سمپلینگ

انواع سمپلینگ و نحوه اجرای آن در بازاریابی کالاهای تند مصرف

سمپلینگ یعنی نمونه یک محصول به صورت رایگان و برای امتحان کردن به مصرف‌کنندگان ارائه شود. این روش در بازاریابی کالاهای تندمصرف جایگاه ویژه‌ای دارد و با اهداف مختلفی اجرا می‌شود: معرفی یک محصول یا برند جدید به بازار، افزایش فروش و جلب مشتریان تازه برای محصولی که در بازار حضور داشته است، کمک به بازتعریف برند۱ یا بازیابی جایگاه برند در بازار، جلب مشتری برای محصولاتی که قیمتی بالاتر از متوسط بازار دارند، تحقیق و نظرسنجی از افراد در حین مصرف کالا و…

روشهای سمپلینگ 

 سمپلینگ

  1. حضوری۲: این روش عمدتاً در محل فروش اجرا می‌شود و از طریق آن نمایندگان برند، نمونه‌ محصول را به مشتریان و افراد در حال عبور اهدا می‌کنند و توضیحاتی در مورد محصول می‌دهند. برای سمپلینگ حضوری اغلب دکه‌ها و غرفه‌هایی در فروشگاه‌های زنجیره‌ای، سوپرمارکت‌ها یا مکان‌های عمومی بر پا می‌شود؛ ولی انجام این روش مشروط به برپایی غرفه نیست. به عنوان مثال در گذشته سن‌ایچ افرادی را به کار گرفته بود که کوله‌پشتی‌هایی به شکل پاکت آب‌میوه داشتند و برای مردم در حال عبور، آب‌میوه می‌ریختند. سمپلینگ حضوری با وجود درگیری اجرایی و هزینه بالایی که دارد، بسیار متداول است. مزیت بزرگ سمپلینگ حضوری این است که امکان گفتگوی مستقیم با مصرف‌کننده را فراهم می‌کند و به تولیدکننده فرصت خوبی می‌دهد تا از مصرف‌کنندگان بازخورد بگیرد.
  2. فروشگاهی: گاهی نمونه کالا در محل فروش قرار می‌گیرد، ولی نماینده تولیدکننده یا شخصی که محصول را معرفی کند، در محل حضور ندارد. این روش برای کالاهایی که خریدشان مشروط به امتحان کردن آن‌هاست، به طور گسترده‌ای مورد استفاده قرار می‌گیرد. به عنوان مثال استندهای نمونه محصولات آرایشی، امروزه جزو جدایی‌ناپذیر دکوراسیون فروشگاه‌های لوازم آرایشی به حساب می‌آیند. همچنین کالاهایی که در لحظه امکان مصرف شدن ندارند (مانند مواد شوینده) می‌توانند از این روش استفاده ‌کنند تا بسته‌های کوچک نمونه محصول در محل فروش در دسترس خریداران بالقوه قرار بگیرد.
  3. بستهای۳: در این روش، نمونه محصول یا کوپن آن، داخل بسته یک کالای دیگر قرار می‌گیرد. وقتی مشتری کالای مورد نیاز خود را می خرد، نمونه محصول دیگر را نیز در بسته آن کالا دریافت می کند. به عنوان مثال قوطی کرم‌های مرطوب‌کننده عش۴، حاوی نمونه سایر محصولات عش نیز هستند. این روش مشتری فعلی را با سایر محصولات شرکت آشنا می‌کند و می‌تواند موجب افزایش تنوع خرید مشتری از یک برند شود. همچنین گاهی دو تولیدکننده مختلف با هم همکاری می‌کنند و نمونه محصول یک برند در بسته محصول برند دیگری قرار می‌گیرد. این روش به خصوص برای کالاهای مکمل (کالاهایی که با هم مصرف می‌شوند مثل چای و محصولات شیرین‌کننده) ایده بسیار مناسبی به نظر می‌رسد.
  4. بازاریابی مستقیم۵: تولیدکننده در این روش، محصول یا کوپن آن را برای مشتری ارسال می-کند. این روش در صورتی قابل انجام است که نشانی پستی مخاطب در دسترس باشد. به همین دلیل بیشتر برای مشتریان قبلی (و نه مشتریان جدید) قابل استفاده است. (آن هم در صورتی که تولیدکننده لیست مناسبی از نشانی پستی مشتریان قبلی را ذخیره کرده باشد.) گاهی نیز کوپن دریافت نمونه کالا، به عنوان بخشی از یک تبلیغ چاپی در مطبوعات چاپ می‌شود و مخاطب می‌تواند با ارائه آن به فروشگاه‌، نمونه کالا را دریافت کند.
  5. درخواست نمونه: در این روش خود افراد نمونه محصول را با ارسال ایمیل، یا پر کردن فرم روی وب‌سایت شرکت و یا حتی تماس تلفنی درخواست می‌دهند. گاهی نمونه کوچکی از یک محصول بزرگ به عنوان هدیه روی وب‌سایت قرار می گیرد و به عنوان طرح جشنواره، هدیه سال نو و… از مخاطبان خواسته می‌شود که با پر کردن یک فرم، آن‌ها را دریافت نمایند. ویژگی برجسته این روش‌ آن است که نمونه کالا به درخواست خود افراد برای آن‌ها ارسال می‌شود. پس فقط به دست کسانی می‌رسد که مخاطب واقعی آن کالا هستند. از طرفی اطلاعات تماس مخاطب در دسترس تولیدکننده باقی می‌ماند و برای ادامه ارتباط با او قابل استفاده است.
  6. هدیه در ازای خرید۶: در این روش وقتی مشتری محصولی را خریداری می کند، نمونه یک محصول دیگر به عنوان هدیه در اختیار وی قرار می گیرد؛ مانند برند سفورا۷ که به ازای هر خرید آنلاین مشتری، سه نمونه محصول را به عنوان هدیه برای آن ها ارسال می کرد، حتی این امکان را به مشتری می داد که هدیه مورد نظر را از میان نمونه ها انتخاب کند. این نوع از سمپلینگ تأثیری دوسویه دارد. از طرفی دریافت هدیه در زمان خرید، حس خوشایندی در مشتری ایجاد می‌کند و موجب افزایش رضایت او از خرید می‌شود و از طرفی دیگر اگر این هدیه نمونه محصول باشد، احتمال بازگشت مشتری برای خرید کالای نمونه را نیز ایجاد می‌کند؛ به خصوص که فروش به مشتری فعلی، ساده‌تر از پیدا کردن مشتریان جدید و جلب اعتماد آن‌هاست.
  7. هدیه در ازای اقدام۸: در این روش اگر مشتری عمل مطرح شده از طرف برند را انجام بدهد، به وی هدیه ای تعلق می گیرد که در واقع نمونه ای از یک محصول است. این روش انعطاف‌پذیری بالایی داشته و به شکل‌های متنوعی قابل اجراست. همچنین این روش اثر دوجانبه دارد به طوری که هم اقدام طراحی شده از سوی شرکت و هم دریافت نمونه کالا در راستای اهداف بازاریابی برند است. به عنوان مثال بسیاری از برندها، کمپین هایی را در شبکه‌های اجتماعی راه اندازی می-کنند که به واسطه آن  اگر کاربران، هشتگ یا عبارت خاصی را به اشتراک بگذارند، نمونه  رایگان محصول برای آن‌ها ارسال می‌شود. این کار علاوه بر آشنایی افراد با نمونه کالا، حضور برند را در شبکه‌های اجتماعی پررنگ‌تر می‌کند. همچنین اطلاعات تماس مخاطب را نیز در دسترس شرکت قرار می‌دهد.

مراحل اجرای یک پروژه سمپلینگ

 سمپلینگ

  1. هدف خود را از سمپلینگ مشخص کنید. (معرفی یک محصول جدید، جایگاه‌یابی برای محصولات قدیمی، جلب مشتریان جدید، افزایش فروش به مشتریان فعلی و…) به علاوه معیارهای دستیابی به هدف را تعیین کنید. (رشد فروش، سنجش آگاهی از برند و…)
  2. مخاطب هدف سمپلینگ را به طور واضحی تعریف کنید. نیازها و انتظارات او را بشناسید و بررسی کنید که از چه راهی می‌توان به او دسترسی پیدا کرد.
  3. روش‌های مختلف سمپلینگ را ارزیابی کنید تا بتوانید مناسب‌ترین روش را (طبق شرایط مخاطب هدف و بودجه موجود) انتخاب کنید.
  4. با در نظر گرفتن مراحل قبل، برنامه اجرایی پروژه سمپلینگ را تدوین کنید.
  5. یک سمپلینگ مختصر آزمایشی اجرا کنید تا کاستی‌های برنامه اجرایی در عمل مشخص شود.
  6. کارکنانی که درگیر پروژه سمپلینگ هستند را آموزش بدهید. (در رابطه با محصول، برند و چگونگی ارتباط با مخاطب) اگر قصد برون‌سپاری پروژه را دارید، به کارکنان شرکت پیمانکار در مورد محصول و برند اطلاعات کاملی بدهید و اطمینان حاصل کنید که این افراد می‌توانند نماینده خوبی برای برند شما باشند.
  7. در فرآیند اجرای پروژه، به دنبال حداکثر کردن شناخت خود از مخاطب باشید و نظرات ایشان را ثبت کنید. به علاوه سعی کنید اطلاعات تماس مخاطبان را به دست بیاورید. (می‌توان پرسشنامه یا فرم‌هایی برای این منظور طراحی کرد.)
  8. پس از پایان پروژه میزان دستیابی به هدف را اندازه گیری کنید.
  9. از نظرات و اطلاعاتی که از مخاطب به دست آورده‌اید، حداکثر استفاده را ببرید. تحلیل این اطلاعات برای بهبود محصول، طراحی پروژه‌های سمپلینگ آینده، طراحی تبلیغات و سایر اهداف بازاریابی قابل استفاده است. همچنین در صورتی که اطلاعات تماس مخاطبان را به دست آورده‌اید، ارتباط خود را با ایشان حفظ کنید.

سمپلینگآسیبشناسی سمپلینگ حضوری

 متداول‌ترین روش سمپلینگ در ایران، سمپلینگ حضوری است. این روش با تمام هزینه‌ها و زحماتی که ایجاد می‌کند، نسبت به سایر روش‌های سمپلینگ یک مزیت برجسته دارد و آن امکان گفتگوی مستقیم و گرفتن بازخورد از مصرف‌کنندگان است؛ اما معمولاً  این فرصت به هدر می‌رود و اطلاعاتی که در حین گفتگو با مشتری به دست می‌آید؛ به درستی جمع‌آوری نمی‌شود. کمتر دیده شده است که کارمندان غرفه سمپلینگ نظرات مخاطب را یادداشت کنند یا پرسشنامه‌ای (هر چند کوچک) به او بدهند. به خصوص که اغلب غرفه‌داران، کارمند ثابت شرکت تولیدکننده نیستند (حتی کل پروژه سمپلینگ برون‌سپاری شده است) و گزارش کیفی از بازخوردهای مخاطب به تولیدکننده ارائه نمی‌شود. در نتیجه فاصله تولیدکننده با مشتری بیشتر می‌شود و فرصت شناخت مخاطب و دریافت نظرات او از دست می‌رود.

از طرفی کارمندان غرفه سمپلینگ از بین جوانان جذاب و خوش‌برخورد انتخاب می‌شوند. اما این افراد نه‌تنها تصویر درستی از برند در ذهن مشتری نمی‌سازند، بلکه گاهی با ظاهر و رفتار خود ذهن مخاطب را به کلی از موضوع سمپلینگ منحرف می‌کنند و محصول و برند را به حاشیه می‌رانند.

همچنین گاهی دیده می‌شود که نمونه ارائه شده با محصول اصلی مطابقت صددرصدی ندارد و افزودنی‌هایی به آن اضافه شده است و یا اینکه استانداردی برای اندازه نمونه در نظر گرفته نشده و نمونه‌ای که در غرفه ارائه می‌شود کوچک‌تر از آن است که تجربه درستی از مصرف محصول را برای مخاطب ایجاد کند.

به طور کلی سمپلینگ حضوری در ایران برای اکثر برندهای تندمصرف به اولین و آخرین روش سمپلینگ تبدیل شده است و کمتر خلاقیتی در اجرای آن مشاهده می‌شود. جا دارد تولیدکنندگان از مزایای سایر روش‌های سمپلینگ غافل نمانند و در ارائه نمونه محصول، نوآوری بیشتری داشته باشند.

به عنوان مثال در سال گذشته برند آدامس دن‌اکسیر با همکاری دیجی‌کالا از روش سمپلینگ بسته‌ای استفاده کرد و نمونه‌ آدامس‌های انرژی‌زای دن‌اکسیر به همراه بروشور مشخصات محصول، درون بسته‌های ارسالی دیجی‌کالا قرار گرفتند. اگرچه ظاهراً این دو برند با یکدیگر تناسب چندانی نداشتند اما مخاطب هدف هر دو افرادی جوان، به‌روز، ماجراجو و اهل تجربیات جدید بودند و این نکته هوشمندانه همکاری این دو برند محسوب می‌شد. در نتیجه پروژه سمپلینگ به بهترین شکل بر بازار هدف متمرکز شد و دستاورد موفقی را به ارمغان آورد. همچنین از مخاطبان درخواست شده بود تا نظر خود را از طریق پیامک برای دن‌اکسیر ارسال کنند. این کار فرصت ارزشمندی برای تعامل و شناخت مخاطب فراهم کرد و باعث شد این برند از پروژه سمپلینگ حداکثر استفاده را ببرد.

۱. Rebranding
۲. In-person
۳. Bundling
۴. Direct Marketing
۵. Gift with Purchase
۶. Sephora
۷. Gift with Action

منابع:

mbanews.ir . .نازنین ک ینژاد ( ۱۳۹۵ )، دن اکسیر در بزرگ ترین سمپلینگ آدامس، خبرگزاری ا مبی ای نیوز
Dr. Prafulla Arjun Pawar, Dipali Shastri, Umesh Ramchandra Raut (2016), “In-store sampling and impulsive buying behavior: An empirical approach”, International
Journal of Applied Research
Guide to Product Sampling in the Digital World, WHITEPAPER FROM THE REDPEPPER LAB
Why Sampling? (2006), “A whitepaper on why product sampling should be included as part of a brands marketing plans”, Sampling Effectiveness Advisors

وفاداری به برند

وفاداری به برند : بررسی برندهای تندمصرف

موضوع وفاداری برای برندهای تندمصرف اهمیت ویژهای دارد. کالاهای تندمصرف در کوتاهمدت بارها خریداری میشوند و مشتری هر بار میتواند برند جدیدی را امتحان کند. تنوع بالای محصولات عرضه شده، دست مشتری را در انتخاب باز میگذارد و کوچکترین تغییری در قیمت یا کیفیت کالا، تصمیم خرید مشتری را تغییر خواهد داد. از طرفی کالاهای تندمصرف نیاز فوری مصرفکننده را برطرف میکنند و اگر کالای مورد نظر در دسترس نباشد، مشتری ناچار میشود برند دیگری را انتخاب کند. پس طبق ماهیت محصول و شرایط بازار کالاهای تندمصرف، وفاداری به برند یک موضوع چندوجهی و حیاتی است که برندهای تندمصرف بایستی برای ایجاد و حفظ آن سرمایهگذاری کنند.

واکاوی مفهوم وفاداری به برند

 وفاداری یعنی داشتن یک تعهد عمیق برای حفظ و خرید مجدد کالا از یک برند، علی‌رغم تأثیرات موقعیتی و تلاش‌های بازاریابی رقبا. (اولیور، ۱۹۹۹) وفاداری به برند طی چهار مرحله اتفاق می‌افتد:

وفاداری شناختی۱: اطلاع از کیفیت و ویژگیهای برند و مزیت آن نسبت به سایر برندها. در این مرحله، فرد بر اساس تصویری که از برند در ذهن خود دارد، نسبت به آن وفادار می‌شود. این تصویر در اثر تجربه مصرف محصول و یا کسب اطلاعات از تبلیغات، مصرف‌کنندگان و… به وجود می‌آید. این مرحله از وفاداری بسیار سطحی و ناپایدار است.

وفاداری احساسی۲: داشتن حس تعلق و گرایش به برند. زمانی که مصرف‌کننده از یک برند رضایت داشته باشد، این نوع از وفاداری به وجود می‌آید. وفاداری احساسی، ترکیبی از شناخت و احساسات است که در ذهن مصرف‌کننده باقی می‌ماند. اگرچه بعد شناختی این نوع از وفاداری ممکن است با کسب اطلاعات جدید به سادگی تغییر کند، اما بعد عاطفی و احساس تعلق خاطر به یک برند به سادگی تغییرپذیر نیست.

وفاداری کنشی۳: تمایل و قصد خرید برند. این مرحله از وفاداری پس از آن به وجود می‌آید که مصرف‌کننده از تجربه یک برند به صورت پیوسته و مکرر، احساس خوشایندی در خود می‌یابد. وفاداری کنشی بیانگر نوعی از تعهد یا قصد خرید مجدد از محصولات یک برند است.

وفاداری رفتاری۴: انجام عمل خرید و تکرار آن. در این مرحله از وفاداری، تمایلی که برای خرید در مصرف‌کننده ایجاد شده بود، به یک انگیزه قوی‌ و عملی برای رفتار تبدیل می‌شود. در نتیجه، فرد آماده است تا بر موانع خرید و مصرف کالا غلبه کند و در نهایت به برند مورد علاقه خود برسد. وفاداری رفتاری بر بعد عملی خرید و رفع موانع تأکید دارد. فرد در شرایط مختلف بر خرید محصول مصمم است و برنامه‌های بازاریابی رقبا نیز تأثیری بر او نمی‌گذارد. (اولیور، ۱۹۹۹)

درجات وفاداری به برند

وفاداری به برند

 دیوید آکر، مصرف‌کنندگان را بر مبنای میزان وفاداری به ۵ دسته تقسیم کرده و در هرمی به نام هرم وفاداری به نمایش گذاشته است.

مصرفکننده متعهد۵: این مصرف‌کننده تمام نیازهای مرتبط خود را از یک برند خاص تهیه می‌کند و به لحاظ عاطفی کاملاً نسبت به یک برند متعصب است. این گروه، تقریباً نسبت به تغییر قیمت کالا هیچ حساسیتی ندارند.

مصرفکننده علاقهمند۶: مصرف‌کننده‌ای است که خریدهای مرتبط خود را بدون حساسیت به قیمت از یک برند خاص تهیه می‌کند. با این حال اگرچه از نظر عاطفی به آن برند علاقه دارد، اما این علاقه‌مندی کاملاً متعهدانه نیست و ممکن است با حضور برندهای قدرتمند دیگر کم‌رنگ شود.

مصرفکننده راضی۷: این گروه از مصرف‌کنندگان نیز عمده نیازهای خود را از یک برند تهیه می‌کنند. دلیل این دسته، رضایت خاطر از کیفیت محصولات و کارآمدی آن‌ها است. مصرف‌کننده راضی نیز همانند دو دسته بالا نسبت به تغییر قیمت کالاهای برند مورد اعتماد خود حساسیت چندانی از خود نشان نمی‌دهد.

مصرفکننده عادتی۸: این دسته، به لحاظ رفتاری به خرید محصولات یک برند عادت کرده‌اند و دلیلی برای تغییر در برند کالاهای خریداری شده خود ندارند. البته ممکن است با تغییر در کیفیت، قیمت یا روزآمد بودن محصولات برند رقیب، انتخاب خود را تغییر دهند.

مصرفکننده ناوفادار۹: شاخص اصلی و تعیین‌کننده در تصمیم‌گیری این دسته، قیمت کالاهای برندهای مختلف است. مصرف‌کننده ناوفادار هیچ‌گونه پیوند عاطفی با یک برند برقرار نمی‌سازد. (دیوید آکر، ۱۹۹۱)

 

عوامل مؤثر بر ایجاد وفاداری به برند

وفاداری به برند 

  1. نام برند

ایجاد وفاداری در میان مشتریان نه یک استراتژی است و نه یک تاکتیک، بلکه می‌توان آن را غایت و معنای ارزش ویژه برند دانست و ارزش ویژه برند همان وفاداری نسبت به برند است. (تراویس، ۲۰۰۰) برندهای مشهور، برای وفادار کردن مشتریان کار ساده‌تری دارند. نام و تصویر این برندهای معتبر در نزد مصرف‌کنندگان سبب جذب آن‌‌ها می‌شود و خرید مکرر را در پی خواهد داشت. در نتیجه از هزینه‌های مورد نیاز برای تغییر رفتار خرید مصرف‌کننده کاسته خواهد شد. (کادوگان و فاستر، ۲۰۰۰)

  1. کیفیت محصول

تعریف کیفیت در گذر زمان تغییر کرده است. در گذشته کیفیت به مجموعه‌ای از ویژگی‌های فیزیکی کالا دلالت داشت؛ اما تعریف جدید، یک چارچوب ادراکی دارد و کیفیت را میزان انطباق محصول با انتظارات مشتری می‌داند. در این تعریف، کیفیت با خواسته‌های مشتری سنجیده می‌شود و درکی که مشتری از کالا دارد، ملاک سنجش کیفیت قرار می‌گیرد. طبق این تعریف بایستی تولیدکنندگان ابتدا خواسته‌ها و انتظارات مشتریان را به درستی بشناسند و سپس ویژگی‌های کالا را طبق آن طراحی کنند. در نتیجه درک انتظارات مشتری، راهکار ایجاد کیفیت و حفظ وفاداری مشتریان است. (ابراهیمی و همکاران، ۱۳۷۵)

  1. قیمت

مصرف‌کنندگانی که واقعاً به یک محصول پرمصرف وفادار هستند، به سادگی با تغییرات قیمت تحت تأثیر قرار نمی‌گیرند؛ زیرا ریسک ادراک شده در خرید دیگر برندها از نظر آنان زیاد است و ترجیح می‌دهند که حتی با قیمت‌های بالا به مصرف کالاهای یک برند وفادار بمانند. (یون و کیم، ۲۰۰۰) از طرف دیگر، وفاداری سبب می‌شود مصرف‌کننده به مقایسه قیمت‌ کالاهای موجود در بازار نپردازد. با این وجود نباید فراموش کرد که قیمت یک محصول با چرخه مصرف زودهنگام، احتمالاً مهم‌ترین فاکتور مورد نظر مصرف‌کنندگان طبقه متوسط است. (کادوگان و فاستر، ۲۰۰۰) این گروه از مصرف‌کنندگان پیش از اقدام به خرید، قیمت پرداختی بابت هر کالا را بر اساس معیار هزینه و ارزشی که در نزد خود دارند، ارزیابی می‌کنند. (کلر، ۲۰۰۳) پس اگر در ابتدای فرایند وفادارسازی مشتریان یا در تلاش برای وفاداری تعداد بیشتری از مصرف‌کنندگان هستیم، حتماً باید قیمت کالاها را به نحو رقابتی تعیین کنیم.

  1. توزیع

کالاهای تندمصرف نیازهای روزانه و فوری افراد را برطرف می‌کنند. به همین خاطر اگر برند مورد نظر مشتری برای خرید در دسترس نباشد، مشتری مجبور به انتخاب برند دیگری خواهد شد. در مورد کالاهای تندمصرف، توزیع گسترده و مناسب، شرط لازم وفاداری به برند است. طراحی یک شبکه توزیع گسترده و منظم، برای تأمین موجودی کالای خرده‌فروشی‌ها و در دسترس بودن دائمی برای مشتری، نقش حیاتی در حفظ وفاداری به برند دارد.

  1. تبلیغات

به وسیله تبلیغات می‌توان روی اعتقادات، تصور و گرایش مصرف‌کنندگان اثر قدرتمندی را بر جای گذاشت و رفتار خرید آنان را در جهت دلخواه تقویت کرد. مشتریان حتی پس از خرید کالا، تبلیغات آن را دنبال و برای تأیید انتخاب خود به آن رجوع می‌کنند. در نتیجه تبلیغات نه‌تنها باعث جلب توجه اولیه و مشوق خرید است، در یادآوری برند و ماندگاری آن در ذهن و سبد خرید مشتری تأثیر جدی دارد. همچنین تحقیقات نشان داده است که تبلیغ می‌تواند اعتماد به برند۱۰ و تمایل به برند۱۱ را به سطح بالاتر یعنی‌‌ وفاداری به برند ارتقا ببخشد. (پراجاپاتی و همکاران، ۲۰۱۷)

  1. برقراری ارتباط و تعامل با مشتری

از آنجا که در بازار کالاهای تندمصرف، فاصله تولید‌کننده و مشتری زیاد است، کمتر تعامل مستقیمی بین دو طرف صورت می‌گیرد؛ این در حالی است ارتباط با مشتریان نقش مؤثری در جلب وفاداری ایشان دارد. حضور برند در اینترنت و شبکه‌های اجتماعی، این ارتباط را در سطح گسترده‌ای امکان‌پذیر می‌کند و بستری را می‌سازد تا علاوه بر اطلاع‌رسانی به مشتریان، فرصت بیشتری برای ارتباط دوطرفه و برقراری رابطه عاطفی با مصرف‌کننده به وجود بیاید. همچنین تولیدکنندگان برای تعامل هر چه بیشتر و عمیق‌تر با مشتری، راهکارهایی مانند سیستم مدیریت ارتباط با مشتری۱۳ و باشگاه مشتریان۱۴ را به کار می‌گیرند. (در این شماره از ماهنامه، یک مقاله مجزا به باشگاه مشتریان اختصاص یافته است.)

  1. برنامههای وفاداری۱۵

برنامه‌ وفاداری، مجموعه‌ای از ابزارهای ترفیع فروش است که به منظور تشویق مشتریان به خرید مجدد و افزایش حجم خرید طراحی می‌شود. روش‌ها و فرآیندهای برنامه وفاداری عبارتند از: امتیازدهی به مشتریان بر مبنای مقدار و دفعات خرید، اهدای جوایز متنوع در سطوح امتیازی مشخص، ارائه کارت تخفیف به مشتریان برای خریدهای بعدی و… اجرای برنامه‌ وفاداری باعث می‌شود حجم و تکرار خرید مشتری افزایش یابد و همچنین اطلاعات تاریخی خریدهای مشتری جمع‌آوری شود. این اطلاعات برای شناخت عادات خرید و گروه‌بندی مشتریان قابل استفاده است. در ادامه می‌توان برنامه وفاداری را با اطلاعات کسب‌شده از مشتریان بهبود بخشید و ساختار آن را متناسب با عادات خرید و واکنش‌های مشتریان بازطراحی کرد.

  1. مشارکت دادن مصرفکنندگان

یکی از روش‌های ویژه برای وفادار کردن مصرف‌کننده، سهیم کردن او در فرایند طراحی و تولید محصول جدید است. بدین منظور تولیدکنندگان مصرف‌کننده را در مراحل مختلف ایده‌پردازی، طراحی و آزمایش محصولات جدید مشارکت می‌دهند. این روش علاوه بر تطابق محصول با نظرات و نیازهای مصرف‌کننده، احساسات و افکار او را به طور عمیقی با برند پیوند می‌زند و از این طریق مصرف‌کننده برند و محصول را متعلق به خود می‌داند.

فرضیه مرگ وفاداری به برند

 امروزه جمعی از صاحب‌نظران معتقدند که وفاداری به برند امری متعلق به گذشته است. آنان وفاداری را به معنای یکسان ماندن در طول زمان و عدم جستجو برای چیزهای جدید می‌دانند. (کاتلین کوزک، ۲۰۱۶) از نظر آنان ویژگی‌های جمعیت‌شناختی و فرهنگی جوامع به شدت در حال تغییر هستند. از سوی دیگر بسیاری از برندها امروزه به جای اندیشیدن به راه‌های برآوردن یک نیاز، در پی ایجاد جریان درآمد بوده و به خلق نیازهای جدید می‌اندیشند. (گلن لیوپیس، ۲۰۱۴) در نتیجه جریانی از تغییر دائمی به وجود می‌آید که در آن ارتباط دائمی و معنی‌دار با مشتری به منظور برآوردن یک نیاز، کم‌کم رنگ می‌بازد.

این محققان معتقدند که کاهش وفاداری مصرف‌کنندگان به برندهای کالاهای تندمصرف نشان‌دهنده آن است که دیگر همچون گذشته تغییر برند مورد اعتماد در نزد مشتریان، ناشی از شکست یک برند در برآوردن تعهدات خود نیست، بلکه در شکست آن برند در افزودن ویژگی‌های جذاب و جدید به محصول خود ریشه دارد.

در پاسخ به این فرضیه باید گفت اگرچه وفاداری به برند کاهش یافته و تحولات دائمی در فناوری، خلق نیازهای جدید و ویژگی‌های فرهنگی و جمعیت‌شناختی نیز به آن دامن زده‌اند، اما نه ماهیت وفاداری است که شکل آن دست‌خوش دگرگونی شده است. به عبارت دیگر، امروزه وفاداری به برند به خصوص برندهای کالاهای تندمصرف، تابع تجربه مصرف‌کنندگان در برقراری ارتباط با یک برند و توانایی برند در تطابق با کیفیت‌گرایی و تنوع‌طلبی مشتریان است. برندی که دائماً خود را به‌روز نگه دارد و ارزش‌های جدیدی را به مصرف‌کنندگان خود ارائه ‌دهد، قادر خواهد بود تا اعتبار گذشته را در محصولات جدید خود نیز تسری دهد.

۱. Cognitive Loyalty
۲. Affective Loyalty
۳. Conative Loyalty
۴. Action Loyalty
۵. Committed to The Brand
۶. Likes The Brand
۷. Satisfied Consumer
۸. Habitual Consumers
۹. Switchers
۱۰. Brand Trust
۱۱. Brand Affect
۱۲. Brand Loyalty
۱۳. CRM (Customer Relationship Management)
۱۴. Customer Club
۱۵. Loyalty Program

:منابع

عبدالحمید ابراهیمی، داور ونوس، احمد روستا ( ۱۳۷۵ )، مدیریت بازاریابی، انتشارات سمت
Richard L. Oliver (1999). Whence Consumer Loyalty?, Journal of Marketing, Vol. 63, Fundamental Issues and Directions for Marketing
Cadogan, J. W. and Foster, B. D. (2000) Relationship selling and Customer loyalty: an empirical investigation, Marketing Intelligence and Planning, 18 (4), pp. 185-199
Travis, Deryl. (2000). Emotional Branding: How Successful Brands Gain the Irrational Edge, Crown Publishing Group.
Yoon , Sung‐Joon and Kim, Joo‐Ho. (2000) An empirical validation of a loyalty model based on expectation disconfirmation, Journal of Consumer Marketing.
Kevin Lane Keller. (2003), Building, Measuring, and Managing Brand Equity, Strategic Brand Management
Mohammad Javad TaghiPourian and Mahsa Mashayekh Bakhsh (2015), Loyalty: From Single-Stage Loyalty to Four-Stage Loyalty, Vol. 1, International Journal of
New Technology and Research (IJNTR)
Suranj B. Prajapati, Kaoil R. Chandoriya, Neetu S. Yadav, & Manish Verma. (2017). A Study of Brand Image, Brand Trust, Brand Affect On Brand Extension Attitude,
Brand Loyalty Towards FMCG: A Mediating Role of Advertising. International Interdisciplinary Conference on Science Technology Engineering Management
Pharmacy and Humanities.
Nataly Fedchenko (2016), Is it worth focusing on Brand Loyalty for FMCG products?, www.linkedin.com
Glenn Llopis (2014), Consumers Are No Longer Brand Loyal, www.forbes.com
Kathleen Kusek (2016), The Death Of Brand Loyalty: Cultural Shifts Mean It’s Gone Forever, www.forbes.com

برند

هر کس برند نیست وارد نشود !

بیل گیتس

بیل گیتس۱  یکی از دو مالک بزرگ‌ترین بنیاد خیریه خصوصی دنیا است. میزان بشردوستی او بر هیچ‌کس پوشیده نیست. تعهد گیتس به بشردوستی به طرز غیر قابل انکاری، صفت بارز برند اوست و در محتوا، بخش‌های بصری و استراتژی رسانه‌ای او منعکس است.

[ نلسون ماندلا۵  یکی از قهرمانان من است. دیدار ماندلا  و رفتن به پریتوریا۶  برای سخنرانی سالانه که به افتخار او نامگذاری شده است، افتخار بزرگی بود. من خاطرات خود از او را بازگو کردم و درباره بهرهبرداری از پتانسیل جمعیت جوان آفریقا سخن گفتم. ]

برندرسانههای اجتماعی

 رویکرد گیتس به رسانه‌های اجتماعی نشأت‌گرفته از انسان‌دوستی اوست. گیتس لینک‌هایی را به همراه یک حکایت شخصی کوتاه و یک گرافیک سفارشی و رنگارنگ مربوط به محتوای مد نظر منتشر می‌کند.

در مجموع رویکرد گیتس در برندسازی استراتژیک و بصری خود، روی مردم متمرکز است. با استفاده از گرافیک‌، فونت‌، نگاره‌های دست‌ساز، تنوع رنگ و تمرکز بسیار بر محتوای مربوط به مردم، برندسازی شخصی گیتس از «بشردوستی» به طور کامل حمایت می‌کند.

طراحی

با وجود این‌که گیتس صاحب غول تکنولوژی دنیا یعنی مایکروسافت۲  است که در آن طراحی‌های شیک حرف آخر را می‌زند، کارت ویزیت او دارای طراحی صمیمانه‌ی دهه ۷۰ میلادی است. محتوای بصری برندسازی شخصی گیتس، بشردوستی و «مردمی بودن» را همواره از طریق به تصویر کشیدن چهره مردم انعکاس می‌دهد. تمرکز گیتس بر انتشار تصاویر افراد، برند او را به طرز خاصی یک برند خیرخواهانه معرفی می‌کند. همچنین توجه کنید که محتوای تصویری گیتس معمولاً شامل فونت‌های دست‌ساز و استفاده از نگاره‌های رنگارنگ است.

[ معلم کلاس چهارم من به من نشان داد که میتوان پسری شلخته و منفور بود که عاشق کتاب خواندن است. ]

[ درباره اقتصاد ژاپن هیچ کمبود کتابی وجود ندارد. این کتاب بهترین شروع است. ]

[آموزش صحیح  شبیه چیست؟ برای نیت بولینگ۳، به معنی کاشت و پرورش بذر علاقه به یادگیری در دانشآموزانش است . . .

گفت و گویی با نیت بولینگ:
معلم نمونه ایالت واشینگتن۴  در سال ۲۰۱۶ میلادی ]

برند

 مارک زاکربرگ

 مارک زاکربرگ۷ به دلیل توفیق بی‌اندازه فیس‌بوک به اسمی آشنا تبدیل شده است ولی حتی با این درجه از شهرت، آیا موفق شده است برند شخصی خود را که هنوز به شدت گفتاری، خودمانی و خوشایند است، رواج دهد؟

برندرسانههای اجتماعی

صفحه‌ی شخصی مارک زاکربرگ در فیس‌بوک بیش از ۸۰ میلیون دنبال‌کننده دارد. اگر شما همین حالا او را در صفحه‌اش دنبال کنید، جدیدترین فردی‌ خواهید بود که از جریان زندگی و فعالیت‌های او مطلع خواهید شد؛ از سفرهای اخیرش گرفته تا دیدگاه‌های سیاسی و بیماری‌هایی که برای درمانشان تلاش می‌کند.

رویکرد بصری کلی زاکربرگ به محتوا به طور شگرفی ساده، خودمانی و همراه با نگاهی گذرا به زندگی شخصی و حرفه‌ایش است.  برای مثال سری به مطالب اینستاگرام او بزنید.

نکته مهم دیگر این است که زاکربرگ در تمامی تصاویر در «یونفیورم» خود (یک پیراهن ساده‌ی خاکستری) ظاهر می‌شود که به مشخصه ظاهری او تبدیل شده است. زاکربرگ در این باره گفته است که انتخاب لباس یک «تصمیم بی‌اهمیت است که نمی‌خواهد هرروز صبح وقت زیادی صرف آن کند». این مسئله به  مشغله زیاد او به عنوان یک مدیرعامل اشاره دارد.

[ آیا مـــا میتوانیـــم تمــــام بیمـاریهــــا را درطــــول زندگـــی کودکمــــان درمـــــان کنیم؟

وقتــــی دخترمــــان متولد شد، ما درباره امید به آیندهای که او برای ما به ارمغان خواهد آورد، نوشتیم؛ امیدی که بسیاری از ما آن را حس میکنیم. امید به اینکه میتوانیم آیندهای بهتر برای فرزندان و نسلهای بعــدی مهیـا سازیم.

من یک مهندس هستم و فکر میکنم این امید بخشی از چشمانداز مهندسی است. این باور که میتوانی هر سیستمی را بهتر کنی؛ حال این سیستم میخواهد کُد باشد یا سختافزار، مربوط به زیستشناسی باشد یا یک شرکت و… ]

 طراحی

 رویکرد گفتگوی خودمانی زاکربرگ برای برند‌سازی شاید به بهترین شکل در طراحی کارت ویزیتش متجلی باشد؛ در کارت ویزیت معروفش: «عوضی، من مدیرعاملم». برایان ولسو۸  طراح این کارت می‌گوید تاریخچه جمله اصلی این کارت به شوخی‌های دوستانه او و مارک بازمی‌گردد: «من جلسه‌ای با زاکربرگ داشتم که اولین جمله او این بود: «عوضی، من مدیرعاملم.» به خاطر رابطه‌ای که زاکربرگ و من در آن زمان داشتیم، من از این حرف او ناراحت نشدم. به همین سادگی، این عبارت در ذهن من حک شد.»

به طور مشابه، نوشت‌افزار شخصی زاکربرگ نیز دارای طراحی خودمانی و صمیمی است. طراحی هوشیارانه، مدرن و در عین حال شخصی نوشت افزار، مهر و موم نامه‌ها، لوازم‌التحریر و حتی سربرگ نامه‌های زاکربرگ این پیام را می‌رساند که او مدیر عاملی با برند شخصی خودمانی (و باحال) است. رویکرد خودمانی و خوشایندی که زاکربرگ در تقابل با کارمندانش دارد نیز به درستی در این طراحی‌ها نمود پیدا کرده است.

برند

ریچارد برانسون

وقتی عنوان مدیرعامل به گوشمان می‌خورد، بسیاری از ما به یاد کارآفرین شرکت ویرجین۹، سِر ریچارد برانسون۱۰  می‌افتیم. برانسون یکی از هوشمندانه‌ترین، موفق‌ترین، سودآورترین و سرزنده‌ترین برندسازی‌های شخصی را انجام داده است. او این صفات نیک را از طریق گستره‌ای از محتوا و طراحی انگیزه‌بخش و مثبت حفظ می‌کند. اما چگونه؟

برندرسانههای اجتماعی

 برانسون با توصیف خود به عنوان «یک ماجراجو، بشردوست و دردسرسازِ متنفر از تشریفات که به تبدیل  ایده‌ها به واقعیت باور دارد» در صفحه شخصی فیس‌بوکش، برند‌سازی شخصی خود را به صورت تصویری و راهبردی در رسانه‌های اجتماعی تقویت کرده است.

اصلی‌ترین شکل محتوای منتشر شده توسط برانسون در رسانه‌های اجتماعی به صورت قراردادن لینک‌های مربوط به وبلاگ‌ها، مقالات، مصاحبه‌ها و . . . است. او برخی اوقات به همراه این لینک‌ها، تصاویر الهام‌بخشی از خودش را مرتبط با موضوع منتشر می‌کند. این تکنیک نه‌تنها توجه کاربران را به محتوای اصلی او (لینک‌های سایت و مقالات و مصاحبه ها) جلب می‌کند، بلکه او را به عنوان فردی فعال و مرد عمل نشان می‌دهد.

طراحی

 طراحی و ابزار بصری به صیانت از برندسازی حرفه‌ای و انگیزه‌بخش برانسون کمک می‌کنند. برند سازی برانسون به شدت بر روی نوشته‌ها، واژه‌ها و نقل‌قول‌هایش متمرکز است؛ یکی از متداول‌ترین موارد استفاده برانسون از گرافیک، باکس‌های نقل‌قول است. ساده و مینیمال بودن، استفاده مناسب از تایپوگرافی و زیبایی‌شناسی حرفه‌ای باکس‌ها باعث می‌شود تا محتوای بصری برانسون به برند شخصی او وفادار بماند و در عین حال، بدون تقلید مستقیم از برند ویرجین، به شدت با آن مطابقت داشته باشد.

[ با وجود داشتن رویکرد کاری شدیداً انعطافپذیر، همیشه ماه آگوست را به تفریح اختصاص میدهم. ]

[ لازم نیست حتما مرگ را تجربه کرده باشید تا به اهدای عضو فکر کنید. ]

۱.Bill Gates
۲.Microsoft
۳.Nate Bowling
۴.Washington
۵.Nelson Mandela
۶.Pretoria
۷.Mark zuckerberg
۸.Brian Veloso
۹.Virgin
۱۰.Richard Branson

منابع:

Anna Guerrero (2016), CEO Branding Deconstructed: How Gates, Zuckerberg and Branson Construct Their Online Image, www.Inc.com Small Business Ideas and Resources for Entrepreneurs

قیمت

قیمت گذاری کالاهای تند مصرف و چالش‌ های آن

فرض کنید که تولیدکننده یک کالای تندمصرف هستید. محصول شما در قفسه فروشگاه چیده شده است و یک مشتری برای خرید آن جلو می‌آید. به نظر شما او حاضر است چه مقدار برای محصول شما پول پرداخت کند؟ اگر نتوانید جواب درستی برای این سؤال پیدا کنید، چه کالا فروخته بشود و چه نشود، در هر دو صورت ضرر کرده‌اید؛ چون یا مشتری را از دست داده‌اید یا کالا را به قیمتی کمتر از انتظار به او فروخته‌اید. حساسیت موضوع به همین‌جا ختم نمی‌شود. قیمت گذاری کالاهای تندمصرف دو پیچیدگی عمده دارد:

 رفتار مشتریان: کشش تقاضای  کالاهای تندمصرف نسبت به سایر کالاها بیشتر است (گزارش موسسه نیلسن، ۲۰۱۷)؛ یعنی مشتریان به تغییر قیمت‌ها حساس هستند و افزایش یا کاهش قیمت کالا به شدت بر روی فروش تأثیر می‌گذارد. از سوی دیگر خرید این کالاها بخش زیادی از مخارج خانوار را به خود اختصاص می‌دهد (موسسه پی.دابلیو.سی ، ۲۰۱۷)؛ این عوامل باعث می‌شود قیمت در فرآیند خرید کالاهای تندمصرف نقش مهمی داشته باشد و رفتار مصرف‌کنندگان، بیش از سایر مواقع، تحت تأثیر افزایش یا کاهش قیمت قرار گیرد.

شرایط رقابتی بازار: کالاهای تندمصرف معمولاً ارزان‌قیمت هستند و تحت برندهای متنوعی عرضه می‌شوند. رقابتی بودن بازار و حاشیه سود پایین کالا‌ها، آزادی عمل تولیدکننده را در قیمت‌گذاری محدود می‌کند (موسسه نیلسن، ۲۰۱۷). طبیعی ا‌ست که تولیدکننده، در پی تعیین قیمت‌هایی باشد که در عین رقابتی بودن، سودی منطقی را به همراه داشته باشد. این در حالی‌ است که در سال ۲۰۱۷، بر اساس گزارش موسسه نیلسن ۷۲ درصد ترفیعات قیمتی شکست می‌خورد و به طور متوسط از هر سه تصمیمی که مدیران این بخش درباره قیمت اتخاذ می‌کنند، تنها یک تصمیم به نتیجه‌ای مطلوب منجر می‌شود.

قیمت

انواع واکنش خریداران به قیمت

بر اساس گزارش دانشگاه ساسکس انگلستان در سال ۲۰۱۷، خریداران نسبت به قبل حساسیت بسیار بیشتری به قیمت‌ها نشان می‌دهند و بیش از پیش در پی قیمت‌های ارزان هستند. با این حال واکنش خریداران به قیمت‌ها یکسان نیست و هر خریدار بر اساس نیازها، اولویت‌ها، شخصیت و شرایط خود، رویکردی متفاوت نسبت به قیمت کالاها دارد. عرضه‌کنندگان هنگام تعیین قیمت باید به این تفاوت‌ها توجه کنند و برای هر گروه از مصرف‌کنندگان، استراتژی مناسب را به کار گیرند تا دایره مشتریان شرکت گسترش یابد و افراد بیشتری را شامل شود (لانگ، ۲۰۱۶).

خریداران وفادار : این مصرف‌کنندگان که همواره درصد کمی از مشتریان را تشکیل می‌دهند، نسبت به یک برند یا نوع خاصی از کالا وفادارند و معمولاً تحت تأثیر تخفیف‌ها قرار نمی‌گیرند و برای خرید، قیمت را در فرایند تصمیم‌گیری خود دخیل نمی‌کنند. این مشتریان به واسطه وفاداری، ارزشمندترین بخش مشتریان هر کسب‌وکار هستند.

خریداران نیاز-محور : این گروه از مشتریان، خرید را فرایندی برای رفع یک نیاز مشخص می‌دانند و کالایی را انتخاب می‌کنند که به نظرشان، بیشترین تناسب را با نیازشان دارد. بازاریابان برای مدیریت کردن این گروه از مشتریان باید نیازهای آن‌ها را به خوبی بشناسند و در طراحی محصولات به صورت مؤثر، پاسخگوی نیازهای آنان باشند.

خریداران ناگهانی: این گروه از خریداران از نظر بازاریابان، دشوارترین گروه هستند؛ زیرا مشخص نیست چگونه و چه زمانی کالا یا خدماتی را خریداری می‌کنند. این خریداران، قصد و انگیزه‌ای مشخص ندارند و هر کالایی که در لحظه، به نظر آنان جذاب بیاید را خریداری می‌کنند. نکته مهم درباره این گروه آن است که بیشتر از محرک‌های عقلانی و منطقی، تحت تأثیر پیام‌ها و محرک‌های احساسی-هیجانی قرار می‌گیرند و برای جذب آن‌ها باید از ابزارهایی استفاده کرد که احساسات افراد را مخاطب قرار می‌دهد.

جستجوگران تخفیف : همان‌طور که از نام این دسته از خریداران پیداست، همواره به دنبال تخفیف هستند. این افراد هم مانند خریداران وفادار، منبع خوبی برای سودآوری هستند اما در زمان‌هایی که تخفیفی ارائه می‌شود. بهترین اقدام در قبال این بخش از مشتریان، آگاه کردن آن‌ها از تخفیف‌ها و جشنواره‌های فروش و سایر فعالیت‌های مشابه است. ارسال ایمیل‌ها یا پیامک‌های اختصاصی اخبار تخفیف‌ها و جشنواره‌ها، برای این گروه می‌تواند بسیار اثربخش باشد.

ادراک مشتریان از قیمت

ادراکی که مشتریان از قیمت کالاها دارند در بعضی موارد منطقی و قابل توضیح نیست. فروشندگان و تولیدکنندگان باید علاوه بر روش‌های علمی و تجربیات حرفه‌ای، از الگوهای هیجانی و غیرمنطقی ادراک مشتریان آگاه باشند و همچنین تأثیر روانی قیمت و قیمت‌گذاری را بر رفتار خریداران ارزیابی کنند.

یک نمونه بارز از رفتار غیرقابل توضیح مصرف‌کنندگان در مورد قیمت، واکنش نسبت به قیمت‌هایی است که به عدد ۹ ختم می‌شود؛ مانند تعیین قیمت ۴۹۹۹۹ ریال به جای ۵۰۰۰۰ ریال؛ که به آن «قیمت‌گذاری فریبنده » می‌گویند. خریداران هنگام خرید به ارقام سمت راست قیمت، توجه چندانی نمی‌کنند و اولین عدد سمت چپ را مبنای تصمیم‌گیری قرار می‌دهند. به بیان دیگر قیمت یک کالا که ۴۹۹۹۹ ریال تعیین شده است، «کمی بیشتر از چهل هزار ریال» در نظر گرفته می‌شود و نه به صورت «اندکی کمتر از پنجاه هزار ریال»؛ یعنی همان قیمتی که در زبان محاوره، آن را «چهارهزار و خورده‌ای» می‌نامیم (توماس و مورویتز، ۲۰۰۵). پژوهش دیگری هم نشان داد قیمت‌هایی که به عدد ۹ ختم می‌شوند، حتی از قیمت‌هایی که واقعاً از آن کمتر هست نیز، ارزان‌تر تلقی می‌شوند. در این پژوهش، برای یک محصول سه قیمت ۳۴ دلار، ۴۴ دلار و ۳۹ دلار تعیین شد و با وجود این‌که ارزان‌ترین قیمت، ۳۴ دلار است، در کمال شگفتی، بیشترین فروش در قیمت ۳۹ دلار محقق شد (آندرسن و سمیستر، ۲۰۰۳).

«مقایسه» از مهم‌ترین ابزار مشتریان برای درک قیمت یک کالا است. در یک فروشگاه، خریداران قیمت اولین کالایی را که مشاهده می‌کنند به عنوان «قیمت مرجع » در نظر می‌گیرند و قیمت تمام کالاهای مشابه و جایگزین را که پس از آن می‌بینند، با آن قیمت مقایسه می‌کنند (آداوال و مونرو، ۲۰۰۲). عدم امکان مقایسه، تصمیم‌گیری را برای خرید مشکل می‌کند. در پژوهشی که در یک خرده‌فروشی انجام شد، دو نوع آدامس را با ویژگی‌های کاملاً یکسان، یک‌بار با قیمت یکسان و بار دیگر با اندکی تفاوت در قیمت به مشتریان عرضه کردند. نتیجه نشان داد هنگامی‌که قیمت دو کالا یکسان باشد، خریداران تمایل بیشتری به نخریدن و به تعویق انداختن تصمیم دارند اما یک تفاوت اندک در قیمت، خریدار را به سمت خرید ترغیب می‌کند.

افزایش فروش در زمان تخفیف نیز از ساز و کار «مقایسه» تبعیت می‌کند. زمانی که یک کالا با تخفیف عرضه می‌شود، مشتری قیمت جدید را با قیمت قبلی مقایسه می‌کند و این تفاوت موجب می‌شود که مشتری به خرید تمایل پیدا کند. پس مقایسه از مهم‌ترین عوامل درک قیمت یک کالا و تصمیم‌گیری مشتریان برای خرید است.

قیمت

یک استثنا در قیمت‌گذاری

اگرچه مشتریان، قیمت کالاها را با هم مقایسه می‌کنند؛ نتیجه مقایسه همواره منجر به خرید کالای ارزان‌تر نمی‌شود. این موضوع بستگی به طرز فکر مشتریان در مورد نوع کالا دارد.

بعضی از کالاهای تندمصرف، کیفیت محور هستند؛ یعنی خریدار برای کیفیت این کالاها اهمیت قائل است و انتخاب خود را تا حد زیادی بر اساس کیفیت انجام می‌دهد. (مانند کالاهایی که با سلامت مصرف‌کنندگان ارتباط مستقیم دارند. محصولاتی نظیر خمیردندان، قرص‌های ویتامین و برخی از محصولات آرایشی بهداشتی.)

قیمت‌گذاری این کالاها پیچیدگی بیشتری دارد. چرا که در خیلی از موارد، خریدار با کمک قیمت کالا در مورد کیفیت آن قضاوت می‌کند. پس در مورد کالاهایی که کیفیت محور هستند، قیمت پایین‌تر جذابیت نخواهد داشت. تحقیقات نشان می‌دهد که کشش قیمتی این کالاها در زمان تخفیف پایین است و ارائه تخفیف منجر به افزایش فروش نمی‌شود (موسسه نیلسن، ۲۰۱۷). به علاوه قیمت‌های فریبنده‌ای که به عدد ۹ ختم می‌شوند، یک نشانه منفی برای کیفیت به حساب می‌آیند. پس بهتر است در قیمت‌گذاری این نوع کالاها از اعداد رند و بدون خرده استفاده شود (شیندلر، ۲۰۰۳)

اشتباهات رایج در قیمت‌گذاری کالاهای تندمصرف

اجرای برنامه‌های ترفیع فروش و ارائه تخفیف، سالانه میلیاردها دلار از درآمد شرکت‌ها را می‌بلعد اما در بسیاری از موارد، به دلیل اشتباه در برنامه‌ریزی و نحوه اجرا، از کارایی لازم برخوردار نیست و منجر به افزایش فروش نمی‌شود. مواردی که در ادامه به آن‌ها اشاره می‌کنیم، اشتباهاتی بسیار رایج و فراگیر هستند که عمدتاً شرکت‌های فعال در بخش کالاهای تندمصرف، دچار آن می‌شوند.

اشتباهی که معمولاً هزینه زیادی به بار می‌آورد، ارائه تخفیف بر اساس برند است؛ به این معنی که تمام محصولات یک برند با تخفیف عرضه شود. در صورتی ‌که بایستی برای هر کالا به طور مجزا تخفیف داده شود نه به صورت گروهی و بر روی تمام محصولات. تحقیقات نشان می‌دهد که کشش قیمتی یک محصول که در چند اندازه یا مقدار عرضه می‌شود در اندازه‌ها و مقادیر گوناگون، متفاوت است (به عنوان مثال کشش قیمتی نوشابه خانواده با نوشابه‌های یک‌نفره تفاوت دارد)؛ چه رسد به آنکه برای تمام محصولات یک برند، برنامه ترفیعی یکسانی اجرا شود و تمامی آن‌ها با تخفیف یکسانی عرضه شوند. اشتباه دیگر، کاستن از قیمت کالاهای قدیمی هنگام‌ ورود یک کالای جدید به بازار است. والتر و همکارانش (۲۰۱۰) در پژوهش خود دریافتند که پس از رونمایی از یک محصول جدید که قرار است جایگزین محصولی قدیمی باشد، بسیاری از مصرف‌کنندگان نگران می‌شوند که دیگر نتوانند به کالاهای قبلی دسترسی داشته باشند و به همین دلیل حاضرند مبلغ بیشتری برای آن بپردازند و این فرصت مناسبی برای افزایش قیمت کالاهای قدیمی‌تر است؛ در حالی‌که بسیاری از شرکت‌ها به اشتباه، قیمت کالاهای قبلی‌ خود را کاهش می‌دهند.

یک اشتباه رایج دیگر، دادن تخفیف‌های متوالی بر روی یک کالا است. هنگامی‌که کالایی در بیشتر اوقات با تخفیف عرضه شود، مصرف‌کنندگان به قیمت ترفیعی آن عادت و قیمت عادی آن را گران ارزیابی می‌کنند. از این رو خرید خود را به امید کاهش قیمت‌ها تا تخفیف بعدی به تعویق می‌اندازند و این امر باعث کاهش فروش می‌شود (لوی، ۲۰۱۱).

اشتباه دیگر، وادار کردن مشتریان به مقایسه قیمت‌هاست. سایمنسون (۲۰۰۵) در پژوهش خود دریافت که وقتی فروشندگان به طور مستقیم و یا در قالب تبلیغات و شعارها، مشتریان را وادار به مقایسه قیمت‌ها می‌کنند ممکن است بر قصد خرید آن‌ها تأثیر منفی بگذارند و حتی ممکن است آن‌ها را از خرید منصرف کنند. بر این اساس نباید در هنگام ترفیع یا ارائه تخفیف، مشتریان را در جایگاه مقایسه قرار دهیم. بهتر است این کار به صورت غیرمستقیم و بدون تأکید انجام شود و اجازه دهیم خریداران، شخصاً به مقایسه بپردازند. قیمت‌ها همیشه آزمایشی هستند و اگر از جانب مشتریان پذیرفته نشوند به سرعت تغییر می‌کنند. قیمت‌گذاری به همان اندازه که کاری علمی و تخصصی است، امری شهودی و خلاقانه نیز هست و برای قیمت‌گذاری مؤثر، باید خلاقیت و هوش را چاشنی تجربه و دانش کنیم. یکی از مدیران شرکتی بزرگ  در پاسخ به خبرنگاری که از او پرسید: چرا قیمت تمام کالاهای شما به عدد ۸ ختم می‌شوند؟ گفت: «هشت» عدد شانس من است و ظاهری زیبا دارد! لطفاً به دنبال دلیل علمی برای این انتخاب نباشید!

 

۱. Price Elasticity of Demand
۲. PWC (The second largest professional services firm in the world, and one of
the Big Four auditors)
۳. Loyal
۴. Need-Based
۵. Impulsive
۶. Discount hunter
۷. Charming Price
۸. Reference Price
۹. Kit Hicke (co-founder, Ministry of Supply)

:منابع

Bradley J. Ruffle & Ze’ev Shtudiner (2006), 99: are retailers best responding to rational consumers? Experimental evidence, Managerial and Decision Economics
Daniel Long (2016), Types Of Consumers & How To Reach Them, www toughnickel.com
Food, Drink & FMCG sector review (2017), University of Sussex, sussex.ac.uk
Itamar Simonson (2005), In Defense of Consciousness: The Role of Conscious and Unconscious Inputs in Consumer Choice, Graduate School of Business, Stanford
University, www.gsb.stanford.edu ۲۰۱۷ Consumer Packaged Goods Trends (2017), www.strategyand.pwc.com
Svetlana Bogomolova, Zachary Anesbury, Larry Lockshin, Natasha Kapulski, Tim Bogomolov (2017), Exploring the incidence and antecedents of buying an FMCG
brand and UPC for the first time, Journal of Retailing and Consumer Services
Manjo Thomas & Vicki Morwitz (2005), Penny Wise and Pound Foolish: The Left-Digit Effect in Price Cognition, Journal of Consumer Research
Anderson, E.T. & Simester, D.I.(2003), Effects of $9 Price Endings on Retail Sales: Evidence from Field Experiments, Quantitative Marketing and Economics
Jongmin Kim, Nathan Novemsky, Ravi Dhar (2012), Adding Small Differences Can Increase Similarity and Choice, Psychological Science
Rashmi Adaval & Kent Monroe (2002), Automatic Construction and Use of Contextual Information for Product and Price Evaluations, Journal of Consumer Research 7 Costly Promotion Mistakes, (2017), Nielsen Company (global information, data, and measurement company)
Robert M. Schindler (2003), The 99 Price Ending as a Signal of a Low-Price Appeal, Advances in Consumer Research
Keith Levy (2011), Price; Marketing’s Most Delicate «P”, www.Forbes.com
Jayson DeMers (2016), 5 Ways To Increase Sales Using The Psychology Of Pricing, www.Forbes.com
Greg Petro (2014), Why Pricing Power Is The Real Secret To Value Investing, www.Forbes.com

برند

برند‌ی به نام تو : توصیه‌ های تام پیترز برای برندسازی شخصی

این مقاله آغازگر جنبش برندسازی شخصی است. تام پیترز در سال ۱۹۹۷ برای اولین بار در این مقاله مفهوم برند شخصی را مطرح و از استعارهی انسان به عنوان یک برند رونمایی کرد. این مقاله پس از چاپ در مجله فست کمپانی، بلافاصله مورد توجه همگان قرار گرفت و الهامبخش مقالات، کتابها و سخنرانیهای متعددی شد؛ تا جایی که میتوان گفت تاریخ ۲۰ ساله برندسازی شخصی با نام تام پیترز و این مقاله پیوند خورده است. در ادامه خلاصهای از این مقاله معروف و راهکارهای کلیدی تام پیترز برای برندسازی شخصی را خواهید خواند.

اگر نگاهی به اطراف خود بیندازیم، خواهیم دید که برندهای تجاری دنیای ما را احاطه کرده‌اند. وقت آن رسیده است که من و شما از دنیای تجارت، برای زندگی شخصی خود درس بگیریم. فارغ از سن، موقعیت و تجارتی که به آن مشغولیم، همه باید اهمیت برندسازی را درک کنیم. چرا که هر یک از ما مدیر بازاریابی خودمان هستیم و برندی به نام خود داریم. به عنوان یک کارمند، شما به هیچ شرکتی تعلق ندارید. عنوان شغلی‌تان تعریف‌کننده شما نیست و به شرح وظایف شغلی خود محدود نیستید؛ بله شما بازیکن آزاد زمین کسب‌وکارتان هستید؛ بازیکنی که می‌خواهد بهترین فصل خود را سپری کند، بهترین عملکرد را از خود نشان دهد و بهترین امتیازها را به ثبت برساند.

خبر خوب این است که هرکسی این امکان را دارد تا خود را مطرح کند. هرکسی این فرصت را دارد که مهارت جدیدی یاد بگیرد و توانایی‌های خود را پرورش بدهد. هرکسی این شانس را دارد تا بین دیگران برجسته شود و برند شخصی خود را بسازد.

برند

چه چیزی شما را متفاوت می‌کند؟

با شناسایی ویژگی‌های خاصی شروع کنید که شما را از رقیبان (یا همکاران‌تان) متمایز می‌کند. از نظر همکاران یا مشتریان شما، بزرگ‌ترین و مشخص‌ترین نقطه‌ی قوت شما کجاست؟ برجسته‌ترین ویژگی شخصیتی شما چیست؟ این اواخر برای مطرح کردن خود چه کاری انجام داده‌اید؟

به عنوان یک کارمند، موقعیت خود را در ساختار سازمانی شرکت نادیده بگیرید. عنوان شغلی خود را فراموش کنید و از خود بپرسید: چه کاری انجام بدهم تا یک ارزش قابل‌ توجه، قابل اندازه‌گیری، متمایز و شاخص به ارمغان بیاورد؟ شرح وظایف خود را فراموش کنید و از خود بپرسید: چه کاری انجام داده‌ام که به آن افتخار می‌کنم؟ مهم‌تر از همه، پله‌های استاندارد نردبان پیشرفت شغلی خود را که تاکنون پیموده‌اید، فراموش کنید. این نردبان لعنتی را بسوزانید و از خود بپرسید: چه موفقیتی به دست آورده‌ام که بتوانم بی‌پروا به آن افتخار کنم؟ اگر می‌خواهید برند باشید، باید با تمام وجود بر آنچه خلق ارزش می‌کند، آنچه باعث افتخار است و مهم‌تر از همه، آنچه به شما اعتبار می‌بخشد متمرکز شوید.

سکوی پرتاب برند شما چیست؟

یک جمله‌ کلیشه‌ای هست که می‌گوید: «استیک نفروشید؛ صدای جلز و ولزش را بفروشید.» این یک اصل است که هر برند تجاری کاملاً آن را درک می‌کند. شما هم باید بدانید، هر چه قدر که متخصص باشید، باز هم باید برای برند خود بازاریابی کنید و آن را به مشتریان، همکاران و آشنایانتان معرفی کنید. در مسیر دیده شدن و جلب توجه عموم، هیچ محدودیتی برای شما وجود ندارد. هر اقدام حرفه‌ای و مؤثری را که می‌تواند به مطرح شدن شما کمک کند، امتحان کنید.

داشتن یک شغل دوم را امتحان کنید! در پروژه‌ای دیگر در سازمان‌تان سهیم شوید تا خود را به همکاران سایر واحدهای شرکت معرفی کنید و توانایی‌های خود را به نمایش بگذارید یا با همکاری دیگران مهارت‌های جدیدی کسب کنید. اگر وقت دارید، در پروژه‌ای خارج از سازمان خود شرکت کنید تا با افراد جدیدی آشنا شوید. اگر موفق به جلب توجه و رضایت آن‌ها شدید، همین افراد جدید در معرفی شدن شما به عنوان یک فرد ارزشمند مؤثر خواهند بود.

شما می‌توانید در یک دانشکده کوچک، کارگاه آموزشی یا حتی در شرکت خود تدریس را امتحان کنید. با این کار، شما به عنوان یک متخصص شناخته می‌شوید، جایگاه خود را به عنوان یک حرفه‌ای ارتقا می‌بخشید و این احتمال ‌که افراد بیشتری با درخواست‌ها و فرصت‌های مختلفی به شما مراجعه کنند افرایش می‌یابد.

اگر مهارت شما در نوشتن بیشتر از تدریس است، نوشتن یک ستون را برای روزنامه محلی خود امتحان کنید. لازم نیست مطلب شما در صفحه اول روزنامه نیویورک تایمز چاپ شود تا اعتبار کسب کنید. روزنامه‌های محلی، خبرنامه‌های حرفه‌ای و حتی نشریات درون سازمانی، فضای خالی مناسبی برای نوشته‌های شما دارند. با شروع به این کار، سابقه کسب می‌کنید.

اگر شما سخنران خوبی هستید، در یک کنفرانس شرکت کنید یا برای یک ارائه در کارگاه آموزشی داوطلب شوید. دیده شدن یکی از بهترین راه‌های مشهور شدن است. سخت‌ترین قسمت این کار، شروع آن است. اگر در ابتدا بتوانید به عنوان یکی از اعضای پنل گفتگوهای علمی کاربردی در یک کنفرانس حضور داشته باشید، در ادامه راه برای ارائه سخنرانی‌های تک‌نفره هموارتر می‌شود و خیلی زود خواهید دید که فقط چند قدم با سخنرانی در بزرگ‌ترین همایش تخصصی صنعت خود فاصله دارید.

نکته مهم دیگر این است که بدانید در مسیر برندسازی شخصی همه چیز مهم است! هیچ چیزی نباید از قلم بیفتد. تک‌تک اقدامات شما و کارهایی که تصمیم می‌گیرید انجام ندهید، ارزش و شخصیت برند شما را می‌رسانند. از یک تماس تلفنی کوتاه گرفته تا پاسخ به یک ایمیل یا چگونگی شرکت در یک جلسه کاری، همه و همه بخش‌های کوچکی از پیام بزرگ برند شما هستند.

یک جنبه از موضوع، مربوط به محتوای پیام شماست: آنچه می‌گویید و چگونگی گفتن آن. بخش دیگر آن ظاهر پیام شماست: به عنوان مثال آیا حضور شما در اینترنت، تسلط شما را بر فناوری‌های آنلاین اثبات می‌کند؟ آیا در یک جلسه کاری، حضور شما مفید و مؤثر است؟ آیا ظاهر شما در دنیای شلوغ امروزی ‌می‌تواند معرف سلیقه بصری برند شما باشد؟

و اما کلید هر کمپین برندسازی شخصی «بازاریابی دهان‌به‌دهان» است. مجموعه دوستان، همکاران و مشتریان مهم‌ترین ابزار بازاریابی شما هستند. آنچه دیگران در مورد شما می‌گویند، در نهایت همان ارزشی است که بازار برای برند شخصی شما پرداخت می‌کند. به همین دلیل بزرگ‌ترین ترفند برندسازی این است که آگاهانه روابط خود را با دیگران گسترش بدهید.

قدرت واقعی برند شخصی شما چیست؟

اگر می‌خواهید برند شخصی خود را رشد دهید، باید قدرت خودتان را بشناسید و ببینید که چطور می‌توانید بیشترین اثرگذاری را در حوزه تخصصی خود داشته باشید. شما باید تأثیرگذار باشید تا بتوانید قدرت کسب کنید. به دست آوردن و استفاده‌ی هوشمندانه، مسئولانه و مقتدرانه از قدرت برای رشد برند شما ضروری است.

در این مسیر، برخی اقدامات رئیس‌مآبانه ارزش انجامش را دارند؛ به شرطی که باعث نشوند تا شما فردی خودشیفته، خودبزرگ‌بین و خودخواه به نظر بیایید. می‌توانید این اقدامات را به آرامی، با زیرکی و در ابعاد کوچک انجام دهید. آیا گروه شما برای برگزار کردن یک جلسه سازنده دچار مشکل است؟ برای نوشتن دستور جلسه آینده داوطلب شوید. با این‌کار، هم به گروه کمک می‌کنید و هم می‌توانید تصمیم بگیرید که چه چیزی در دستور جلسه باشد. وقتی زمان نوشتن گزارش پایانی یک پروژه فرا می‌رسد، آیا همه اعضای گروه شما از آن فراری هستند؟ مشتاقانه خواهان نوشتن این گزارش باشید زیرا دستی که خودکار را نگاه می‌دارد (یا دکمه‌های کیبورد را می‌فشارد) این فرصت را دارد تا در نگارش یا حداقل شکل دادن به تاریخ شرکت سهیم باشد.

مهم‌تر از همه این‌ها، بدانید که قدرت بیشتر به استنباط دیگران از شما برمی‌گردد. اگر می‌خواهید افراد شما را قدرتمند ببینند، مانند یک رهبر واقعی رفتار کنید. برای رهبر بودن در ساختار سازمانی به اختیارات نیاز ندارید. شما رهبر خود هستید و برند شخصی خودتان را رهبری می‌کنید.

نکته‌ای اساسی در رشد قدرت شما درک این حقیقت است که ما اکنون در دنیای پروژه‌ها زندگی می‌کنیم. امروزه تقریباً تمام کارها در قالب بسته‌هایی کوچک به نام پروژه سازمان‌دهی می‌شوند. چنین دنیایی برای رشد برند شما ایده‌آل است. پروژه‌ها قابل اجرا هستند، اثرگذاری دارند و انجام آن‌ها به شما قدرت خودنمایی می‌بخشد. اگر حداقل ۷۰ درصد زمان خود را صرف ایجاد پروژه‌ها و شرکت در آن‌ها نمی‌کنید، بدانید که دارید در گذشته زندگی می‌کنید. امروزه، شما باید در فضای پروژه فکر کنید، نفس بکشید، عمل نمایید و کار کنید.

دنیای پروژه باعث می‌شود تا ساده‌تر بتوانید قدرت برند خودتان را بسنجید و تبلیغ کنید. پروژه‌های جدید مهارت‌ها و افتخارات شما را افزایش می‌دهد. گاهی انجام کارهای پروژه‌ای برای شما به معنی بیرون رفتن از حریم امن و جسارت امتحان کردن یک تجربه کاملاً جدید است؛ ولی مطمئن باشید که ارزش این ریسک را دارد.

به علاوه شما باید قدرت برند خود را در رزومه منعکس کنید. رزومه برای برند شخصی شما نقش یک بروشور بازاریابی را دارد. به جای یک لیست خسته‌کننده از عنوان‌های شغلی و وظایف کاری شما، رزومه باید مجموعه‌ای از افتخارات، پروژه‌هایی که انجام داده‌اید و توانمندی‌های شما باشد. مرتباً رزومه خود را به‌روزرسانی کنید تا بتوانید عمق و وسعت برند شخصی خود را در آن منعکس کنید.

 وفاداری برای شما به چه معناست؟

 در گذشته این که کارمندان ۴۰ سال از عمر خود را فقط در یک شرکت کار کنند وفاداری نام داشت. این ۴۰ سال بیشتر شبیه یک زندگی محدود با فرصت‌ها و انتخاب‌های یکنواخت و اختیار اندک بود. چیزی که باید زندان سازمانی یا بردگی قراردادی نام بگیرد.

البته امروزه وفاداری مهم‌ترین اصل هر شغلی است؛ ولی نه وفاداری کورکورانه به شرکت، بلکه وفاداری به همکاران، گروه، پروژه، مشتریان و خودتان. این وفاداری بسیار فراتر و باارزش‌تر از وفاداری بی‌خردانه به یک شرکت است.

شاید خودخواهانه به نظر برسد ولی شرکتی که در آن مشغول به کار هستید باید قدر تک‌تک تلاش‌های شما را بداند و تشویق‌تان کند. به هر حال هر کاری که شما در راستای پرورش برند شخصی خودتان انجام می‌دهید برای آن‌ها سودآور خواهد بود. پروژه‌هایی که رهبری می‌کنید، ارتباطاتی که ایجاد می‌کنید، مشتریانی که راضی نگاه می‌دارید و هر افتخاری که کسب می‌کنید برای شرکت هم اعتبار ایجاد می‌کند. تا زمانی که در حال یادگیری، رشد، برقراری ارتباط و رسیدن به اهداف هستید، برای شما و برای شرکت همه‌چیز خوب پیش می‌رود. این منطق برد – برد تا زمانی که شما در آن شرکت هستید، صادق است.

اما شما یک بازیکن آزاد هستید. اولین درس بازیکن آزاد بودن این است که رزومه خود را یک بروشور بازاریابی فرض کنید و به دنبال هر چه پربارتر کردن آن باشید. درس دوم نیز همان است که همه ورزشکاران حرفه‌ای به خوبی از آن اطلاع دارند: شما همواره باید بازار را بررسی کنید و درک درستی از ارزش برند خود داشته باشید. شما نباید فقط وقتی به دنبال کار می‌گردید به مصاحبه‌های شغلی بروید. برای سنجیدن ارزش برندتان حتی شاید لازم نباشد به یک مصاحبه حضوری واقعی بروید؛ مهم این است که برای سنجش بازار و گرفتن بازخورد درباره برند خودتان همیشه فعال باشید. به عنوان مثال می‌توانید از اطرافیان بخواهید (و اصرار کنید) که نظرات سازنده و صادقانه خود را درباره عملکرد، رشد و ارزش شما بیان کنند.

مطمئن باشید وقتی بازیکن آزاد بودن خود را اعلام می‌کنید، موقعیت چانه‌زنی خیلی خوبی دارید. این کار بی‌وفایی به سازمان نیست، بلکه مدیریت مسئولانه برند شماست و برای سازمان هم اعتبار ایجاد می‌کند.

آینده برند شما چیست؟

 امروزه دیگر مشاغل به شکل سابق نیستند. نه نردبانی وجود دارد و نه صعودی. خطی بودن دیگر از مد افتاده است. در حال حاضر یک زندگی کاری مثل یک صفحه‌ی شطرنج است یا حتی یک هزارتو؛ مملو از حرکات روبه‌جلو، عرضی، قطری و حتی در مواردی رو به عقب. یک شغل مجموعه‌ای از پروژه‌هاست که به شما مهارت‌های جدید می‌آموزد، تخصص تازه‌ای را برایتان به ارمغان می‌آورد، قابلیت‌های جدیدی به شما می‌بخشد، گستره‌ی همکاران و دوستان شما را افزایش می‌دهد و شما را به عنوان یک برند معرفی می‌کند.

وقتی می‌خواهید مسیر شغلی خودتان را ترسیم کنید؛ به یاد داشته باشید که آخرین چیزی که شما می‌خواهید این است که مدیر شوید. «مدیریت» یعنی یک شغل بدون ترقی. آنچه شما می‌خواهید، رژیم غذایی ثابتی از پروژه‌های جذاب و چالش‌برانگیز است. وقتی به روند پیشرفت مشاغلی که از پروژه تشکیل می‌شوند نگاه می‌کنید، تشخیص این که در ساختار سازمانی بالا می‌روید نه‌تنها دشوار است؛ بلکه کاملاً بی‌اهمیت محسوب می‌شود. به جای درگیر شدن با مفهوم نردبان شغلی، برند خود را به صورت نیمه‌منظم بازتولید کنید. برای این کار ابتدا لازم است اهداف‌تان را بنویسید. چه چیزی شما را به حرکت وامی‌دارد؟ فراگیری چیزی جدید؟ شناخته شدن به خاطر مهارت‌های فنی؟ تجاری‌سازی ایده‌های جدید؟ تعریف شخصی شما از موفقیت چیست؟ پول؟ قدرت؟ شهرت؟ کمک به دیگران؟ یا انجام کاری که عاشقش هستید؟ با توجه به پاسخی که به این سؤالات می‌دهید، سرسختانه به دنبال فرصت‌های شغلی یا پروژه‌هایی باشید که با اهداف شما سازگار باشند. اهداف خود را هر شش ماه یک‌بار مرور کنید و مطمئن شوید که هنوز به آنچه نوشته‌اید ایمان دارید.

مهم نیست که شغل شما چیست. چهار معیار وجود دارند که باید خود را با آن‌ها بسنجید:

اول: باید یک همگروهی خوب و همکاری مشوق باشید.

دوم: باید در زمینهای که برای دیگران ارزش دارد، یک متخصص باشید.

سوم: باید عمیقاً دوراندیش و آیندهنگر باشید.

چهارم: باید مرد عمل باشید و همیشه نتایج عینی به دست بیاورید.

 به همین سادگی؛ اکنون شما یک برند هستید. برندی به نام خودتان.

راه رسیدن به موفقیت، راه منحصربه‌فردی نیست. همیشه راه‌های زیادی برای ایجاد برند شخصی شما وجود دارد؛ مهم این است هرچه زودتر شروع کنید…

منبع:

Tom Peters (1997) Brand Called You, Fast Company Magazine (One of The Global Leaders in Business Media Industry)

نسل پنجم اینترنت

نسل پنجم اینترنت : نسل جهش یافته

چهارراهی خلوت در همسایگی‌تان را در نظر بگیرید که ناگهان مملو از عابران پیاده می‌شود. تصور کنید این امکان وجود داشته باشد که شما به عنوان یک متخصص بازاریابی بلافاصله از این موضوع مطلع شوید؛ اما چگونه؟ از طریق تیر چراغ‌برق آن حوالی که از نوع هوشمند و بخشی از ابزارهای بازاریابی مبتنی بر موقعیت۱  است. به وسیله‌ی همین فناوری مشخص می‌شود که ترافیک عابران پیاده به خاطر مردمی است که در حال بررسی خانه‌ای فروشی در آن حوالی هستند و این اطلاعات می‌تواند مورد استفاده‌ی شما قرار گیرد. اضافه کردن تیرهای چراغ‌برق هوشمند به مجموعه‌ی «فناوری بازاریابی»۲  شما، امکانی است که نسل پنجم فناوری تلفن همراه، آن را به وجود خواهد آورد. نسل پنجم اینترنت نه‌تنها سرعت اینترنت را بسیار بالاتر می‌برد، بلکه باعث کاهش زمان تأخیر در برقراری ارتباط و مصرف باطری می‌شود.این امیدواری وجود دارد که تا اواخر دهه‌ی آینده (دهه‌ی دوم قرن بیست و یکم) نسل پنجم اینترنت، همان طور که ایده‌های کوچکی مانند امکان امتحان لباس‌ به صورت مجازی را در دسترس قرار می‌دهد، به ایده‌های بزرگی مانند خودروهای بدون راننده، خانه‌ها و شهرهای هوشمند نیز جامه‌ی عمل بپوشاند.

نسل پنجم اینترنت

نسل پنجم اینترنت سرانجام می‌تواند میلیون‌ها مشتری روستایی را با سرعت بالا به بازار و خدمات فروش متصل کند. این نسل اینترنت حتی ممکن است با تجهیز شرکت‌های مخابراتی به اطلاعات کمیاب برای خدمات تبلیغات بازرگانی، انحصار دوقطبی گوگل و فیس‌بوک را نیز در هم شکند.

این احتمال وجود دارد که دستگاه‌های همراه هر کاری را انجام دهند؛ جولی کوپرنول۳  معاون بازاریابی جهانی در شرکت اینتل۴  عقیده دارد: «وقتی گوشی‌های هوشمند را در نظر می‌گیریم، می‌بینیم یک تلفن همراه همه‌چیز را در خود جای داده است. ولی من فکر می‌کنم اوضاع باز هم تغییر خواهد کرد. در آینده دیگر به هیچ وسیله‌ی خاصی عنوان «همراه» را نمی‌دهیم؛ چرا که با فناوری آینده همه‌چیز همراه ما و متصل به ما خواهد بود.»

آنا بیگر۵ مدیرکل بخش موبایل و ویدیو در اداره‌ی تبلیغات تعاملی۶  می‌گوید: «وقتی نسل پنجم اینترنت فراگیر شود، کل زیست‌بوم دستخوش تحول خواهد شد. سؤالات مهمی در مورد این نسل وجود دارد؛ نسل پنجم اینترنت برای صنعت رسانه چه معنایی خواهد داشت؟ برای ناشران چطور؟ برندها برای حق‌ دسترسی به مشتریان چقدر باید هزینه کنند؟… به هر حال می‌دانیم این دسترسی رایگان نخواهد بود.»

وقتی نسل چهارم اینترنت پی‌ریزی می‌شد، هنوز در مورد فناوری‌های پوشیدنی سخنی در میان نبود. بخش بسیار کوچکی از اینترنت اشیا۷ وجود داشت و استفاده از سرویس تاکسی یاب اوبر صرفاً یک روش بسیار زیبا برای نمایش عالی کارها محسوب می‌شد. حالا درست مانند زمان پیش از شروع نسل چهارم، هیچ‌کس نمی‌داند نسل پنجم طلیعه‌ی چه چیزی خواهد بود؟ اما می‌توانید انتظار ابزارهای متصل بسیار شگفت‌آورتر از فناوری‌های پوشیدنی، اتومبیل‌های بدون راننده و بهبود واقعیت افزوده و مجازی را داشته باشید.

اگر نسل چهارم توانست اینترنت اشیا را به سطحی فراتر از حد انتظار برساند (برای مثال یخچال‌های «هوشمند» که فهرست خرید را در تلفن شما به‌روزرسانی می‌کنند) پس می‌توان چشم‌اندازهای دورو‌درازی را برای نسل‌های بعد اینترنت متصور شد.

شرکت تی موبایل۸ به تازگی یک آگهی در مورد آینده‌ی واقعیت افزوده پخش کرده است. در این ویدیو دوچرخه‌سواری را می‌بینیم که صفحه‌ی نمایش هوشمند مجازی دوچرخه‌اش به او در مورد یک تصادف قریب‌الوقوع هشدار می‌دهد؛ ماشین شاسی‌بلندی به سرعت از پشت سر به او نزدیک می‌شود. دوچرخه‌سوار با دریافت این پیام مانع تصادف می‌شود. در بخش دیگر آگهی، فردی بدون آنکه لباس‌های فروشگاه را بپوشد، از طریق ویدیو، به صورت مجازی لباس‌ها را بر تن امتحان می‌کند.

اندرو شرارد۹  مدیر ارشد بازاریابی در شرکت تی موبایل می‌گوید: «اینترنت اشیا  امروز و حتی در آینده به حجم اطلاعات بالایی نیاز ندارد ولی اکثر فناوری‌های پوشیدنی‌ با توجه به نیازهای اطلاعاتی فراوانشان به حجم انتقال داده‌ی بسیار بالایی نیاز دارند.»

نسل چهارم به سادگی نمی‌تواند یک تجربه‌ی بی‌وقفه و بدون تأخیر را ارائه دهد در حالی که فناوری نسل پنجم تلفن همراه می‌تواند حجم عظیمی از داده‌ها را با کمترین اشتباه در مسیر ارسال کند و اجازه می‌دهد ایده‌ی نمایش ویدیویی توسط ابزارهای پوشیدنی‌ بیشتر به واقعیت نزدیک شود.

شرارد در ادامه می‌افزاید: «نسل پنجم اینترنت معادل آن چیزی خواهد بود که موتور جستجوگر برای اینترنت انجام داد. واقعاً فکر می‌کنم اینترنت اشیا با خلاقیتی خارج از حد تصور موجب دگرگونی تمام امور خواهد شد و احساس شگفت‌انگیزی را در ما خواهد برانگیخت».

سوی دیگر سرعت

وقتی در مورد رشد نسل پنجم اینترنت صحبت می‌کنیم، کارشناسان بازاریابی به شکل روزافزونی در مورد پهنای باند و تأخیر صحبت می‌کنند.

شرکت‌های خدمات اینترنتی اغلب بر پهنای باند تأکید می‌کنند. برای مثال «ثبت‌نام کنید و سرعتی برابر با ۱۵۰ مگابیت در ثانیه به دست آورید»؛ اما نیمه‌ی دیگر معادله‌ی سرعت، مسئله‌ی «تأخیر» است. تأخیر، مدت‌زمان لازم برای اتصال دو ابزار به یکدیگر است که نشان می‌دهد چرا با سرعت به اصطلاح بالای نسل چهارم هنوز نیاز به بافرینگ۱۰  وجود دارد. یک شلنگ را تصور کنید که عرض آن پهنای باند و تأخیر طول آن است. اگر شلنگی به‌ طور قابل توجهی کوتاه‌تر و عریض‌تر باشد، با سرعت بیشتری می‌تواند آب را انتقال دهد. مدت‌زمان تأخیر در نسل چهارم ۳۰ تا ۶۰ میلی‌ثانیه است. نسل پنجم می‌خواهد مدت این تأخیر را به ۴ میلی‌ثانیه‌ برساند. اهمیت تأخیر در مورد ماشین‌های بدون راننده بسیار حیاتی است. برای مثال موقعیتی را تصور کنید که یک کودک، ناگهان وارد خیابان می‌شود، ماشین بدون راننده می‌بایست تصمیمی فوری بگیرد و خودرو را متوقف کند؛ این تصمیم فوری نیازمند اتصال سریع و یکپارچه‌ی داده‌ها است.

همچنین تأخیر در تبادل داده و عکس‌العمل دیرهنگام، مانع رشد و کاربری واقعیت افزوده و واقعیت مجازی۱۱  در شکل متعالی خود می‌شود. جف گهب۱۲  مدیر ارشد فناوری در بخش بازاریابی و تبلیغات دیجیتال آژانس وی ام ال۱۳  عقیده دارد: «تأخیر یک محدودیت اساسی است که رفع آن باعث رشد، افزایش کاربرد و انعطاف فناوری می‌شود. اصلی‌ترین کاری که در حال حاضر با استفاده از واقعیت افزوده و واقعیت مجازی قابل انجام است، ایجاد تعامل مستقیم و بی‌واسطه بین افراد در محیط مجازی است. در حال حاضر چالش اصلی این است که نمی‌توان بین دو فرد داده‌های کافی تبادل کرد تا یک مکالمه‌ی معنادار ایجاد شود.»

دیگر جنبه‌ی نسل پنجم اینترنت بی‌سیم ثابت است که می‌تواند بدون نیاز به ابزار کمکی که باید در زمین نصب شوند، سرعت گیگابیتی را به ارمغان آورد. لاول مک‌آدام۱۴  مدیرعامل شرکت ورایزون۱۵  لقب «فیبر بی‌سیم» را به کار می‌برد و تأکید دارد اینترنت بی‌سیم ثابت می‌تواند زمینه‌ساز یک انقلاب در این زمینه باشد. طبق گزارش سال ۲۰۱۶ کمیسیون ارتباطات فدرال، ۳۴ میلیون آمریکایی هنوز به پهنای باند وسیع دسترسی ندارند.

طبق نظر دکتر گهب: «جمعیت محروم زیادی وجود دارد که نمی‌دانند اقتصاد دیجیتال و نسل پنجم از طریق اینترنت بی‌سیم ثابت می‌تواند راهی کاملاً جدید برای همه‌چیز باز کند. نسل پنجم اینترنت یک دنیای کاملاً جدید را روی افراد می‌گشاید که در آن ارتباط میان انسان‌ها به شکل اعجاب‌آوری گسترش پیدا خواهد کرد.»

نسل پنجم اینترنتماشین به ماشین

در کنگره‌ی جهانی موبایل که در هفته‌ی آخر فوریه سال ۲۰۱۷ در بارسلون اسپانیا برگزار شد، شور و شوق عجیبی برای اینترنت نسل پنجم موج می‌زد. در این کنگره تصورات در مورد آنچه فناوری به ارمغان خواهد آورد، حد و مرزی نداشت. از محصولات شرکت اریکسون۱۶  تا راندن اتومبیلی که ۶۰ مایل با راننده‌اش فاصله داشت، همه نمایشی از فناوری‌های نسل پنجم و اهمیت کاهش زمان تأخیر بود.

در این کنگــره نویــل رِی۱۷ مدیــر ارشــد فناوری تی موبایل، در طول جلسه‌ی بحث و بررسی نسل پنجم اینترنت کمی صبر را توصیه کرد: «باور کنید نسل چهارم با مرگ فاصله‌ی زیادی دارد؛ به یک دلیل، نسل پنجم هنوز آماده نیست و هنوز به واقعیت نپیوسته است. من نمی‌توانم یک رادیوی نسل پنجمی تأسیس کنم تا با آن به مشتریانم خدمات دهم؛ اما من با نسل چهارم تجربه‌ی یک شبکه‌ی فوق‌العاده را ارائه خواهم داد… نسل چهارم هنوز جای کار فراوانی دارد… البته این سخنان به منزله‌ی آن نیست که در مورد نسل پنجم و آنچه با خود به همراه خواهد آورد، هیجان‌زده نیستیم؛ بالعکس ما عمیقاً در مورد نسل پنجم هیجان داریم.»

هیجان در مورد نسل پنجم اینترنت به حد کافی بالا است؛ نسلی که قرار نیست روی تلفن‌های هوشمند متمرکز بماند. برخی می‌گویند نسل پنجم «عصر پسا تلفن هوشمند» خواهد بود. راب توپول۱۸  مدیرکل اینترنت نسل پنجم در شرکت اینتل۱۹، عقیده دارد: «…. نکته آن است که اگر به آینده چشم بدوزید، خواهید دید ماشین‌های بیشتر و بیشتری با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند.» اما این اتفاق ضرورتاً از طریق یک شبکه نمی‌افتد. با اطلاعاتی که آن‌ها می‌فرستند، نیازی نیست شبکه را مشغول کنند. آن‌ها می‌توانند از طریقی دیگر به یکدیگر مرتبط شوند.

طبق بررسی شرکت اریکسون تا سال ۲۰۲۱ به ‌طور تخمینی ۲۹ میلیارد وسیله‌ی مرتبط در حال کار خواهند بود. بسیاری از این ابزارها سنسورهایی خواهند داشت که به چیزهایی مانند ربات‌ها، سپرهای اتومبیل، پنجره‌ها، لباس‌ها، لوازم برقی، مسواک و … بدون وای‌فای یا بلوتوث متصل می‌شوند. هزینه‌ی این نوع ارتباط و آزادی که با خود می‌آورد، احتمالاً در «نقطه‌ی خرید»۲۰  به محصول اضافه خواهد شد، همانند روشی که آمازون برای هزینه‌ی دانلود یک کتاب در کیندل۲۱  استفاده می‌کند، بدون آنکه برای ارتباط هزینه‌ای پرداخت شود.

آقای توپول اشاره می‌کند: «دیگر بـرای سرویس‌های متفاوتی که دریافت می‌کنید، لازم نیســت پنـــج یا شـــش صورت‌حساب متفاوت دریافت کنید. روشن است که این بحث قطعاً با وجود بسیاری از اپراتورهای شبکه محقق خواهد داشت.»

گسـتـرش شبکـــه‌ی نسل پنجم اینترنت بـــه سرمایه‌گذاری عظیمی نیاز خواهد داشت البته آن‌هایی که این سرمایه‌گذاری را انجام می‌دهند با داده‌های ارزشمندی که از اتصال میلیون‌ها ابزار متفاوت به دست می‌آورند، صاحب قدرت خواهند شد.

به چالش کشیدن انحصار دوقطبی

اتومبیل‌های بدون راننده، خدمات بر اساس موقعیت مکانی را به قله‌های تازه‌ای خواهند رساند. خانم کوپرنول می‌گوید: «نسخه‌ی انسانی خدمات بر اساس موقعیت مکانی، بسیار ضعیف است. با استفاده از فناوری نسل پنجم اینترنت، سرعت دریافت اطلاعات چنان بالا خواهد رفت که به عنوان مثال صاحبان رستوران از سلیقه‌ی غذایی افرادی که از مقابل رستورانشان می‌گذرند، آگاه می‌شوند و بلافاصله برای جذب این مشتریان، پیشنهاد‌های ویژه‌ی غذایی خواهند داد.» اگر مصرف‌کنندگان به درستی با هم مرتبط شوند، کارشناسان بازاریابی خواهند توانست با استفاده از داده‌های مکانی، در این مورد که مشتریان چه کسانی هستند، به کجا می‌روند، چه چیز را دوست دارند و چه می‌خواهند، درکی کاملاً پیشرفته و به‌هنگام داشته باشند.

هدف کارشناسان بازاریابی، سرمایه‌گذاری روی این درک است. البته شاید لازم باشد نخست به تقاضاهای مشتریان پاسخ داده شود. ریچ گست۲۲  رئیس نمایندگی تریبال وردواید۲۳  می‌گوید: «فکر می‌کنم خواهیم دید که آینده به کجا می‌رود. داده‌های بیشتری در حال ثبت است؛ بله شرکت‌هایی مانند ورایزون حتی هوشمندتر هم خواهند شد. تا جایی که مشتریان روی چگونگی کاربرد آن داده‌ها و چیزی که در تبادل با کارشناسان بازاریابی و تولیدکنندگان لازم است، آگاهی و کنترل بسیار بیشتری به دست خواهند آورد.»

ریچ گست ادامه می‌دهد: « به گمان من در آینده‌ بازاریابی بسیار سخت‌تر می‌شود زیرا
«نقاط تماس»۲۴ بیشتر خواهد شد. مشتریان کنترل بیشتری بر آنچه ما انجام می‌دهیم، خواهند داشت که البته این امر کار ما را پرچالش و باارزش‌تر خواهد کرد.»

نسل پنجم اینترنتتکامل فناوری همراه

دههی ۸۰ میلادی

مارتین کوپر۲۵  به خاطر ایجاد نخستین تماس تلفن همراه در دهه‌ی ۱۹۷۰، وقتی مهندس شرکت موتورولا۲۶بود، اعتبار گسترده‌ای کسب کرد؛ اما تا سال ۱۹۸۳ که امریتک۲۷ شبکه‌ی نسل اول امریکا را ایجاد کرد و به مشترکان اجازه داد روی آن تماس‌های صوتی برقرار کنند، شبکه‌ای وجود نداشت. در نسل اول تلفن‌ها سخت و پرهزینه بودند و آنتن‌دهی ضعیفی داشتند.

دههی ۹۰

نسل دوم فناوری تلفن همراه با اجزای ارزان‌تر و کوچک‌تر، مصرف‌کنندگان را در سطحی انبوه تغذیه کرد و برای نخستین بار تلفن‌ها به قدری کوچک شدند که در جیب و کیف پول جای می‌گرفتند. وقتی نسل دوم از راه رسید، در ایالات‌متحده از هر ۱۰۰ آمریکایی حدود ۲ نفر تلفن همراه داشتند. تا سال ۲۰۰۰ که نزدیک پایان چرخه‌ی عمر نسل دوم بود، این رقم به ۳۹ نفر در هر ۱۰۰ نفر رسید. در آن زمان تقاضا برای کوچک‌ترین مدل‌ها به بیشترین میزان خود رسید. روندی که بعدها معکوس شد؛ وقتی مشتریان آینده، درخواست صفحه‌ی ‌نمایش‌ بزرگ برای تماشای ویدیو کردند. فناوری همچنین آینده‌ای غیرمنتظره را نوید می‌داد: امکان ارسال پیامک.

دههی ۲۰۰۰

تمرکز نسل سوم روی داده‌ها است که سرانجام به مزیت بزرگ اپل۲۸  و گوشی آن آیفون۲۹  با صفحه‌ی نمایش لمسی تبدیل شد. این ابداع دیدگاه‌ها را در این مورد که تلفن‌های همراه چه چیز می‌توانند باشند، تغییر داد. مشتریان به سرعت گوشی‌های صفحه کلیددار را فراموش کردند؛ با اشتیاق فراوان سراغ دانلود اپلیکیشن‌ها برای جهت‌یابی و شبکه‌های اجتماعی رفتند و قادر به تجربه‌ی مرورگرهای وب در تلفن همراه شدند. از آن‌جایی که گوشی‌های آیفون (و پس از آن ابزارهای اندرویدی) عکس می‌گرفتند و موزیک و بازی اجرا می‌کردند، مشتریان مانند سابق مجبور نبودند دستگاه‌های متعددی را با خود حمل کنند.

دههی ۲۰۱۰

نسل چهارم با تأکید بر ویدیو، این باور دیرین را رد می‌کند که هیچ‌کس نمی‌خواهد محتوای تصویری را به مدت طولانی روی تلفن همراه تماشا کند. امروزه اینکه فردی همه‌ی قسمت‌های سریال «برکینگ بد»۳۰ را روی تلفن همراه خود تماشا کند، امری غیرعادی نیست. سرعت بالای این نسل با آسان‌تر کردن به اشتراک‌گذاری ویدیو و تصاویر، تغییراتی در شبکه‌های اجتماعی داده است که این امر خدمات غیرمنتظره‌ای مانند اوبر۳۱  و اسنپ‌چت۳۲  را امکان‌پذیر ساخته است.

واقعیت مجازی

واقعیت مجازی : رویا با چشمان باز

واقعیت مجازیواقعیت مجازی۱  یکی از فناوری‌هایی است که ابتدا با هدف سرگرمی ساخته شد اما به تدریج برای موضوعات متنوعی کاربرد پیدا کرد. این فناوری فضاهای ۳۶۰ درجه را شبیه‌سازی می‌کند؛ به گونه‌ای که کاربران احساس می‌کنند در آن فضا حضور فیزیکی دارند. واقعیت مجازی می‌تواند یک روش خلاقانه و مناسب برای بازاریاب‌ها و تبلیغ‌کنندگان باشد تا محصولات خود را به بهترین شکل ممکن معرفی کنند. حتی ممکن است با استفاده از امکانات خاص و جدیدی که واقعیت مجازی ارائه می‌کند، روش‌های سنتی تولید ویدیوهای تبلیغاتی به تدریج منسوخ شوند چرا که این فناوری کمک می‌کند افراد ارتباط نزدیک‌تری با موضوع برقرار کرده و آن را بهتر احساس کنند. فرض کنید یک شرکت خودروسازی بخواهد برای تبلیغ محصول جدید خود، از واقعیت مجازی کمک بگیرد. این شرکت با استفاده از این روش می‌تواند بدون نیاز به حضور فیزیکی خریدار، با تصاویری خلاقانه و ۳۶۰ درجه جزئیات خودرو را از تمامی زاویه‌ها به نمایش بگذارد و حس یک بازدید واقعی را به خریدار القا کند.

واقعیت مجازی یا واقعیت افزوده

گاهی افراد واقعیت مجازی را با واقعیت افزوده۲ اشتباه می‌گیرند، در حالی که این دو مفاهیمی جداگانه هستند. در ساده‌ترین تعریف می‌توان گفت در واقعیت مجازی شما با استفاده از ابزارهای دیجیتال، در دنیایی قدم می‌زنید که به طور حقیقی وجود ندارد ولی در واقعیت افزوده شما درگیر محیط‌ کاملاً حقیقی هستید با این تفاوت که اجزایی به محیط‌ اضافه شده که واقعی نیست و حالت گرافیکی دارد. بازی پوکمن‌گو یک مثال عینی از واقعیت افزوده است که در آن شما بازی را در محیط‌های واقعی اطراف خود انجام می‌دهید ولی عناصر گرافیکی به آن افزوده ‌شده‌ است. همین موضوع باعث شد تا این بازی در مدتی بسیار کوتاه طرفداران بسیاری پیدا کند چرا که افراد تجربه‌ای متفاوت را پیش روی خود می‌دیدند که پیش ‌از این وجود نداشته است.

خلاقیت با واقعیت مجازی

یکی از ارکان هر شرکت تبلیغاتی داشتن خلاقیت در روش‌های تبلیغات و معرفی محصولات است که این موضوع از طریق واقعیت مجازی به راحتی امکان‌پذیر خواهد بود. اهمیت واقعیت مجازی باعث شده است تا شرکت‌های تبلیغاتی با تشکیل تیم‌هایی حرفه‌ای صرفاً بر روی این موضوع تمرکز کنند و با شناخت کامل پتانسیل‌های این فناوری، روش‌های نوین و خلاقانه‌ای را در پروژه‌های تبلیغاتی خود استفاده کنند. برای اینکه یک ابزار تبلیغاتی بتواند تأثیرگذار باشد، باید این قابلیت را داشته باشد که احساسات افراد را درگیر کرده و آن‌ها را با خود همراه کند. در همین رابطه مارلی کاپلان۳ ، مدیر  نوآوری شرکت کنتیک۴ معتقد است که افراد با تماشای صحنه‌های ماجراجویانه و پرهیجان جذب می‌شوند و در واقعیت مجازی بهترین شرایط برای خلق صحنه‌ها فراهم است.

واقعیت مجازی

آزادی در حرکت

واقعیت مجازی باعث می‌شود افراد خود تصمیم بگیرند که چه چیزی را ببینند و یا از آن دوری کنند و این کار از طریق چرخاندن سر و یا بدن (که ابزارهای دیجیتال به آن متصل است) امکان‌پذیر می‌شود. ایجاد احساس آزادی در مخاطب موضوع هیجان‌انگیزی است و باعث می‌شود مخاطب بیشتر درگیر موضوع شده و با آن ارتباط برقرار کند؛ این دقیقاً همان چیزی است که شرکت‌های تبلیغاتی در جستجوی آن هستند.

از طرفی لازم است که تولیدکنندگان تبلیغات در تولید محتوای واقعیت مجازی، آزادی و حق انتخاب مخاطب را در نظر بگیرند. برخلاف گذشته، در کلیپ واقعیت مجازی دوربین‌ها تمام جهات و زوایا را پوشش می‌دهند و افراد می‌توانند با آزادی به هر طرف حرکت کنند. تولیدکنندگان تصاویر مربوط به واقعیت مجازی باید تمام جنبه‌هایی که ممکن است مخاطب بخواهد به سمت آن کشش پیدا کند را در نظر بگیرند و برای وضعیت‌های مختلف سناریو تعریف کنند. کارگردان‌های واقعیت مجازی در آینده به احتمال زیاد بیشتر به دنبال این خواهند بود که مخاطب آزادی بیشتری در انتخاب‌هایش داشته باشد .

تهدیدها و فرصت‌ها

در حال حاضر واقعیت مجازی و فناوری‌های مربوط به آن رشد قابل ملاحظه‌ای پیدا کرده‌اند. سخت‌افزارهای این فناوری هر روز ارزان‌تر شده و بیشتر در دسترس قرار ‌می‌گیرد که همین امر به رواج آن کمک شایانی کرده است. با این وجود مگان مک‌کری۵ مدیر دیجیتاس‌البی۶ در رابطه با آن سوی سکه‌ی این فناوری معتقد است: «یافتن افرادی که حاضرند وقت بگذارند و ویدیوی واقعیت مجازی را تماشا کنند کار بزرگی است. در واقع پیدا کردن این افراد و متقاعد کردن آن‌ها برای اینکه حاضر شوند فایل را تماشا و تجربه کنند، ممکن است وقت‌گیر باشد». در حال حاضر بازار هدف تجهیزات فناوری واقعیت مجازی، عاشقان بازی‌های کامپیوتری هستند که حاضرند برای احساس بیشتر در بازی هزاران دلار هزینه کنند. البته تلفن‌های هوشمند که به پهنای باند مناسب دسترسی دارند نیز می‌توانند به عنوان ابزاری
ارزان قیمت برای ارائه‌ی واقعیت مجازی عمل کنند. در سال ۲۰۱۶ میزان فروش تجهیزات و سخت افزارهای مربوط به واقعیت مجازی به مرز یک میلیارد دلار رسیده که نسبت به سال پیش از آن افزایش داشته است. باید در نظر گرفت با وجود موانع زیاد در مسیر رشد واقعیت مجازی، این پدیده همواره در حال رشد است که این موضوع برای بازی‌سازان مفید بوده اما برای بازاریابان چالش بزرگی محسوب می‌شود. تصور کنید که شما به عنوان مخاطب یک ویدیوی تبلیغاتی، به هر دلیلی تجربه‌ی خوبی از واقعیت مجازی نداشته‌اید و نسبت به آن قضیه دید چندان مثبتی ندارید بنابراین درگیر کردن و تشویق شما برای وقت گذاشتن روی واقعیت مجازی، کار بسیار دشواری خواهد بود.

واقعیت مجازی و گردشگری

با توجه به امکاناتی که واقعیت مجازی در اختیار افراد قرار می‌دهد، یکی از ابزارهای در دسترس و ارزان قیمت برای استفاده از واقعیت مجازی، تلفن‌ هوشمند است. برخی مراکز گردشگری با استفاده از این موضوع، ویدیوهایی از هتل‌ها و مناطق گردشگری تهیه می‌کنند و بر روی وب‌سایت خود قرار می‌دهند. افراد از این طریق می‌توانند یک تور مسافرتی مجازی را تجربه کنند؛ اتاق‌ها را از هر زاویه‌ای که دوست دارند ببینند؛ در محیط اطراف هتل به گشت‌وگذاری مجازی بپردازند و حتی به زیر آب رفته و در سواحل آن منطقه غواصی کنند. بعد از این تجربه، گردشگر با اطلاعات و آگاهی بیشتری می‌تواند اقدام به خرید بلیط و انتخاب مسیر کند. شرکت هتل‌های هیلتون به شکل موفقی از این موضوع استفاده کرده است و زیبایی‌های مناطق گردشگری را از طریق ویدیوهای ۳۶۰ درجه در اختیار علاقه‌مندانی قرار می‌دهد که تمایل دارند به این مناطق سفر کنند.

موفق‌ترین‌ها

شرکت‌های مختلفی با استفاده از امکانات واقعیت مجازی کمپین‌هایی را راه‌اندازی کرده‌اند که برخی از آن‌ها موفقیت‌ چشمگیری داشته و توسط هزاران نفر دیده‌ شده‌اند. در ادامه با تعدادی از این کمپین‌ها آشنا می‌شویم که توانسته‌اند از این فناوری در جهت معرفی خود و بازاریابی محصولاتشان استفاده کنند.

کوکاکولا۷

شرکت کوکاکولا  در آستانه‌ی کریسمس سال ۲۰۱۶ میلادی، با ایده‌ای جذاب باعث شد تا افراد همانند بابانوئل سوار بر سورتمه به هر جایی در لهستان سفر کرده و از زاویه دید یک بابانوئل به شهرها و روستای مختلف این کشور سرک بکشند. هزاران نفر از این کارکوکاکولا استقبال کردند و با قرار گرفتن در صف‌های طولانی به دنبال تجربه‌ی پرواز با سورتمه‌ی بابانوئل بودند. کوکاکولا در بخش‌های مختلف از این فایل تصویری با نشان دادن نام خود راهی جدید و تأثیرگذار برای تبلیغاتش یافت و با استفاده از کنجکاوی افراد در رابطه با تجربه‌ی حس  بابانوئل بودن، تأثیری ماندگار ایجاد کرد.

 

 

واقعیت مجازیولوو۸

میان شرکت‌های بزرگ خودروسازی رقابت زیادی وجود دارد و این شرکت‌ها نیاز دارند تا به روش‌های مختلف تجربه‌ی رانندگی با خودروهایشان را در اختیار افراد قرار دهند. شرکت ولوو به عنوان یک خودروساز معروف اروپایی، در تبلیغات خودروی جدید  شاسی‌بلندش با نام سی‌ایکس ناینتی۹   دست به نوآوری‌هایی زده است. ولوو با استفاده از واقعیت مجازی به افراد این امکان را داده است تا بتوانند رانندگی با این محصول جدید را تجربه کنند. رانندگی و عبور از مناطق صعب‌العبور تأثیر زیادی در معرفی این شاسی‌بلند جدید داشته است و استقبال صدها هزار نفر را در پی داشته است.

واقعیت مجازی

مرل۱۰ 

شرکت مرل برای معرفی کفش‌های کوهنوردی جدیدش اقدام به ساخت یک فایل تصویری واقعیت مجازی کرده است. افراد برای آزمایش، این کفش‌های جدید کوهنوردی را پوشیده و با گذاشتن هدست مخصوص واقعیت مجازی، قدم در مسیرهایی به ظاهر خطرناک و ماجراجویانه می‌گذارند و از پل‌های معلق و کوه‌ها عبور می‌کنند. برای اینکه افراد تجربه‌ی بهتری داشته باشند در محیط طناب‌ها و مسیرهایی به صورت واقعی طراحی شده است که باعث می‌شود افراد بیشتر تحت تأثیر تصاویر گرافیکی واقعیت مجازی قرار بگیرند. این تجربه در معرفی کفش‌های جدید بسیار موفق عمل کرده و مورد توجه هزاران نفر قرار گرفته است.

سامسونگ۱۱

شرکت سامسونگ در زمینه‌ی واقعیت مجازی اقدام به معرفی یک عینک مخصوص کرده است. با استفاده از این عینک، مادران و کودکان به دنیای قصه‌ها سفر می‌کنند، آن‌ها عینک سامسونگ را به چشم می‌زنند و به دنیای جذاب و زیبایی از داستان‌های قبل خواب می‌روند. این عینک باعث می‌شود والدین و فرزندانشان تجربه‌ای متفاوت از کنار هم بودن در دنیای رنگ‌ها و قصه‌ها را تجربه کنند. سامسونگ در این پروژه از تصاویر انیمیشنی استفاده کرده است که همراه با داستان‌های جذاب رشد خلاقیت در کودک را افزایش می‌دهد.

۱.Virtual Reality
۲.Augmented Reality
۳.Marley Kaplan
۴.Kinetic
۵.Megan McCurry
۶.DigitasLBi
۷.Coca-Cola
۸.Volvo
۹.CX90
۱۰.Merrell
۱۱.Samsung

منبع:

Steven M. LaValle, VIRTUAL REALITY, Cambridge University Press, 2017
Marley Kaplan, Is Virtual the New Reality? IAB.com (Interactive Advertising Bureau Official Website),September 2016

آژانس های تبلیغاتی

ساختار آژانس های تبلیغاتی

آژانس های تبلیغاتی انواع و ابعاد گوناگونی دارند. بعضی از آن‌ها دفاتر کوچکی هستند با تعداد کمی کارمند و برخی دیگر دفاتر متعددی در سراسر دنیا دارند که با هزاران نفر نیروی متخصص مشغول فعالیت هستند؛ اما ساختاری بنیادین وجود دارد که بیشتر آژانس های تبلیغاتی چه کوچک و چه بزرگ از آن پیروی می‌کنند. در این مقاله آژانس‌های تبلیغاتی از دو منظر انواع و ساختار بررسی شده اند و سپس با ارائه‌ی نمودارهای سازمانی جایگاه افراد در آژانس‌های تبلیغاتی مورد مطالعه قرار گرفته است.

آژانس های تبلیغاتی

آژانس تبلیغاتی خدمات کامل۱

این آژانس‌ها مجموعه‌ی گسترده‌ای از خدمات و فعالیت‌های تبلیغاتی شامل تحقیقات و برنامه‌ریزی استراتژیک، ایده‌پردازی، تولید تبلیغات، برندسازی، تهیه‌ی کمپین تبلیغاتی، فعالیت‌های روابط عمومی، برگزاری رویدادهای تبلیغاتی، همچنین برنامه‌ریزی، انتخاب و خرید رسانه‌ی تبلیغاتی مناسب را انجام می‌دهند. به علاوه ممکن است خدمات غیرتبلیغاتی مانند تدوین برنامه‌های بازاریابی، تدوین برنامه‌های ارتقای فروش۲، نمایش محصولات برای فروش و آموزش فروش را نیز به مشتریان خود ارائه نمایند.

آژانس های تبلیغاتی تخصصی

هر یک از فعالیت‌های انجام‌شده در آژانس تبلیغاتی خدمات کامل، می‌تواند به طور تخصصی توسط یک آژانس انجام شود. امروزه آژانس‌هایی وجود دارند که تنها یکی از فعالیت‌های برنامه‌ریزی استراتژیک، برندسازی، تهیه‌ی‌ کمپین تبلیغاتی، روابط‌عمومی، برگزاری رویدادهای تبلیغاتی، تولید تبلیغات، برنامه‌ریزی رسانه، انتخاب و خرید رسانه‌ی تبلیغاتی مناسب را به طور تخصصی انجام می‌دهند. این آژانس‌ها بر یک زمینه‌ی‌ خاص متمرکز هستند و در آن تجربه و تخصص ویژه‌ای دارند.

آژانس تبلیغاتی ویژه ۳

این آژانس‌ها به گروه مشخصی از کسب‌وکارها خدمات تبلیغاتی ارائه می‌دهند. (مانند پزشکی، املاک، آموزش، مالی و …) از آنجا که آژانس‌های تبلیغاتی ویژه در زمینه‌ی خاصی ‌فعالیت می‌کنند، به خوبی از جنبه‌های مختلف کار مطلع بوده و با دیدگاه‌های مشتریان خود آشنا هستند.

آژانس تبلیغاتی درون‌سازمانی ۴

برخی شرکت‌ها برای کاهش هزینه و کنترل مستقیم فعالیت‌های تبلیغاتی، در کنار تشکیلات خود یک آژانس تبلیغاتی درون‌سازمانی ایجاد می‌کنند. این آژانس‌های تبلیغاتی درک کامل‌تری از بازار و اهداف سازمان خود داشته و رابطه‌ی تنگاتنگی با واحدهای بازاریابی و روابط عمومی در همان سازمان دارند. با این وجود گاهی سازمان اصلی برای خلق ایده‌های تازه، برخی از کمپین‌ها و پروژه‌های تبلیغاتی خود را به آژانس‌های تبلیغاتی خارج از مجموعه‌ برون‌سپاری می‌کند.

بوتیک خلاق ۵

این دسته از آژانس های تبلیغاتی صرفاً خدمات تبلیغاتی خلاقانه ارائه می‌کنند. این خدمات می‌تواند شامل ایده‌پردازی، نوشتن متن تبلیغ و تولید اثر تبلیغاتی باشد.

آژانس‌های تبلیغاتی خدمات کامل در زمان شلوغی کارشان، بعضی از پروژه‌های خود را به بوتیک‌های خلاق می‌سپارند. آژانس‌های درون‌سازمانی و آژانس‌های ویژه نیز گاهی برای به دست آوردن ایده‌های جدید از همکاری بوتیک‌های خلاق استفاده می‌کنند. بعضی از اوقات عملکرد یک بوتیک خلاق به مراتب بهتر و اثرگذارتر از یک آژانس تبلیغاتی خدمات کامل است ولی از آنجا که فعالیت آن‌ها تمام نیاز تبلیغاتی مشتریان را پوشش نمی‌دهد، باید ارتباط تنگاتنگ مشتری و بوتیک خلاق تا انتهای فعالیت پخش تبلیغ حفظ شود.

آژانس تبلیغاتی خریدار رسانه ۶

با فعال شدن بوتیک‌های خلاق و آژانس‌های تبلیغاتی درون‌سازمانی و یا تخصصی، عملاً فعالیت خرید رسانه می‌بایست توسط خود مشتری انجام شود. این امر در رشد بازار خرید رسانه و ارائه‌ی خدمات تخصصی در این زمینه مؤثر واقع شده است. مأموریت اصلی آژانس‌های خرید رسانه، تجزیه و تحلیل اهداف رسانه‌ای و به دست آوردن فضا و زمان مناسب برای تبلیغات است تا با توجه به فرصت‌های رسانه‌ای و بودجه‌ی موجود، ترکیب مناسبی از رسانه‌های تبلیغاتی را برای مشتری انتخاب کنند. از آنجا که آژانس‌های تبلیغاتی خریدار رسانه به دلیل ماهیت شغلشان همواره حجم زیادی از انواع رسانه را خریداری می‌کنند، می‌توانند با اختصاص تخفیف‌های خوبی به مشتریان، قیمت تمام‌شده‌ی پروژه‌ی تبلیغاتی را پایین آورند.

آژانس های تبلیغاتی دیجیتال

این آژانس‌ها خدمات متنوعی از جمله طراحی وب، بهینه‌سازی موتورهــای جســتجو۷، تبلیغات اینترنتی، مدیریت شبکه‌های اجتماعی، بازاریابی از طریق ایمیل۸ ، برنامه‌نویسی نرم‌افزار و تولید محتوای اینترنتی (تصاویر، فایل‌های فلش و…) را ارائه می‌دهند.

با توجه به فراگیر شدن استفاده از ابزارهای دیجیتال و اینترنت و امکان تعامل و ارتباط دوطرفه مشتریان با برند در فضای مجازی، می‌توان پیش‌بینی کرد که در آینده‌‌ی نزدیک بخش بزرگی از فعالیت‌های بازاریابی، تبلیغات و فعالیت‌های ارتباطی برندها در بستر فضاهای مجازی اتفاق بیفتد.

دپارتمان‌های اصلی یک آژانس تبلیغاتی

برای ساخت یک تبلیغ مؤثر، وجود شش دپارتمان اصلی ضروری است. هر یک از این دپارتمان‌ها می‌تواند به زیربخش‌های مختلفی تقسیم شده یا نام های خلاقانه ی دیگری داشته باشد، اما ساختار آن‌ها شباهت زیادی به هم دارد.

این دپارتمان‌ها عبارت‌اند از:

خدمات امور مشتریان۹

برنامه‌ریزی استراتژیک۱۰

ایده‌پردازی۱۱

مالی و حسابداری۱۲

خرید رسانه ۱۳

تولید۱۴

آژانس‌های بزرگ‌تر ممکن است دپارتمان‌های زیر را نیز به صورت جداگانه داشته باشند:

منابع انسانی و تجهیزات۱۵

تحقیقات بازار۱۶

طراحی وب۱۷

ترافیک۱۸

حال اجازه بدهید نگاهی به جزئیات هر یک از این شش دپارتمان اصلی بیندازیم. به خاطر داشته باشید که هر چند بسیاری از آژانس‌ها نگاه متفاوتی به این دپارتمان‌ها دارند، اما اساس کار در تمامی آن‌ها مشابه است.

امور مشتریان

در آژانس های تبلیغاتی مشتریان محور فعالیت هستند و شاید بتوان دپارتمان امور مشتریان را به‌ عنوان یکی از مهم‌ترین دپارتمان‌ها در نظر گرفت. این بخش از کارشناس‌های امور مشتریان۱۹ ، مدیران امور مشتریان۲۰  و سرپرستان پروژه۲۱  تشکیل می‌شود و وظیفه ی آن تعامل داشتن با مشتریان متعدد آژانس است. این دپارتمان به عنوان حلقه ی واسطه میان بخش های درونی آژانس و مشتریان فعالیت می‌کند. در گذشته به کارکنان دپارتمان امور مشتریان «کت‌وشلواری‌ها»۲۲  گفته می‌شد و نبردهای زیادی میان دپارتمان‌های امور مشتریان و ایده‌پردازی وجود داشت. با این وجود همان‌طور که اغلب کارکنان دپارتمان ایده‌پردازی می‌دانند، داشتن یک تیم امور مشتریان خوب برای ایجاد یک کمپین تبلیغاتی قوی، حیاتی است؛ چرا که این تیم در ارتباط مستقیم با مشتریان قرار دارد و می‌تواند واکنش‌ها و نظرات مشتریان را به شکل دقیق‌تری بشناسد و به سایر بخش‌ها ارجاع دهد.

یکی از وظایف اصلی دپارتمان خدمات امور مشتریان، نوشتن یک بریف خلاقه‌ی۲۳  قوی و قابل اعتماد است.

برنامه‌ریزی استراتژیک

در این دپارتمان، نتایج تحقیقات، با تفکر استراتژیک ترکیب شده و با اهداف بنیادین آژانس هم‌سو می‌شود. کارکنان این واحد اغلب مجموعه‌ای از پژوهشگران و مدیران پروژه هستند که با تفکر استراتژیک خود به مؤثر واقع شدن برنامه‌های تبلیغاتی کمک زیادی می‌کنند. دپارتمان برنامه ریزی  استراتژیک با فراهم کردن بینش مصرف‌کننده ۲۴، جهت‌گیری استراتژیک، پژوهش، گروه کانونی۲۵  و غیره، کمک می‌کند تا کمپین های تبلیغاتی در مسیر درست و هماهنگ با برند پیش بروند. کریس کاوپ۲۶  برنامه‌ریزی استراتژیک را چنین توصیف می‌کند: «…رشته‌ای که مصرف‌کننده را وارد فرایند تولید تبلیغات می‌کند. یک تبلیغ برای اثرگذار بودن بایستی بتواند هم‌زمان متمایز و مرتبط باشد و برنامه‌ریزی به هر دوی این‌ها کمک می‌کند.»

ایده پردازی

این دپارتمان موتور محرکه ی هر آژانس تبلیغاتی است. دپارتمان ایده‌پردازی مسئول اصلی تولیدات و شاهرگ حیاتی آژانس تبلیغاتی محسوب می‌شود. کیفیت عملکرد هر آژانس تبلیغاتی، به خروجی فعالیت دپارتمان ایده‌پردازی وابستگی کامل دارد. تولید ایده‌های خلاقانه‌‌ برای پروژه‌های در دست اجرا از وظایف این بخش است. افراد شاغل در این بخش باید قادر باشند با کمک ذهن پویا و تجربه‌شان و تسلطی که بر موضوعات مختلف دارند؛ به ایده‌های خلاقانه دست پیدا کنند. وظایف درونی هر دپارتمان ایده‌پردازی متنوع است و به همین دلیل افراد متعددی با سمت‌های متفاوت در این دپارتمان مشغول کار هستند:

کپی‌رایترها۲۷

مدیران هنری۲۸

طراحان۲۹

هنرمندان تولید۳۰

طراحان وب۳۱

دستیاران مدیر ایده‌پردازی۳۲

مدیر ایده‌پردازی۳۳

در بسیاری از آژانس های تبلیغاتی کپی‌رایترها و مدیران هنری به شکل گروهی با هم کار می‌کنند و در صورت نیاز، از هم‌فکری سایر طراحان و هنرمندان بخش تولید نیز کمک می‌گیرند. تمامی اعضای تیم ایده‌پردازی به مدیر ایده‌پردازی گزارش‌دهی می‌کنند. وظیفه ی مدیر ایده‌پردازی هدایت فرآیند خلاقانه و اطمینان حاصل کردن از هم‌خوانی ایده ها با برند، بریف و زمان‌بندی است.

به علاوه اگرچه معمولاً ترافیک قسمتی از کار دپارتمان تولید است ولی گاهی یک نفر در دپارتمان ایده‌پردازی وظیفه ی ترافیک را بر عهده می‌گیرد.

مالی و حسابداری

پول! در نهایت این همان چیزی است که هم آژانس‌های تبلیغاتی و هم مشتریانشان می‌خواهند. دپارتمان مالی و حسابداری مرکز تمام مبالغی است که به آژانس می‌آید و از آن خارج می‌شود. این دپارتمان مسئول مدیریت پرداخت حقوق، مزایا، ملزومات، سفرها، هزینه‌های روزانه و هر چیز دیگری است که از ملزومات تجارت حساب می‌شود. آمارها حاکی از آن است که قریب به ۷۰ درصد از درآمد یک آژانس تبلیغاتی صرف پرداخت حقوق و مزایای کارمندان می‌شود؛ اما این رقم، بنا به اندازه و میزان موفقیت هر آژانس ممکن است متفاوت باشد.

آژانس های تبلیغاتی

خرید رسانه

وظیفه‌ی دپارتمان خرید رسانه، تعیین زمان و مکان مناسب برای اجرای یک کمپین تبلیغاتی موفق است که شامل پخش آگهی تلویزیونی و رادیویی، محیط بیرونی (انواع بیلبورد، پوستر و تبلیغات چریکی۳۴ )، صفحات مجلات و روزنامه‌ها، فضای مجازی و سایر محیط‌های تبلیغاتی می شود. این فرآیند به همکاری با دپارتمان ایده‌پردازی (که ایده‌های اولیه را یافته‌اند) و نیز ارتباط نزدیک با سفارش‌دهنده (در مورد انتخاب نوع رسانه) نیاز دارد. رهبری این دپارتمان با مدیر رسانه۳۵  است.

تولید

ایده‌ها تا زمانی که به واقعیت تبدیل نشده‌اند، تنها کلماتی روی کاغذ هستند. اجرایی کردن ایده‌ها وظیفه ی دپارتمان تولید است. در طول فرآیند ایده‌پردازی با دپارتمان تولید در مورد امکان اجرای ایده‌ها مشورت می‌شود. پس از اینکه کمپین تبلیغاتی به مشتری فروخته شد، تیم‌های ایده‌پردازی و امور مشتریان با تیم تولید برای برگزاری کمپین بر مبنای بودجه همکاری می‌کنند. این همکاری می‌تواند شامل موارد مختلفی شود؛ تولید عکس و طرح‌های گرافیکی، کار با نشریات و چاپ، استخدام متخصصان فن چاپ و کارگردانان تلویزیونی و تعداد بسیار زیادی از افراد شاغل در دیگر حوزه‌ها که به کار آنان برای انتشار یک کمپین تبلیغاتی نیاز است. دپارتمان تولید همکاری تنگاتنگی نیز با دپارتمان رسانه۳۶  دارد. دپارتمان رسانه اطلاعات مربوط به مشخصات و زمان بندی پروژه‌ها را طبقه بندی و ارائه می کند.

ترافیک

در آژانس‌های کوچک تا متوسط، ترافیک زیرمجموعه دپارتمان تولید است. این وظیفه ی ترافیک است تا تک‌تک کارها را از مراحل مختلف مدیریت پروژه، ایده‌پردازی، خرید رسانه و تولید، در چارچوب زمانی مشخص با موفقیت عبور دهد. همچنین ترافیک ضامن پیشرفت منظم روند فعالیت‌های آژانس است. این بخش با جلوگیری از مسائلی که ممکن است به طولانی‌شدن کار، عقب ماندن از برنامه و درگیری با مشتریان منجر شود، قلب آژانس را تپنده نگاه می‌دارد.

نمودارهای سازمانی در آژانس های تبلیغاتی

آژانس های تبلیغاتی چندملیتی با خدمات کامل و یا آژانس‌های مستقل، عموماً فعالیت‌های خود را در قالب دپارتمان‌های ذکرشده مدیریت می‌کنند. هر یک از دپارتمان‌ها وظایف مهم و کاربردی خاص خودشان را دارند اما برای حفظ انسجام و کارایی آژانس تبلیغاتی لازم است تمام این بخش‌ها همکاری نزدیکی با هم داشته باشند. با این وجود تجربه نشان داده است که گاهی دپارتمان‌ها با یکدیگر تعارضاتی دارند. هر چه یک آژانس تبلیغاتی، از نظر ساختار درونی منسجم‌تر باشد، می‌تواند خدمات مؤثرتر و خلاقانه‌تری به مشتریانش ارائه دهد. آژانس‌ها برای حفظ انسجام و جلوگیری از تعارض‌ در هر شغل، وظایف افراد را به شکل روشن و شفافی بیان می‌کنند. از این‌ رو در نمودارهای سازمانی آژانس‌های تبلیغاتی می‌توان به راحتی جایگاه هر موقعیت شغلی را تشخیص داد.

ممکن است ساختار و نمودار سازمانی آژانس های تبلیغاتی مختلف براساس سیاست‌های کاری و تبلیغاتی متفاوت باشند. برای درک اینکه آژانس‌ها از چه نوع نمودار سازمانی برای چینش نیروهای خود استفاده می‌کنند، برخی از رایج‌ترین نمودارهای سازمانی را بررسی می‌کنیم.

در آژانس‌های تبلیغاتی خدمات کامل، دو زیر مجموعه‌ی اصلی امور مشتریان و خلاقیت وجود دارد. (نمودار شماره یک) تیم مربوط به مشتریان شامل مدیران اجرایی، سرپرست بازاریابی، برنامه‌ریزان طرح‌های تبلیغاتی، متصدیان و مدیران می‌شود و در سمت دیگر مدیران خلاقیت، سرپرستان خلاقیت، سرپرستان هنری و مدیر خلاقیت حضور دارند. در هر گروه ۶ سطح از موقعیت‌های مختلف وجود دارد و هر سطح افراد متعددی را در خود جای داده است. این مسئله نشان می‌دهد که آژانسی در این سطح فعالیت، به چه صورت موقعیت افراد و وظایف را تقسیم‌بندی می‌کند. اختصاص دادن یک سمت از نمودار سازمانی به خلاقیت نشان می‌دهد که خلاقیت همان‌طور که قبلاً گفته شد، نقش کلیدی و مهمی در نمودار آژانس‌های تبلیغاتی دارد. از طرفی در این نمودار عناوین شغلی، تقسیم‌بندی موقعیت‌های کاری و وظایف افراد به‌صورت شفاف نشان داده ‌شده است.

آژانس های تبلیغاتی

در رابطه با آژانس‌های مستقل تبلیغاتی با خدمات کامل، نمودار سازمانی شکل و شمایل ساده‌تری دارد و سطوح افرادی که در نمودار سازمانی قرار دارند به ۴ سطح محدود می‌شود. (نمودار شماره ۲) در این نمودار نیز خلاقیت، گروه جدایی را به خود اختصاص داده است که مدیران و سرپرستان مخصوص به خود را دارد. در زمان‌هایی که کمپین‌های تبلیغاتی بزرگی در آژانس مطرح می‌شود و یا در مواقعی که از نظر زمان محدودیت وجود دارد، وظایف در این آژانس‌ها ممکن است با هم ادغام شوند و افراد هر دو سوی نمودار در کنار هم قرار گیرند. این تغییر در ساختار با توجه به موقعیت آژانس محتمل است و افراد گروه خلاقیت ممکن است وارد گروه تولید شوند و به مدیران این بخش  کمک کنند.

آژانس های تبلیغاتی

در برخی آژانس‌ها، تقسیم‌بندی موقعیت‌ها به‌ گونه‌ای دیگر انجام می‌شود. (نمودار شماره ۳) این نمودار سازمانی مربوط به یک آژانس تبلیغاتی بزرگ در زمینه‌ی تبلیغات دیجیتال است. در اینجا دو گروه خلاقیت و مشتریان در زیر موقعیت مدیرعامل قرار گرفته‌اند و نکته‌ی مهم این است که تعداد اعضای هر دو گروه تقریباً با هم برابر است و نسبت به نمودارهای قبلی تعادل بیشتری وجود دارد.

آژانس های تبلیغاتی

در آژانس‌های تبلیغاتی با خدمات کامل است، تعداد افرادی که در گروه خلاقیت هستند بیشتر از گروه خدمات مشتریان است. (نمودار شماره ۴) نکته‌ی مهم در این نمودار در نظر گرفتن یک موقعیت شغلی با عنوان مدیر استراتژی‌های خلاقانه است. این مدیر می‌تواند راه‌حل‌های خلاقانه را با انتظارات مشتریان هم‌سو کند و در کار گروهی، سبب رسیدن به نتایج بهتری شود.

آژانس های تبلیغاتی

آژانس های تبلیغاتی

پویایی، یک اصل کلیدی در ساختار آژانس‌ها

ساختار درونی آژانس های تبلیغاتی در سال‌های اخیر حالت چابک و پویا به خود گرفته است. بر خلاف گذشته که آژانس‌های تبلیغاتی تنها در بخش رادیو و تلویزیون، نشریات و محیط‌های شهری فعال بودند، این روزها آژانس‌ها رویکردهای جدید و بسیار متفاوتی را در دستور کار قرار داده‌اند. هرکدام از روش‌های سنتی گذشته که البته همچنان مورد استفاده قرار می‌گیرند، کمبودهایی داشته‌ است اما به طور کلی محدودیت‌ها با استفاده از بازاریابی دیجیتال به حداقل رسیده‌اند. اکنون آژانس های تبلیغاتی می‌توانند راحت‌تر و بهتر جامعه هدف خود را پیدا کرده و با هزینه‌ی کمتری تبلیغاتشان را انجام دهند. متفاوت از روال گذشته، آژانس های تبلیغاتی کوچک‌تر فرصت پیدا کرده‌اند تا با نمودارهای سازمانی محدود و نیروهای خلاقی که به‌ خوبی در نمودار سازمانی جانمایی شده‌اند به موفقیت‌های زیادی دست پیدا ‌کنند.

بر اساس آنچه گفته شد می‌توان نتیجه گرفت که ساختار آژانس های تبلیغاتی باید به‌ گونه‌ای باشد که در پاسخ به تغییرات محیطی و فضای رسانه‌ای بیشترین انعطاف‌پذیری را از خود نشان دهد. همچنین وجود پل‌های ارتباطی بین افراد تیم خلاقیت و تیم امور مشتریان می‌تواند از بروز مشکلات و تعارضاتی که ممکن است خطرآفرین باشد، جلوگیری ‌کند. با رعایت این ضوابط حرفه‌ای یک آژانس تبلیغاتی اطمینان حاصل خواهد کرد که نیازهای مشتریانش به درستی مورد سنجش قرار می‌گیرد و پاسخ داده می‌شود.

 

۱.Full-Service Agency
۲.Sales Promotion
۳.Specialty Agency
۴.In-House Agency
۵.Creative Boutique
۶.Media Buyer Agency
۷.Search Engine
Optimization (SEO)
۸.Email Marketing
۹.Account Service
۱۰.Account Planning
۱۱.Creative
۱۲.Finance & Accounts
۱۳.Media Buying
۱۴.roduction
۱۵.Human Resources & Facilities
۱۶.Market Research
۱۷.Web Development
۱۸.Traffic
۱۹.Account Executives
۲۰.Account Managers
۲۱.Account Directors
۲۲.The Suits
۲۳.Creative Brief
۲۴.Customer Insight
۲۵.Focus Groups
۲۶.Chris Cowpe
۲۷.Copywriters
۲۸.Art Directors
۲۹.Designers
۳۰.Production Artists
۳۱.Web Designers
۳۲.Associate Creative Directors
۳۳.Creative Director
۳۴.Guerrilla
۳۵.Media Director
۳۶.Media Department

منبع:

Lee, P. Y, Towards a triadic creative role: Hong Kong advertising creatives:responses to the rise of social media, The University of Edinburgh, 2014
S Batra and S. H. H. Kazemi, Advertising and Sales Promotions, 2005
Paul Suggett, The Structure of an Advertising Agency, thebalance.com, 2017

کوکاکولا

کوکاکولا : نوشابه ای برای تمام نسل ها

در دهه ی نخست قرن حاضر (قرن بیست و یکم) شرکت کوکاکولا با بررسی‌های خود به این نکته پی ‌برد که در امریکا بیش از ۱۰ میلیون نوجوان هنوز حتی برای یک بار هم  از نوشیدنی‌های کوکاکولا استفاده نکرده‌اند. این مسئله لزوم برقراری ارتباط بهتر این برند را  با نسل جدید را نشان می‌داد. بنابراین کوکاکولا تصمیم گرفت با طراحی یک کمپین جوان‌پسند و با به‌ کارگیری شبکه‌های مجازی، میزان آگاهی از برند و در نتیجه فروش خود را افزایش دهد. بر همین اساس کمپین
«کُک (کوکاکولا) را به اشتراک بگذار»۱ راه اندازی شد. در سال ۲۰۱۰ مــــیــلادی نخستین مرحله ی اجرایی ایــــن کمپیـــــــــن در کشـــــــور استرالیا با چاپ کردن ۱۵۰ اسم متداول بر روی شیشه و بطری‌های نوشابه آغاز شد. زمانی نگذشت که این کمپین در روزنامه‌ها و سپس رسانه‌های تصویری در سراسر جهان توجه بسیاری را به خود معطوف کرد. پس از موفقیت این کمپین در استرالیا، اسم‌های روی بطری‌ها متنوع‌تر شد و اجرای کمپین به ۷۰ کشور دنیا گسترش پیدا کرد.

کوکاکولا

راز موفقیت

این کمپین از طریق ایجاد ارتباط شخصی با افراد و با هدف قرار دادن احساسات آن‌ها، توانست رابطه ی نزدیک‌تری بین برند کوکاکولا و مصرف‌کنندگان ایجاد کند. طراحان این کمپین می دانستند که برای مشتریان خریدن یک نوشیدنی که نام خودشان و یا دوستانشان بر روی آن درج‌ شده است، می‌تواند چه قدر هیجان انگیز باشد و از طرفی سوژه‌ی بسیاری از عکس‌های شبکه‌های اجتماعی شود. وقتی پای افراد مشهور به این کمپین باز شد، موضوع جذابیت بیشتری هم پیدا کرد. بررسی‌ها نشان داد که مشارکت افراد مشهور در این کمپین، جلب توجه بیش از ۱۳ میلیون نفر مخاطب را در پی داشته است. کوکاکولا با این کمپین توانست به بهترین شکل خود را به نسل جوان معرفی کند. تصور کنید که با دوست خود در حال گشت و گذار هستید و او با خریدن یک نوشابه که اسم شما بر روی آن درج شده است شما را شگفت‌زده می‌کند. این کمپین در بستر شبکه‌های اجتماعی شکل گرفت و هشتگ‌هایی که برای ترویج آن استفاده می‌شد، در بین کاربران رشد تصاعدی داشت. ایجاد تعامل با افراد از طریق شبکه‌های اجتماعی و استفاده از نظرسنجی‌های مختلف باعث شد تا لیست اسامی کوکاکولا براساس بیشترین درخواست‌ها تغییر کند و در برخی کشورها به ۲۵۰ اسم مختلف برسد. به علاوه استقبال گسترده از این کمپین باعث شد تا کلمات غیر شخصی مانند پدر، مادر، عزیزم و… بر روی بطری‌ها درج ‌شود. حتی در امریکا در کنار درج اسامی، بخش‌هایی از ترانه‌های معروف و خاطره انگیز هم چاپ شد و این امر توانست مخاطبان متنوع‌تری را جذب کند.

موضوع دیگری که بعدها مورد توجه قرار گرفت، شخصی‌سازی طراحی بطری‌ها بود. در برخی کشورها، فروشگاه‌هایی در نظر گرفته شد که افراد با مراجعه به آن‌ها می‌توانستند اسم‌هایی که در لیست کوکاکولا نبود را برای چاپ سفارش دهند. همچنین این امکان برای مشتریان وجود داشت تا با استفاده از نرم‌افزار آنلاین کمپین، اسم‌‌ها را به‌صورت گرافیکی بر روی بطری‌های مجازی درج کنند و آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارند. این گزینه نیز وجود داشت که افراد با ارسال اسم دوست خود به سامانه‌‌ی کمپین، لینک دانلود عکس بطری که اسم دوستشان بر روی آن درج‌ شده است را از طریق پیام کوتاه چندرسانه‌ای۲  دریافت کنند.

کوکاکولا

نتایج کمپین

لذت نوشیدن یک نوشیدنی که اسم مخاطب بر روی آن درج‌ شده است، ترفندی بود که باعث افزایش فروش کوکاکولا شد. این کمپین به خصوص در رابطه با جامعه هدف موفق عمل کرد و مصرف کوکاکولا بین نوجوانان نسبت به مدت مشابه قبل، یک میلیون و ۲۵۰هزار نفر رشد داشت.

برای نسل‌های گذشته کوکاکولا به‌ عنوان یک نوشیدنی نمادین شناخته می‌شد اما کاهش فروش ۳/۳ درصدی باعث شد تا این شرکت تحقیقاتی را انجام دهد. در بررسی‌ها مشخص شد که بسیاری از نوجوانان معتقدند که کوکاکولا، یک نوشیدنی ویژه ی بزرگسالان است. بر اساس همین بررسی تنها ۱۳ درصد از نوجوانان کوکاکولا را منحصربه‌فرد توصیف کرده بودند. اجرای این کمپین بر روی طرز فکر نوجوانان تأثیرگذار بود و موجب شد تا از طریق رسانه‌های اجتماعی و ایجاد هشتگ‌های اختصاصی، نوجوانان با برند کوکاکولا آشتی کنند و به آن نزدیک شوند. استقبال از کمپین باعث افزایش ترافیک ۸۷۰ درصدی بر روی صفحه‌ی فیس‌بوک کوکاکولا شد و تعداد لایک‌های صفحه نسبت به دوره‌ی زمانی قبل از کمپین، ۳۹ درصد افزایش پیدا کرد. گفتنی است که این کمپین بر روی سایر نسل ها نیز اثر مثبتی داشت و برای نمونه در استرالیا در بین افراد میانسال ۷ درصد افزایش فروش کوکاکولا مشاهده شد که  نتیجه‌ای رضایت‌بخش به حساب می آید. از طرفی با اجرای این کمپین، ارزش برند کوکاکولا بعد از یازده سال کاهش مداوم، رشد کرد و این نشان می‌دهد که ایجاد ارتباط شخصی و مستقیم با مشتری، تا چه حد می‌تواند بر روی جایگاه برند اثرگذار باشد.

شرکت کوکاکولا به دنبال این هدف است که تا سال ۲۰۲۰ در امریکا از هر دو نفر نوجوان، یک نفر کوکاکولا را امتحان کرده باشد که این موضوع به معنای افزایش قابل‌ توجه فروش است؛ هدفی که باید برای رسیدن به آن برنامه‌های تبلیغاتی مناسبی داشت.

جوایز

این کمپین که توسط شرکت تبلیغاتی مطرح اگیلوی و ماثر۳  طراحی و اجرا شد، موفقیت‌‌های چشمگیری به دست آورد و باعث شد تا کوکاکولا بتواند در مسابقات و جشنواره‌های تبلیغاتی مختلف، جوایز مهمی کسب کند. به عنوان مثال این کمپین در سال ۲۰۱۲ در فستیوال شیرهای کن بیش از ۷ جایزه را به خود اختصاص داد که برای یک کمپین موفقیت قابل  توجهی به حساب می‌آید.

 

۱.Share a Coke

۲. MMS

۳. Ogilvy and Mather

منبع:

Luis Mendoza, US Coca-Cola Persuading teens to Sharea Coke, ۲۰۱۵

David Dobrin, Share a Coke campaign is it working?,YouGov.co.uk , 2013

Kiley Skene, A PR Case Study: Share a Coke, newsgeneration, 2014