همچنین تبلیـــغ جدیـد بایـــد منحصربه ‌فــــرد و خیره‌کننده از آب درمی آمد.

کمپین تبلیغاتی خلاقانه

در دوم مارس ۱۹۹۸، کمپین تبلیغاتی جدید و بسیار خلاقانه‌ای با استفاده از تعدادی کارتون طنزآمیز اجرا شد. این کمپین تلویزیون، مطبوعات و تبلیغات محیطی را شامل می‌شد و موقعیت های خنده داری را به تصویر می‌کشید که در آن، افراد مشغول استراحت بودند و از خوردن تایم‌اوت لذت می بردند. این کمپین ویژگی‌هایی داشت که باعث شد مورد استقبال قرار بگیرد:

با دنیای طنزآمیز کارتون ها، مانند یک زنگ تفریح مخاطبان را از دنیای واقعی جدا می کرد.

قابلیت برقراری ارتباط با گروه های سنی مختلف (از شانزده تا چهل و چهار ساله) را داشت. طنز تنها عنصر جذاب در تبلیغات است که می تواند موانع سنی را پشت سر بگذارد.

با استفاده از طرح‌های داستانی طنزآمیز تصویر «استراحتی لذت‌بخش با تایم اوت» را تقویت می‌کرد.

مردم از تماشای کارتون لذت می برند، پس این کمپین توجه مردم را جلب می کرد.

کارتون‌ها منحصربه فرد و خلاقانه بودند.

کمپین کارتون برای تلویزیون، مطبوعات و پوسترها طراحی شده بود. نقاشی های کارتونی روی تمام بسته های شکلات، پاکت‌های جایزه و بسته های استراحت دیده می شد و این چنین بسته‌بندی محصولات نیز کمپین را تقویت می کرد.

موفقیت تایم‌اوت

تایم‌اوت یکی از موفق ترین برندهای شکلات در ایرلند است که به بسیاری از کشورهای دیگر در سراسر جهان صادر می شود. موفقیت این محصول منجر به سرمایه گذاری مالی عظیمی در کارخانه‌ی کدبری در کولاک شد و تایم اوت قسمت قابل توجهی از تولیدات این کارخانه را به خود اختصاص داده است.

در سال ۱۹۹۸ در ایرلند ۳۴ میلیون شکلات تخته ای مصرف شد که برابر با مصرف یک شکلات تخته‌ای در هر ثانیه است. طبق آمار از زمان اولین عرضه‌ی تایم‌اوت به بازار تا سال ۲۰۰۰ بیش از ۵/۱ میلیارد قطعه شکلات مصرف شده است. اگر این تعداد شکلات را کنار هم قرار بدهیم، می‌توان کره زمین را پنج دور با شکلات پوشاند و این برای برندی که پنجمین سالگرد تأسیس خود را جشن می‌گرفت، چندان بد نبود!

۱.Timeout
۲.Research And Development (R&D)
۳.Coolock
۴.Cadbury
۵.Brand Identitys
۶.Cadbury Schweppes
۷.Demographic
۸.Lifestyle
۹.Benefits
۱۰.Occasions
۱۱.Break
۱۲.Impulse
۱۳.Take-Home
۱۴.Gift
۱۵.Switch
۱۶.Ultra
۱۷.Twin Finger Pack
۱۸.Multi-Pack
۱۹.Breakpack
۲۰.Treat Size Pack
۲۱.Promotional Campaign
۲۲.Timeout At Any Time
۲۳.Lyons Tea
۲۴.Brand Awareness

منبع:

The Irish Times, Business 2000 Column: 5th, December 7, 2001

سلطان خیابان مدیسون

درباره‌ی هر کتابِ بیوگرافی، این سه پرسش ابتدایی را می‌توان مطرح کرد؛  اصلاً این «آدم» چه کسی است؟ چرا آن‌قدر مهم است که باید کتابی درباره‌اش نوشته شود؟ و سؤال آخر اینکه خواندن این کتاب چه فایده‌ای به حال مخاطبان دارد؟

کتاب سلطان خیابان مدیسون۱ نوشته‌ی کن رومن۲، یک کتاب بیوگرافی درباره‌ی دیوید اگیلوی۳  است. برای کسانی که در صنعت تبلیغات کار می‌کنند، جواب سؤال اول سخت نیست؛ دیوید اگیلوی «پدر افسانه‌ای تبلیغات»، بنیان‌گذار شرکتی با نام خودش و مغز متفکر تعدادی از ماندگارترین «تصاویر ذهنی برند»۴ است. با آوردن نام او سریعاً تصویر مردی که پیراهن هث‌اوی۵  به تن کرده و با آقامنشی بسیار چشم‌بند مشکی‌اش را بسته، به ذهن خطور می‌کند ۶.

فصل‌های ابتدایی کتاب به اسطوره‌‌سازی‌هایی مربوط می‌شود که‌ درباره‌ی زندگی گذشته‌ی اگیلوی، بیش از یک قرن دهان به دهان می‌چرخند. از رگ و ریشه‌ی سلتی۷  او گرفته تا فعالیت‌هایش در سرویس مخفی بریتانیا و دوران سرآشپزی‌اش در هتل مجستیک در پاریس.

از همان زمان که اگیلوی آژانس تبلیغاتی خود را افتتاح کرد، سخنان غیررسمی درباره‌ی چندوچون زندگی او نیز آغاز شد. به گفته‌ی آقای رومن هر کسی داستانی منحصر‌به‌فرد درباره‌ی دیوید اگیلوی دارد. مجموعه‌ی خاطرات موجود در کتاب، بخش زیادی از این داستان‌ها را شامل می‌شود؛ از داستان چشم‌بند خریدن ناگهانی اگیلوی سر راه عکس‌برداری پروژه‌ی هث‌اوی گرفته تا داستان‌هایی درباره‌ی راهنمایی آگهی‌نویسان از داخل رولز رویسش و دلبری کردن از فرقه‌ی مسیحی آمیش‌ها۸ در مزرعه‌اش در لنکستر پنسیلوانیا. همین‌طور داستان‌های دیگری نیز وجود دارد که خواندن آن‌ها خالی از لطف نیست؛ داستان نوشتن آگهی «کرم تمیزکننده‌ی ۲۵۰ گرمی» شرکت داو ۹  که همچنان پس از چند دهه از این آگهی استفاده می‌شود، داستان خریدن قصری در فرانسه و کلی داستان دیگر.

ف. اسکات فیتزجرالد ۱۰ ، آگهی‌نویس قدیمی، زمانی گفته بود در زندگی آمریکایی هیچ پرده‌ی دومی در کار نیست؛ اما در اینجا چالش پیش روی آقای رومن ساختن زورکی پرده‌ی سوم برای زندگی اگیلوی است. نقش‌آفرینی آقای اگیلوی در آژانسی که خودش ساخته بود، میان دو سنگ آسیاب «انقلاب خلاقیت» و «تب ادغام» در دهه‌ی ۸۰ رو به افول نهاد. به همین ‌دلیل یک‌سوم آخر کتاب تغییر مسیر داده و شامل بخش‌های بی‌مزه‌ای درباره‌ی سهامی عام شدن آژانس و در نهایت خرید گروه اگیلوی توسط دبلیودبلیوپی۱۱  می‌شود؛ هرچند این فصل‌های کتاب از لحاظ تاریخی جالب ‌هستند اما آقای اگیلوی در آن نقش سیاهی‌لشکر را بازی می‌کند. او دستوراتش را از طریق یادداشت از فرانسه می‌فرستد و به وضوح حاشیه‌نشین شده است. در واقع زمانی که آقای رومن گزارش مرگ‌ دیوید اگیلوی را در جولای ۱۹۹۹، در سن ۸۸ سالگی می‌دهد، عنوان «سلطان خیابان مدیسون» در بهترین حالت عنوانی طعنه‌آمیز است.

پس چرا با وجود اینکه امروز اکثر سازندگان تبلیغات نمی‌توانند چهره‌ی اگیلوی را از صف مظنونان شناسایی کنند، باید کتابی درباره‌ی او نوشت؟ پاسخ ساده است: این اگیلوی بود که صنعت تبلیغات را متحول کرد. او تبلیغات را تبدیل به صنعتی هوشمند کرد. جایی‌که افراد باهوش می‌توانند کارهای هوشمندانه‌ای انجام بدهند که احترام همگان را برمی‌انگیزد.

سلطان خیابان مدیسون مانند بیشتر کتاب‌های بیوگرافی درباره‌ی افراد پیشرو در تجارت قرن بیستم، با یک تیر دو نشان می‌زند و ضمن پرداختن به زندگی اگیلوی، تصویری هم از صنعت در حال تکامل تبلیغات در آمریکا ارائه می‌دهد. آقای اگیلوی به عنوان حلقه‌ی واسطی میان دو دوره و نیز به عنوان عامل تغییر ترسیم شده است. جای خالی تحلیل نقادانه‌تر کار او، اینکه چگونه کارش توده‌ها را تحت تأثیر قرار داد و دلایل اهمیت و ماندگاری او، در این کتاب احساس می‌شود. ممکن است استدلال شود که این کار باعث کاهش جذابیت کتاب برای عموم کتاب‌خوان‌ها می‌شود، اما باید صادق بود: افکار عمومی بسیار بیشتر از آنچه ما فکر می‌کنیم درباره‌ی سازوکارهای درونی سرزمین تبلیغات کنجکاوی به خرج می‌دهد.

حال باید دید چه چیزی از این کتاب می‌آموزیم؟ اول از همه اینکه نیاز مشتری به وجود «دلیلی برای باور کردن»۱۲  را دست‌کم نگیریم. اگیلوی به مشتریانش اسطوره‌های شخصی می‌فروخت. به آن‌ها وعده‌ی چیزی نو می‌داد چون خودش هم شخصیت تازه‌ای بود. او پیوسته می‌خواست تا اعتقاد مردم را به کارش افزایش دهد و در این راه اصول تحقیقاتی‌اش را پایه‌ریزی کرد. اگیلوی همیشه بر این جملات تأکید می‌کرد: «به مردم دلیلی برای باور کردن بدهید و نیازهایشان را در نظر بگیرید.»

درس دوم این است که چشم‌هایتان را باز نگه دارید. بخشی از نبوغ اگیلوی این بود که فهمید تبلیغات پس از جنگ جهانی دوم قرار است انعکاس و به یک معنا جایگزین فروشندگی نفر به نفر شود که در آن به اوج مهارت رسیده بود. متأسفانه این ایده‌ی اگیلوی نیز زمان اندکی راه‌گشا بود و هنگامی که ماهیت رابطه‌ی میان فروشنده و خریدار دگرگون شد، یعنی زمانی که یک لبخند و سخنرانی مبسوط درباره‌ی واقعیت‌های محصول برای جلب توجه مشتری کفایت نمی‌کرد، کار اگیلوی نیز آسیب دید.

هر تبلیغاتچی با خواندن کتاب آقای رومن تا آخر، احتمالاً تصمیمی تازه و جدی برای زندگی حرفه‌ای خود می‌گیرد. جذاب‌ترین لحظات آقای اگیلوی درست زمانی بود که کنجکاوی ذاتی‌ زندگی‌ پیش از تبلیغاتش را وارد دنیای تبلیغات کرد. افسوس که اگیلوی در سال‌های پایان عمرش این کنجکاوی را به دست فراموشی سپرد و تنها به عنصری زینتی برای دنیای تبلیغات تبدیل شد.

۱.King of Madison Avenue
۲.Ken Roman
۳.David Ogilvy
۴.Brand image
۵.Hathaway
۶.اشاره به یکی از مشهورترین آگهیهای
اگیلوی که درهمین ش ارهی مجله، در م
مقالهی گذشتهی کامل درباره ی آن توضیح
داده شده است.
۷.Celtic / قبیلهای که در هفتصد سال
پیش از می اد مسیح در اروپای مرکزی ل
سکونت داشتند.
۸.Amish
۹.Dove
۱۰.F. Scott Fitzgerald
۱۱.WWP
۱۲.Reason to believe

منبع:

Martin Bihl, Holding Court With the ‘King of Madison Avenue’, Ad Age Magazine, February 19, 2009

اولین و آخرین

در ۱۲ سالگی، درست در سنی که نثر یک کتاب ‌می‌تواند دنیای آدم را عوض کند، پدرم یک کتاب به من هدیه داد؛ «اعتراف‌های یک تبلیغاتچی۱» نوشته‌ی دیویــد اگیلــوی۲. خواندن این کتاب همان تأثیر کوبنده ی داستان‌های همینگوی را داشت که در همان زمان‌ها خوانده بودم. جملاتش بیشتر فاعلی بودند تا مفعولی، و صمیمی بودند تا رسمی. نثری روان داشت و روایت اول‌شخص، همراه با تکیه‌کلام‌های جذابی که به نوشته‌اش شخصیت می‌دادند. زبانِ کتاب از تمامی مهملاتی که تا آن زمان خوانده بودید، خود را جدا می کرد. همه ی این‌ها باعث می‌شد که نه‌تنها بخواهی مثل او بنویسی، بلکه فکر کنی می‌توانی مثل او بنویسی: شفاف، مقتدر، حتی پیش‌گویانه و شوخ.

کتاب را خواندم و درجا باهوش‌تر شدم. در ابتدای ۱۲ سالگی پس از خواندن کتاب اگیلوی مطمئن بودم که بیشتر از هر کسی (معلم، دوست، پدر یا مادرم) که کتاب را نخوانده است، دانا هستم. هنوز هم تمام کسانی که آن‌ها را به خواندن این کتاب ترغیب می‌کنم، همان واکنش شگفت‌زده ی فهم ناگهانی جهان را دارند.

کتاب فقط در مورد چندوچون تبلیغات (که خودش کاری ا‌ست کارستان) یا روش کار آژانس‌های تبلیغاتی نیست بلکه نشان می‌دهد آدم‌های زرنگ چگونه کار می‌کنند. این کتاب درباره ی رموز جهان هوشمند است؛ درباره ی موفق بودن، پول درآوردن با روشی منحصربه‌فرد، بزرگی و اعتماد به نفس. همچنین کتاب درباره ی ساختن شخصیت خود است. (آفریدن برند شخصی، ۵۰ سال پیش از اینکه این ایده به ذهن کسی خطور کند.)

درست مثل همینگوی که تصویرش نیز به اندازه ی نثرش معرف او بود، ظاهر اگیلوی نیز با کلماتش می‌خواند: بی‌دردسر، ملایم، مغرور و اندکی خودپسند. او نه‌تنها به نقشش شباهت داشت، بلکه شبیه یک ستاره‌ی سینما بود که نقش اگیلوی را ایفا می‌کند.

اگیلوی در نسل خود معروف‌ترین فرد در دنیای تجارت بود. اغراق نیست اگر او را در زمان خودش، هم‌ردیف استیو جابز در زمان حال قرار دهیم. اینجا یک سؤال از روی کنجکاوی پیش می‌آید: چرا از آن زمان تاکنون هیچ‌کس (احتمالاً به جز ساچیس۳  برای مدتی کوتاه) در کار تبلیغات به سطح او نرسیده است؟

مطمئناً اگیلوی فرصت را غنیمت شمرد. او نخستین صدایی بود که تبلیغات را از منظری آرمانی تعریف می‌کرد. لیست قوانین، الگوهای ممنوعه و فخر‌فروشی هنرمندانه‌ی اگیلوی برای نخستین بار به این تجارت وجهه‌ای متمایز و آداب حرفه‌ای بخشید. موفقیت برق‌آسای او، یا دست کم توهم این موفقیت برق‌آسا به این امر کمک شایانی کرد.

طبق داستانی که همیشه آن را تعریف می‌کرد، با دست خالی درهای موفقیت را به روی خود گشود؛ هرچند در واقع برادر بزرگ تر اگیلوی روی فعالیت اقتصادی او در نیویورک سرمایه‌گذاری کرده بود؛ برادری که خود مدیرعامل یکی از قدیمی‌ترین و ستوده‌ترین آژانس‌های تبلیغاتی لندن به نام«ماثر و کراوتر»۴ بود. (برنامه این دو برادر ادغام آژانس‌های تبلیغاتی‌شان بود اما کشمکشی بین‌شان بر سر نقش رهبری پیش آمد که البته با مرگ به‌هنگام برادر بزرگ‌تر به راحتی برطرف شد.)

اگیلوی در آغاز کار، تعدادی سفارش کوچک داشت:وج‌وود۵، شرکت چینی‌سازی بریتانیایی؛ هث‌اوی۶، تولیدی پیراهن؛ شوئپس۷، تولیدی آب نیروزا؛ و بریتیش تراول۸. او برای هث‌اوی و شوئــپس نه‌تنهــا کمپینــی سرنوشت‌ساز به راه انداخت، بلکه به یک معنا ایده ای سرنوشت‌ساز را در تعریف کمپین مطرح کرد: «آن تنها عنصر قابل درک،‌ که به تخیل عام رخنه می‌کند.» در واقع، شخصیت برندشده۹  آفریده ی اگیلوی است؛ مردی که پیراهن هث‌اوی را می‌پوشد، چشم‌بند دارد. (و حتی برای نسل بعد نیز همین تبلیغ استفاده می‌شود، بدون اینکه از چرایی آن سخن به میان آورده شود.) و یا به عنوان نمونه‌ی دیگری از شخصیت برندشده؛ در آگهی آب نیروزای شوئپس مشاهده می‌شود که این نوشیدنی را مدیرعامل ریش‌قرمز شرکت با صورت مردانه و اتفاقاً خشنش می نوشد.

در مرحله ی بعد اگیلوی تقریباً تمام بودجه ی سفارش‌های کوچک خود را به نیویورکر سپرد که تنها رسانه ی قدرتمند، متمرکز و تجملاتی با مشتریان ثروتمند در آمریکا بود. اگیلوی روی این حساب می‌کرد که تمام افراد مرفه که در آن زمان گروه دور از دسترسی بودند، نیویورکر می‌خوانند پس تبلیغات او دیده خواهد شد. تکرار تبلیغات در نیویورکر این توهم را به وجود آورد که این کمپین ها، از آنچه که بودند بزرگ‌ترند و نیز کار اگیلوی را به طور مرتب در معرض دید کسانی می‌گذاشت که آژانس‌های تبلیغاتی را به خدمت می‌گرفتند. این چنین او از طریق مجموعـــه‌ای از جلــوه‌فروشی‌ها، رفتارهـای منحصربه‌فرد و مانورهـای تبلیغاتی (از جمله تلاش سخت و دقیق بر روی نشریات تجاری‌اش) در فروش به موفقیت‌های چشمگیری رسید.

سخت است اگر به حس کنجکاوی خود در مورد زندگی شخصی اگیلوی بی‌توجه باشیم؛ پس از آستر کت او شروع می‌کنیم. آستر تمام کت‌های دو دکمه ی آبی تیره‌‌ی اگیلوی، قرمز بود. زمانی که می‌خواست با حرارت و تسلط سخنرانی کند، ابتدا کتش را درمی‌آورد و آن را از سمت قرمزش تا می‌کرد و روی صندلی می‌گذاشت. (رنگ موی او نیز نزدیک به رنگ آستر کت‌هایش بود.) وقتی سفارش رولز رویس را برنده شد، در زمانه‌ای که شورلـــت‌هـــا و کادیلاک‌هــا حرف اول را می‌زدنـــد، او با یکــی از معـــدود رولــز رویس‌ها (اگر نگوییـم تنهــا رولز رویس شهــــر) در نیویـورک می‌رانــد. می‌توان گفت که او یک ستاره ی موسیقی رپ زودهنگام بود و یا شاید یک شاهزاده چرا که در فرانسه یک قصر قرن دوازدهمی با ۳۰ اتاق خریـداری کرد. گــاه در رستوران‌ها، وقتــی از خدمــات راضــی نبود، قشقرق بــه راه می‌انداخـت و موجــب ناراحتـی همراهانش می‌شد. دغدغــه ی او، هرچند بچه‌گانـه، دربــاره ی خدمت‌رسانی (فضیلتی حرفه‌ای که خود به حد اعلا آن را داشت) و البته، شخص خودش بود.

اگیلوی مردی بی‌ادب، عجول، خودخواه و در تعریف و تمجید محتاط بود و با این‌ حال نیاز به «دوست داشته شدن» داشت؛ به‌ همین‌ دلیل همواره با دست‌ودل‌بازی مفرط در تلاش برای جبران گستاخی‌هایش بود. به شکل وسواس‌گونه‌ای جزئیات برای اگیلوی اهمیت داشت: جزئیات آگهی، طراحی، رفتار و منش، لباس، مسافرت و محیط کار. او یک سخنران به‌یادماندنی با کلامی سرشار از قاطعیت بود؛ کلامی اغراق‌شده، مطمئن و قصارگونه. و اما… صد البته که محبوب خانم‌ها نیز بود. وقتی در یک مصاحبه‌ از کارمندان اگیلوی پرسیده شد: «آیا او را دوست داشتید؟» آن‌ها بی‌درنگ پاسخ دادند: «عاشقش بودیم.» از این پرسش و پاسخ کوتاه، احساسات شخصی‌ اطرافیان اگیلوی نسبت به رئیس کمال‌گرا، توجه‌طلب و خودمحورشان پیداست.

آژانس اگیلوی به عنوان یک آژانس تبلیغاتی جایگاهی یگانه پیدا کرد: بافرهنگ‌تر، متمدن‌تر و خلاق‌تر از آژانس‌های دیگر. وجود آژانس اگیلوی برای صنعت تبلیغات، مثل این بود که صنعتی در معرض اتهام، نماد بهتری برای خود یافته باشد. بیشتر از آن که اگیلوی به مشتریانش نیاز داشته باشد، آن‌ها به او نیازمند بودند، یا دست‌کم این‌طور فکر می‌کردند. اگیلوی ارزش جایگاه خود را می‌دانست و همیشه در حال توصیف مشتریانی بود که سفارششان را نپذیرفته و رد کرده بود.

شرکت اگیلوی و ماثر۱۰ یک کلیسای واقعی محسوب می‌شد. مناسک، کتاب مقدس و رهبر کبیر خود را داشت. او بیشتر وقتش را صرف این می‌کرد تا کارمندان اگیلوی را قانع کند که قشری نخبه‌اند؛ به این دلیل که در شرکت او کار می‌کنند.

نخبگی اگیلوی تنها در ابداع تجارت مدرن تبلیغات خلاصه نمی‌شد، بلکه شاهکار او ابداع یک رسانه ی پست‌مدرن بود. رسانه در زمانه‌ی اگیلوی راهی برای دسترسی به مخاطب انبوه به حساب می آمد اما او میخواست پیامی خاص را به مخاطبان بسیار محدودتری منعکس کند تا آن‌ها به سیاق خود داستانش را در جامعه پخش کنند.

اما عرصه‌ی پرشتاب دنیای تبلیغات ممکن است هر پدیده‌ی نو را یک‌شبه دل‌آزار کند و سبک اگیلوی نیز بسیار زودتر از آنچه باید، قدیمی شد. انقلاب خلاقیت که بیل برنبک۱۱  آن را رهبری می‌کرد، نگاه‌ها را از پدیده‌ی اگیلوی برگرداند. اوضاع اواخر دهه ی ۶۰ طوری بود که مرد خوش‌پوش اوایل دهه، با کت‌های آبی تیره و رولز رویسش را عقب‌افتاده نشان می‌داد. تجارت تبلیغات وارد دوره ی ضدیت با سفیدپوستان پروتستان آنگلوساکسون و ضدیت با حاکمیت شده بود. قوانین سرسختانه ی اگیلوی در دورانی که از همه‌ طرف قوانین در حال فروپاشی بودند، کارایی خود را از دست دادند. اگیلوی شخصاً هرگز از تلویزیون خوشش نیامد و تا آخر یک آگهی‌نویس مجلات باقی ماند. آری زمانه عوض شده بود و کار آژانس اگیلوی دیگر چون گذشته خلاقانه به نظر نمی‌رسید. اگیلوی رفته‌رفته بداخلاق‌تر می‌شد، از سوارشدن به هواپیما امتناع می‌کرد و اوقات هرچه بیشتری را در فرانسه می‌گذراند. علاوه ‌بر این وقتی صحبت از گسترش جهانی آژانس تبلیغاتی‌اش به میان آمد خودش از اولین مخالفان بود. ولی با این وجود، با گذشت بیش از صد سال نام اگیلوی هنوز پابرجاست. در حالی ‌که تقریباً تمام چهره‌های نمادین تجارت تبلیغات، به جز لئو برنت۱۲، با ادغام و ترکیب از صحنه کنار رفته‌اند.

اما چرا نام‌های بزرگ و برخی برندهای بنیادین در این تجارت فراموش می‌شوند؟ احتمالاً یکی از دلایل عمده ی آن ناامنی در صنعت تبلیغات است. ناامنی اقتصادی‌ آژانس‌ها را یکی پس از دیگری مجبور به ادغام‌های پی‌درپی می‌کند و فرهنگ شرکتی و ویژگی‌های متمایز آن‌ها را از بین می‌برد.

نام اگیلوی هنوز روی در و امضای او روی تمام سطوح آژانس تبلیغاتی‌اش حک شده است؛ شاید به خاطر اینکه اسم او مبارزه‌ای علیه ناامنی و سلطه ابرشرکت‌‌ها بود. علاوه‌ بر این، آژانس اگیلوی اولین آژانس تبلیغاتی (و یکی از اولین شرکت‌های خدماتی از هر نوع آن) بود که عرضه ی عمومی سهام داشت. در سال ۱۹۶۲ شرکت اگیلوی، بنسون و ماثر با شرکت ماثر و کراوتر ادغام و سهامی عام شدند و به این ترتیب، یکی از اولین آژانس‌های جهانی ساخته شد.

حتی در صنعتی که تلاش زیادی می‌کند تا شخصیت و سنت‌های خود را با بی‌رحمی از یاد ببرد، نام اگیلوی هنوز می‌درخشد. اگیلوی بزرگ‌ترین برند در تاریخ تجارت تبلیغات است؛ با روشی منحصربه‌فرد و هویتی بنا شده که این کلمات را به ذهن متبادر می‌کند: افراطی، زیرک، اصیل و مطمئن.

 

 

 

 

۱.Confessions of an Advertising Man
۲.David Ogilvy (1911 –۱۹۹۹)
۳.Saatchis
۴.Mather & Crowther
۵.Wedgwood
۶.Hathaway
۷.Schweppes.
۸.British Travel
۹.Branded Persona
۱۰.Ogilvy & Mather / نام آژانس
تبلیغاتی اگیلوی
۱۱.Bill Bernbach
۱۲.Leo Burnett

منبع:

Michael Wolff, The First (and Last) Adman: Thoughts on the writer, rule-maker,and business genius, AdWeek Magazine, June 13, 2011

گذشته کامل دیوید اگیلوی

دیوید اگیلوی۱  شناخته‌شده‌ترین برند در دنیای تبلیغات است. شهرت او در نام یک شرکت بین‌المللی، روی جلد دو کتاب خواندنی (و یکی که ارزش خواندن ندارد) و شماری جملات قصار برای همیشه ماندگار خواهد بود.

دنیای تبلیغات پیوسته در حال تغییر است و زمانی که سخن از تغییرات بزرگ به میان آورده می‌شود، یادآوری این نکته ضروری است که کار اگیلوی تا چه اندازه در زمان خود انقلابی بوده است. امروزه آثار تبلیغاتی اگیلوی، مجموعه‌ای از آثار هنری به حساب می‌آیند که با حاشیه‌های سفید اطرافش مشخص شده و نوشته‌هایی دارد که به ما می‌گویند تبلیغات از آن‌چه فکر می‌کنیم، مهم‌ترند؛ اما چگونه می توانیم با آثار اگیلوی رو به رو شویم و درباره‌شان قضاوت کنیم؟

بیایید سوار بر ماشین زمان به روزهای نخست فعالیت اگیلوی برگردیم؛ تبلیغات او را همان‌طور ببینیم که اولین مخاطبانش می‌دیدند؛ وسط صفحات مجله ی نیویورکر۲  در دهه ی ۵۰ میلادی. با این توضیح که لازم است خواننده با اتخاذ یک ترفند ذهنی، آگهی‌ها را به همان تازگی نخستین ببیند تا با شهرتی که بعدها کسب کرده‌اند، تحت تأثیر قرار نگیرد. حالا به منتخبی از تبلیغات نیویورکر در سال های فعالیت اگیلوی توجه‌کنید.

نیویورکر، ۲۲ سپتامــبر ۱۹۵۱

گذشته کامل دیوید اگیلویدر این شماره علاوه بر توبیخ لو کـــوربوزیـه۳  برای ساختمان جدید دبیرخانه ی سازمــان ملـــل متحـــد و سرزنش ویلیام فاکنر۴ برای کتاب مرثیه‌ای برای یک راهبه، تبلیغات چاپی هم به روزنامه اضافه شد که می توان حدس زد چه مقدار موجب آزردگی سردبیران روزنامه شده باشد. تبلیغ ماشین‌تحریر رمینگتون رند۵  یک منشی‌ را نشان می‌دهد که تیر کیوپید۶  (الهه‌ی رومی عشق) به او خورده و اعتراف می‌کند که «یک دل نه صد دل عاشقِ… بی‌صــدا تایــپ کــردن و کیفیت این» ماشین‌تحریر شده است. تبلیغ دیگر، مربوط به شرکت آلکوا ۷  است که امیدوارانه نقاشی کارخانه‌اش را نشان می دهد و می نویسد: این نقاشی «توسط هنرمند معروف، پیتر ولش ۸ نقاشی شده… و در اندازه ی بزرگ‌تر و مناسب برای قاب گرفتن نیز موجود است.»

در صفحات بعد مشاهده‌ی عکس مردی آراسته با قیافه ی نظامی که پیراهن سفید اتوکشیده ای پوشیده و چشم‌بند سیاهی روی چشمش دارد، غافلگیرتان می‌کند. خیاطان اندازه‌های «مردی که پیراهن هث‌اوی۹  پوشیده» را برای دوختن کت سفارشی‌اش می‌گیرند. متن آگهی این‌گونه آغاز می‌شود: «مردان آمریکایی به تازگی متوجه شده‌اند که خریدن کت‌های ممتاز و خراب کردن تأثیرش با پوشیدن پیراهن‌های تولید عمده و معمولی کار مسخره‌ای است.» مطلب قابل‌ توجه در مورد این تبلیغ، پرهیز از هرگونه سرنخی برای توضیح معمای مرکزی‌اش است؛ یعنی چشم‌بند و مردی که آن را پوشیده. متن آگهی تنها در مورد ارزش‌های پیراهن هث‌اوی است و خودداری از هرگونه توضیح اضافه، آگهی را وسوسه‌برانگیز و جذاب کرده است.

 

 

نیویورکر، ۶ ژوئــن ۱۹۵۳

تبلیغ صفحه ی داخلی جلد، جو دی‌ماجیو ۱۰ و پسرش را نشان می‌دهد که بر لب دریا «شلوارک‌های شنــــا و پیراهــــــن‌های خوش‌دوخـت همســــان» بیتس دیسیپلیند فبریک۱۱  پوشیده‌اند. چند صفحه بعد، زن جوانی را نشان می‌دهد که روی پیراهن لردکسل۱۲  دست می‌کشد و به طرز عجیبی اعلام می‌کند که این «بهترین اتفاقی ا‌ست که برای گردن پدر افتاده!»

در صفحه‌ی ۶۲ با این عنوان مواجه می شویم: «مرد شوئپس۱۳  اینجاست». فرمانده وایت‌هِد۱۴  به همان سبک که اعضای خانواده ی سلطنتی از هواپیما پیاده می‌شوند، تنها از هواپیما پیاده می‌شود و «کیف بسیار مهمی» در دست دارد. حقه ی تصویـر با متن آگهی، چندین برابر می‌شود: «فرمانده‌ وایت‌هد به ایالات متحده آمده تا مطمئن شود قطره‌قطره ی آب شوئپس که در آمریکا بسته‌بندی می‌شود، همان طعم اصیل را دارد. فرمول کربنات منحصربه‌فرد شوئپس در کیف دستی اوست.»

 

 

نیویورکر،  ۳۱ می ۱۹۵۸

آن سرگرد انگلیسی را متوقف کنید! می‌توان تصور کرد که وقتی تبلیغات الحاقی نیویورکر اضافه شد، «ادیب»‌ترین آگهی‌نویس‌ها برای نوشتن آن‌ها گردآوری شدند؛ بنابراین حاصل کار این نویسندگان آگهی‌هایی بیش از اندازه فاخر، ادبی و احتمالاً ناکارآمد بود؛ به عنوان مثال در تبلیغ زیرپوش‌های هِینز۱۵  نوشته شده: «چه چیزی بیشتر سزاوار قدردانی است، حتی بسیار بیشتر از بابیت۱۶ ، چه چیزی جز لباس های زیر [او] سزاوار این قدردانی‌ است!» و برای هواپیمای جت‌پراپ جدید بریستول بریتانیکا۱۷  می‌خوانیم: «ولادی! اُرِکا۱۸! ای جمنای۱۹ ! و غیره! انسان خردمند دوباره به هدف زده است!»  در چنین شرایطی مواجهه با این آگهیِ اگیلوی مایه ی آسودگی خاطر است: «هنگام رانندگی با ۶۰ مایل در ساعت، بلندترین صدایی که در این رولزرویس۲۰  جدید شنیده می‌شود، صدای ساعت الکتریکی است.» این عنوان که از روی عمد غیرادبی انتخاب شده؛ سخنی است از «مهندس برجسته ی رولزرویس» در ادامه ی متن آگهی، برای توجیه قیمت ۱۳.۵۵۰ دلاری این ماشین ۱۹ دلیل شمرده شده است. برای این متن تبلیغی این عکس به کار رفته است، عکسی که کمتر در مورد آن نظر داده شده: یک زن پشت فرمان رولز رویس کنار جدول خیابان منتظر است و بچه‌هایش از فروشگاهی بیرون می‌آیند. برای رولزرویس می توان این آگهی را ساده، با سلیقه و منطقی‌ ارزیابی کرد.

 

نیویورکر، ۲۵ نوامبر ۱۹۵۰

اولین کار اگیلوی، آخرین موردی است که آن را بررسی می‌کنیم؛ «راهنمای نوشیدنی گینس۲۱  برای صدف‌ها». در تصویر این آگهی اتفاق خاصی نمی افتد: شبکه‌ای ساخته‌شده از طناب دریانوردی که ۹ گونه صدف را نشان می‌دهد. در هر تصویر، توضیحی درباره‌ی زیستگــــاه‌ صــدف‌هــــای مختلف، طعم انواع صدف و ارزش غذایـی خــوراک صدف نوشته شده است. و اما در آخرین تصویر، نوشابه‌ی گینس به عنوان بهـتریــــن و گــوارا‌تریــن نوشیدنی در کنار خوراک صدف توصیه می‌شود. در همین آگهی اگیلوی قصه‌ای درباره‌ی صدف‌ها می‌نویسد که به خوبی نشان‌دهنده‌ی ذوق سرشار اوســت: «صــدف‌هـــای خلیـــج آرام هســــتند و پوسته ی ضخیمی دارند. گفته شده که صدف‌ها هنگـــام شـــب خمیـــازه می‌کشند. میمون‌هـــا از این مسئله آگاهی دارند و قطعه‌سنگ‌های کوچکی را برای خودشــــان آماده می‌کنند. مواظب هستند تا صدفی خمیازه بکشد و سپس سنگ را بین صدف‌هایـــش می‌اندازند. به این ترتیب صدف طعمه میمون می‌شود.» ایـــــن متن چیزی متفاوت و به احتمال زیاد به‌یادماندنی‌ترین پاراگراف کل مجله است.

اگیلوی با روش‌های عجیب‌وغریب و ویژه ی خود، تلاش کرد عملکرد تبلیغات را به چیزی بیش از آن‌چه رایج است، ارتقا دهد: تا آگاهی ببخشند، ترغیب کنند و لذتبخش باشند.