شعار برند

تحلیلی بر طراحی شعار برند در کالاهای تند مصرف

پرواز ذهن، فکر کردن به کلمات و کنار هم چیدن ترکیبهای تازه فرآیندی است که هر نویسنده تبلیغاتی برای دست یافتن به ایده‌‌ای بدیع و ماندگار با آن سروکار دارد. برای آنها که عاشق ایدهپردازی و خلاقیت هستند، بیشک طراحی شعار برای یک برند کار جذابی است. با این وجود اگر در گوگل کلیدواژه « شعار برند » را به فارسی جستجو کنید، به نتایج منسجمی نخواهید رسید. بیشترین آمارها مربوط به برندهای خارجی است. برخی وبسایتها هم که به شرکتهای ایرانی پرداختهاند، به دستهبندی موضوعی شعارهای برند بسنده کردهاند. اگرچه ذهن ما همواره برای درک بهتر هر چیز به دستهبندی آن نیاز دارد؛ در دوران حاضر روایتگر صرف یک حوزه بودن دیگر چندان پرفایده نیست و زمان آن رسیده تا نگاهی عمیقتر در مقام تحلیل به شعار برند داشته باشیم. مطلب حاضر درباره شعار برند کالاهای تندمصرف  است. در این مطلب به شعار برند های داخلی و خارجی به طور همزمان توجه داریم و تلاش خواهیم کرد از زاویهای نزدیکتر و دیدگاهی پرمایهتر به آنها بپردازیم.

شعار برند

 کارکردهای شعار برند

 شعار برند اغلب برای یادآوری نام برند، ایجاد هیجان نسبت به محصول، بیان یک ویژگی خاص و تشویق مخاطب به خرید طراحی می‌شود. شعارها معمولاً جایگاه سازند و در چند کلمه کوتاه می‌توانند موقعیت و ارزش برند را برای ما مشخص کنند. وقتی یک برند در شعارش از مفهومی خاص مانند کیفیت، شادی، خوش طعم بودن، لذت یا دوستی حرف می‌زند، تصویر خود را به روشنی در ذهن مخاطب شکل می‌دهد.

یک شعار برند که به درستی طراحی شده می‌تواند به عنوان یک عنصر قدرتمند در کنار سایر عناصر برند یک کالای تندمصرف قرار گیرد. شعار برند این قابلیت را دارد که در سناریو‌ها یا متن آگهی تبلیغاتی به‌ کار رود و این یعنی یک فرصت عالی برای تکرار و تثبیت شعار در ذهن مخاطب! در صورتی که بتوانیم شعاری مرتبط با محصول و جذاب برای مخاطب طراحی کنیم، احتمال اینکه او را در فروشگاه مقابل قفسه محصولمان متوقف کنیم، بیشتر می‌شود.

تفاوت شعار برند (تگلاین ) و شعار تبلیغاتی (اسلوگان )

تگ‌لاین‌ یا همان شعار برند معمولاً در طول زمان ثابت است و آن‌قدر قوی و پرمایه است که می‌تواند ارزش‌ها، فلسفه وجودی و هویت یک سازمان را به جامعه معرفی کند. در مقابل، شعارهای تبلیغاتی انعطاف‌پذیرند و می‌توان آن‌ها را با شروع هر کمپین یا برنامه بازاریابی تغییر داد. گاهی برای هر کمپین تبلیغاتی شعاری اختصاصی طراحی می‌شود و گاهی شرکت نیازی به طراحی جداگانه شعار برند و شعار تبلیغاتی نمی‌بیند، بنابراین همواره از یک شعار در تبلیغات و فعالیت‌های ارتباطی‌‌ خود استفاده می‌کند. در چنین شرایطی شعار تبلیغاتی و شعار برند بر هم منطبق می‌شوند و این رویکردی است که حتی برندهای بزرگ دنیا چون کوکاکولا  هم از آن پیروی می‌کنند. شرکت‌ها از شعار برند خود به طور گسترده‌ای در تبلیغات استفاده می‌کنند و شعاری که طی سال‌ها در تبلیغات به کار رفته و تغییر نمی‌کند همان شعار برند یا تگ‌لاین است.

پیشنهادهایی برای طراحی شعار برند

 گرچه بسیاری از افراد طراحی شعار برند را عملی خلاقانه و هنری می‌دانند و از این نظر نمی‌توان اصول و قوانین ثابتی برای آن مطرح کرد، برای افزایش جذابیت و اثرگذاری یک شعار، نکاتی پیشنهاد می‌شود که ممکن است سرنخ خوبی برای جهت دادن به خلاقیت طراحان شعار باشد:

مطرح کردن ویژگی محصول

گاهی در طراحی شعار برند به دنبال بیان یکی از ویژگی‌های محصول هستیم. از آنجا که شعار برند اغلب کوتاه‌ است، بیان یک یا دو ویژگی در آن کافیست و باید جانب اختصار را رعایت کرد. در شعارهایی که به ویژگی‌های محصول اشاره می‌کنند گاه به‌ دنبال بیان نیازی هستیم که محصول آن را برطرف می‌کند و گاه ارزش یا تمایزی را نشان می‌دهیم که محصول یا برند به مخاطب ارائه می‌دهد. مثلاً به شعار برند شکلات‌های ام اند ام  توجه کنید: «در دهانتان آب می‌شود نه در دستانتان» ، این شعار مشکل استفاده از محصول را خوب تشخیص داده است. شکلات‌های کوچک رنگی اغلب در دست کودکان آب شده و وضعیتی ناخوشایند ایجاد می‌کنند، این شعار با تأکید ضمنی بر خوشمزه بودن محصول، برای یک مسئله همیشگی هم راه‌حل ارائه می‌دهد.

در مثالی دیگر می‌توانیم شعار معروف کیت‌کت  را مورد بررسی قرار دهیم: «استراحت کنید، کیت‌کت بخورید!»  صرف‌نظر از هارمونی و تکرار مناسب کلمات، کیت‌کت در این شعار به دنبال ارائه ارزشی به مخاطب است و این یعنی شکلات‌های کیت‌کت انتخاب کاملی برای زمان‌های استراحت هستند، در اینجا یعنی یک ویژگی و ارزش پیشنهادی درست در کنار نام برند به مخاطب منتقل می‌شود.

شعار برند

رژودرم با شعار «تولد دوباره پوست» با ظرافت و به خوبی وعده برند خود را به مخاطب عرضه می‌کند؛ اما تاژ در «همیشه کیفیت، همیشه تاژ» بر ویژگی «کیفیت» تأکید دارد. مفهومی که نمی‌توان آن را ارزش افزوده یا راه‌حلی دانست که یک پودر یا مایع شوینده به ما ارائه می‌کند. این شعار هیجانی به همراه ندارد و به معنای واقعی کلمه یک «شعار» است.

متمایز بودن

از آنجا که یکی از مهم‌ترین اهداف برندسازی ایجاد تمایز با رقبا است، شعار برند بایستی تا حد امکان متمایز باشد. به همین دلیل، اگرچه شعار برند درباره ارزش ذاتی محصول یا شرکت صحبت می‌کند، نگاه برون‌نگر برای طراحی آن ضرورت دارد. به شعار «طعم خوش لحظه‌ها» فکر کنید. این شعار با توجه به کارکرد محصولات «چی‌توز» که برای شادی و لحظات دورهمی به کار می‌رود، طراحی شده است. اما شعار «هم‌مزه هر لحظه» از برند رقیب «مزمز» باعث شده که متمایز بودن هر دو شعار کمرنگ شود. به خصوص که مفهوم «لحظه» جزء ویژگی‌های اصلی این گروه از محصولات نیست. (بر خلاف مفهوم پاکیزگی که جزء جدایی ناپذیر محصولات شوینده به حساب می‌آید و عجیب نیست که برندهای شوینده مکرر از آن استفاده کنند.)

همچنین نمی‌توان تفاوت چندانی میان شعار «میهن، دوست تو و من» و «رامک، دوست بزرگ و کوچک» مشاهده کرد. شعارها باید تمایز و تفاوت ما را نسبت به رقبا برجسته کنند و نشان‌دهنده مزیت منحصربه‌فردی باشند که تنها محصول ما می‌تواند به مخاطب ارائه کند.

پیوند با نام برند

برخی شعارها به طور مستقیم یا غیرمستقیم نام برند را با خود به همراه دارند. استفاده از نام برند در شعار باعث یادآوری بیشتر آن برای مخاطب می‌شود، چرا که در هر بار تبلیغات یا در هر نقطه تماس برند می‌توان با تکرار شعار، نام برند را نیز به مخاطب یادآوری کرد. از طرف دیگر وقتی شعار برند با استفاده از نام برند نوشته می‌شود، منحصربه‌فرد بوده و امکان ندارد در جایی برای برند دیگری به کار برود.

به این شعارها دقت کنید: «فقط بیک مثل بیک می‌نویسد!»، «همه راضی از چسب رازی!»، این شعارها همگی مستقیماً با نام برند پیوند خورده‌اند. «پاک یادت نره» یکی دیگر از شعارهای بسیار موفق و دوپهلو است که هم به نام برند و هم عبارت «پاک یادم رفت» به معنی کاملاً فراموش کردم، اشاره می‌کند و به خوبی یادآوری‌کننده کاراکتر تبلیغاتی لبنیات پاک است، مرد بامزه‌ای که با کشیدن ضربدرهایی روی دست خود سعی داشت تا کارهای روزمره خود را به خاطر بسپارد.

موزون بودن

یکی از بهترین توصیه‌ها در طراحی شعار، ساختن عبارت‌های آهنگین است. استفاده از نام برند نیز می‌تواند جزئی از بازی با کلمات و ساختن ترکیب‌های آهنگین باشد. البته باید توجه کنیم که صرف داشتن وزن و قافیه برای یک طراحی شعار موفق کفایت نمی‌کند و مرتبط‌ بودن آن با محصول و موضوع شرکت بسیار اهمیت دارد. «مهرام، خوشمزه و خوشنام»، «فرمند، به شیرینی لبخند»، «از بامدادان تا شامگاهان، با دامداران»، «همیشه تمیز، همیشه ساویز» و «دومینو، طعمی نو» شعارهای موزونی هستند که نام برند را نیز در خود دارند. کاربرد این روش در برندهای ایرانی بسیار متداول است.

کوتاه یا بلند بودن

مجله اَدایج در مقاله‌ای به مزیت‌های یک شعار بلند و اثربخشی بیشتر آن‌ نسبت به شعارهای کوتاه و چندکلمه‌ای اشاره کرده است، ولی شعارهای ساده و کوتاه همچنان طرفداران خاص خود را دارند. توجه به نمونه‌های واقعی نشان می‌دهد که این جانب‌داری بی‌دلیل نیست.

برند اتک با شعار «اتک، پاک‌کننده تک» کوتاه و موزون بودن را هم‌زمان در شعار خود لحاظ کرده است. گلرنگ بدون اینکه به هیچ‌یک از ارزش‌های محصول برای مشتری اشاره کند، با تکیه بر اختصار، شعار «همه جا گلرنگ» را طراحی کرده و در مقابل پرژک با شعار «به طبیعت سلامی دوباره باید کرد» یکی از طولانی‌ترین شعارهای ممکن را برای خود برگزیده است.

تعاملی بودن

تعاملی ‌بودن شعار برند بر مبنای ایجاد ارتباط مستقیم با مشتری است. شعارهای تعاملی مخاطب را به طور مستقیم مورد خطاب قرار می‌دهند یا از زبان او سخن می‌گویند. این روش توجه مخاطبان را به بهترین شکل ممکن جلب می‌کند و حس تعلق خاطر آن‌ها را برمی‌انگیزد. لوازم آرایشی اورئال  از شعار «چون شما ارزشش را دارید»  استفاده می‌کند. این برند به‌ خوبی خواسته مشتریان را شناسایی کرده و در شعار خود مستقیماً بر آن متمرکز شده است. مک‌دانولدز  شعار خود را از زبان مشتری بیان می‌کند: «من عاشقشم!» تا احساسات مشتری را هدف قرار بدهد.

و اما پوشک مرسی شعار خود را از زبان مصرف‌کننده بیان می‌کند: «مرسی مامان!» و به بهترین شکل ممکن ارزش محصول را که راحتی فرزند است؛ به والدین که خریداران محصول هستند، القا می‌کند.

واقعگرایانه بودن

بیان واقعیت یا بزرگ‌نمایی؟ این یکی از اساسی‌ترین و چالش‌برانگیزترین پرسش‌ها در طراحی شعار برند است. بسیاری از فعالان بازاریابی و تبلیغات معتقدند که یک پیام تبلیغاتی ناگزیر از اغراق و درشت‌نمایی است، با این حال همواره باید از زیاده‌روی در استفاده از این تکنیک اجتناب کرد. تبلیغات و به طور کلی بازاریابی عملی اخلاقی و انسانی است، بنابراین بهتر است در هنگام طراحی یک شعار همواره خود را به جای مشتری گذاشته و تلاش کنیم تا با چشمان او به محصول یا برندمان نگاه کنیم.

«شتسشو یعنی پرسیل» و «سن‌ایچ و دیگر هیچ!» بزرگ‌نمایی را به بالاترین حد ممکن رسانده‌اند ولی دلایل کافی برای متقاعد کردن مخاطب ندارند و در اثبات اینکه ارزشی بیشتر از رقبا به مشتریان ارائه می‌دهند؛ چندان موفق نیستند. در عوض پارمیدا با شعار «طعم واقعی شکلات» و اطلاعاتی که روی بسته محصول در مورد کره کاکائو و مواد تشکیل‌دهنده محصول ارائه می‌دهد، دلایلی دارد که مورد پذیرش مخاطب قرار بگیرد. همچنین داو که می‌گوید «داو، فرق می‌کنه» تفاوت محصول خود را در تبلیغات به شکل علمی (و البته کمی پیچیده و تخصصی) اثبات می‌کند.

شعار برندتغییر شعار برند، چرا و چه موقع؟

 همان‌طور که پیش از این گفتیم شعار برند یکی از عناصر مهم هویت برند است و معمولاً با دیدگاهی بلندمدت انتخاب می‌شود. از آنجا که شعارها منعکس‌کننده فلسفه وجودی و ارزش‌های شرکت هستند، در طول زمان ثابت می‌مانند و در تغییر آن‌ها باید با ملاحظات خاصی عمل کرد. لورین کارتر  در مقاله‌ای که مجله اینترنتی پرسونا دیزان  در فوریه ۲۰۱۵ منتشر کرده به نکاتی اشاره می‌کند که در زمان تغییر شعار برند باید به آن دقت کرد:

«تغییر شعار امر حساسی است و باید بنا به دلایل موجه و منطقی صورت بگیرد. گاه پائین‌ بودن سهم بازار یا فروش شرکت به رویکردهای برندسازی آن ارتباط دارد. ممکن است شرکت پس از تحقیق و موشکافی درباره دلیل افت فروش دریابد که شعار برند منعکس‌کننده واقعی ماهیت فعالیت‌ها و اهداف آن نیست و باید در آن تغییراتی داده شود.

گاهی نیز برخی اشتباهات مهلک منجر به تخریب تصویر یک برند در جامعه می‌شود و تغییراتی را در استراتژی برندسازی الزامی می‌سازد. این اشتباهات گاه چنان هزینه سنگینی دارند که برندها را تا مرحله تغییر نام نیز پیش می‌برند، با این حال همواره باید به ریشه مشکلات توجه داشت، شاید مشکل به طور کلی به برند، نام یا شعار آن مربوط نباشد.» در بعضی مواقع تغییر شعار برند به دلیل ورود برند به حوزه‌های کاری جدید اتفاق می‌افتد. در این حالت باید ابتدا بررسی کرد که شعار فعلی قابلیت تطابق با حوزه کاری جدید شرکت را دارد یا خیر. برای مثال چسب رازی نمی‌تواند با شعار «همه راضی از چسب رازی» وارد سایر بخش‌های صنعت مواد شیمیایی شود. پس چنانچه زمانی شرکت قصد گسترش محصولات برند را داشته باشد؛ ممکن است تغییر شعار برند ضرورت پیدا کند.

همچنین گاهی شرکت در طول دوره فعالیت خود درمی‌یابد شعاری که در ابتدا برای برند انتخاب کرده بیش از اندازه ساده‌انگارانه و تکراری است و حتی ممکن است با شعار سایر برندها اشتباه گرفته شود. در چنین حالتی تغییر شعار و جا انداختن شعار جدید می‌تواند به احیای جایگاه رقابتی برند در بازار کمک کند.

 

جمعبندی

 برای طراحی یک شعار موفق می‌توان از ترکیب راهکارهای فوق بهره‌مند شد. رویکردها به طراحی شعار انعطاف‌پذیر و اقتضایی است و بسته به فلسفه و ماهیت فعالیت شرکت و محصولاتش می‌توان از روش‌های مختلفی استفاده کرد. به علاوه لازم است تا در هر تصمیم‌گیری نگاهی از بیرون به درون سازمان داشته باشیم و در طراحی شعار برند هم مشتری‌مدارانه عمل کنیم.

طراحی شعار برند گرچه یک عمل خلاقانه و هنری است، برای این کار نمی‌توان از اهمیت برخی اصول نامیرای برندسازی مانند یکپارچگی هویت و تصویر برند چشم پوشید. برندها برای ماندگاری در بازار پررقابت امروز ناگزیر از اتخاذ رویکردی بلندمدت در برندسازی‌ و تبلیغات هستند و بی‌شک طراحی یک شعار برند بخشی کوچک اما تأثیرگذار در موفقیت و ماندگاری یک برند است.

 

۱. Fast Moved Cosumer Goods
۲. Tagline
۳. Slogan
۴. Coca-Cola
۵. M&M
۶. Melts in your mouth, not in your hands
۷. KitKat
۸. Have a break, have a KitKat
۹. Adage
۱۰. L’oreal
۱۱. Because you worth it!
۱۲. Mc Donald
۱۳. I’m lovin it
۱۴. Lorraine Carter
۱۵. Persona Design

:منابع

Al Reis (2010), Long Slogans Are Absolutely, Positively More Effective Than Short Ones, www.adage.com (AdvertisingAge Magazine Official Website)
Lorraine Carter (2015), www.personadesign.ie (Persona Design Official Website)

برندینگ شخصی

فراسوی برندینگ شخصی

آیا می‌توان از برندینگ شخصی صحبت نکرد؟

پرداختن به برندینگ شخصی کاری‌ است سهل و ممتنع. از یک‌سو با مفهومی علمی روبه‌رو هستیم که نیازمند تعریف و تعیین حدود و مصادیق است و از سویی دیگر با فرآیندی‌ سروکار داریم که همواره، به طور آگاهانه یا ناآگاهانه در حال انجام دادن آن هستیم و جزئی از زندگی روزمره ماست. ما در هر لحظه و در هر کجا، با هر گفتار و هر رفتارمان، تصویری از خود در ذهن اطرافیان‌ و مخاطبان مان می‌سازیم که به واسطه آن ارزیابی و قضاوت می‌شویم؛ متأسفانه یا خوشبختانه از این فرآیند دائمی و بی‌وقفه برندسازی، گریزی نیست و خواه‌ناخواه باید آن را بپذیریم.

 

برندینگ شخصیبرندینگ شخصی ، این گستردگی و این میزان از اقبال عمومی را مرهون ظهور نسل دوم وب۱ است. پیش از شکل‌گیری وب۲، بستر لازم برای فراگیر شدن و کاربردی شدن مفهوم برندینگ شخصی وجود نداشت. ظهور نسل جدید وب در کنار همه‌گیر شدن شبکه‌های مجازی اجتماعی، گستره‌ی برندینگ شخصی را از نظر زمانی و مکانی وسعت بیشتری بخشیده است؛ به طوری که حتی در هنگام خواب نیز، صفحات شخصی‌مان در شبکه‌های اجتماعی برای دوستان مان در سراسر دنیا فعال و در دسترس است و همواره در حال ایجاد و انتقال تصویری از ما به دیگران است.

این در دسترس بودن همیشگی در شبکه‌های اجتماعی، مرزهای زندگی خصوصی ما را بیش از پیش ناپیدا کرده است و متعاقب آن، ما نمی‌توانیم تمایزی بین زندگی شخصی و کاری‌مان قائل شویم؛ کم‌کم شخصیت ما در خانه و محل کار ادغام می‌شود و گویا ما محکومیم همواره بر اساس یک هویت ترکیبی‌‌ که این فضای جدید برای ما به ارمغان آورده است، رفتار کنیم. بر این اساس می‌توان گفت برندسازی شخصی موضوعی نیست که با اراده خود آن را برای بررسی انتخاب کرده باشیم یا فرصت مطالعه آن به ما پیشنهاد شده باشد، بلکه این ما هستیم که توسط آن انتخاب شده‌ایم و ناگاه خود را درون این فرآیند یافته‌ایم. باری برای این‌ که بتوانیم از تسلط این جریان بر زندگی‌مان جلوگیری کنیم؛ در مقام یک کاربر باقی بمانیم و به برونداد و خروجی آن تبدیل نشویم، از پرداختن به برندینگ شخصی و بررسی سیر آتی آن ناگزیریم.

روندهای فضای کسب ‌وکار و جایگاه برندینگ شخصی

این روزها اگر به هر نوشتار و یادداشتی که پیرامون اقتصاد و کسب‌وکار نوشته شده است نگاهی بیاندازید، بی‌شک خواهید دید که بخش قابل توجهی از آن به توصیف شدت رقابت موجود در بازارهای داخلی و خارجی پرداخته است؛ بنابراین از توضیح واضحات می‌گذریم و مختصراً به بررسی تأثیرات «رقابت» بر بازار و ارتباط آن با برندینگ شخصی می‌پردازیم. این تأثیرات شامل دامنه وسیعی می‌شود اما مواردی از آن که با بحث ما در ارتباط است شامل این چهار روند کلی است:

 کوچک شدن شرکت‌ها

 کوتاه شدن مدت‌زمان رابطه‌ی کارمند و کارفرما و کاهش امنیت شغلی

 دورکاری

 لزوم به‌روزرسانی دائمی مهارت‌های نیروی کار

شرکت‌های بزرگ در حال کوچک شدن هستند و در آینده‌ی نزدیک، بسیاری از آن‌ها از بین خواهند رفت و یا تجزیه می‌شوند و در قالب شرکت‌های کوچک به حیات خود ادامه می‌دهند. طبق داده‌های اس‌اند‌پی۲۵۰۰  پیش‌بینی می‌شود متوسط طول عمر شرکت‌های محاسبه شده در این شاخص، به ویژه شرکت‌های بزرگ، کاهش بسیاری خواهد داشت. بر این اساس پیش‌بینی متوسط عمر یک شرکت در دهه‌های گذشته ۷۵ سال بود اما اکنون این رقم به ۱۵ سال رسیده است و همچنین پیش‌بینی می‌شود تا سال ۲۰۲۷ سه‌چهارم شرکت‌های موجود در شاخص اس‌اند‌پی۵۰۰ به شرکت‌های کوچک‌تری تقسیم شوند و دیگر به شکل امروزی‌شان وجود نداشته باشند. این امر باعث شده است تا موضوعی به عنوان استخدام طولانی‌مدت، یا شغل مادام‌العمر و مطمئن رفته‌رفته بی‌معنی شود. در محیطی که آبستن تغییراتی این‌چنین بنیادی است، دوراندیشی لازم را برای آینده شغلی برای تمامی کارمندان الزامی و واجب است.

در گذشته رابطه کارمند و کارفرما، رابطه‌ای در قالب قرارداد اجاره کار و زمان در نظر گرفته می‌شد، به این صورت که کارمند، انرژی، مهارت‌ها و بخش معینی از زمان خود را در طول روز به کارفرما اجاره می‌داد و در ازای آن حقوق می‌گرفت و احساس امنیتی نسبی داشت؛ اما اکنون این رابطه تحت تأثیر روند کوچک شدن شرکت‌ها، بسیار کوتاه‌تر از قبل شده است تا جایی که بنابر گزارش اداره آمار نیروی کار ایالات‌متحده امریکا۳ ، هر کارمند در عمر کاری خود به طور متوسط، بین ده تا پانزده بار تغییر شغل را تجربه خواهد کرد. در این صورت رابطه کارمند و کارفرما به رابطه بین دو شرکت شبیه‌تر می‌شود و هر کارمندی به‌عنوان یک شرکت‌ در نظر گرفته خواهد شد که همواره نیازمند برندسازی بازاریابی است تا بتواند مهارت‌ها و زمانش را به شرکت‌های گوناگون بفروشد.

آمارهای منتشرشده توسط اداره آمار نیروی کار ایالات‌متحده و همچنین گزارش موسسه پرایس‌واترهاوس کوپرز۴  حاکی از آن است که امروزه درصد بالایی از کارکنان، به صورت غیرحضوری و آنلاین در شرکت‌های بزرگ مشغول به کار هستند. این رقم در امریکا نزدیک به ۴۰ درصد است و انتظار می‌رود در سال آینده میلادی رشد چشمگیری نیز داشته باشد. پدیده دورکاری علاوه بر کارمندان، برای شرکت‌ها نیز به‌صرفه‌تر است چرا که باعث کاهش هزینه‌های جاری و همچنین کاهش مسائل و اختلاف‌های شخصیتی میان فردی در محیط کار می‌شود. جذابیت دیگری که این پدیده برای شرکت‌ها دارد، کاهش هزینه‌های مالی و زمانی مصاحبه‌های استخدامی است. در دهکده‌ جهانی که ما ساکن آن هستیم و با در نظر گرفتن فراگیر شدن دورکاری، شرکت‌ها برای استخدام افراد مورد نیازشان، با گزینه‌های بی‌شماری از سراسر دنیا روبه‌رو هستند. این امر باعث شده است متخصصان منابع انسانی، برای تسهیل و تسریع فرآیند یافتن و استخدام افراد مناسب، متقاضیان استخدام را به صورت غیرحضوری بررسی کنند و به طور طبیعی ارزیابی برند شخصی متقاضیان در شبکه‌های اجتماعی، بخش مهمی از این فرآیند خواهد بود.

رقابت نیروی کار برای تصاحب شغل، به صورت رقابت بر سر مهارت‌ها و شایستگی‌ها نمایان می‌شود. شدت این رقابت به حدی است که بعضی از کارشناسان، مهارت‌های مورد نیاز را از لحاظ سرعت منسوخ شدن و سرعت جایگزینی با مهارت‌های جدید، به فرآورده‌های لبنی ارگانیک تشبیه می‌کنند که تاریخ مصرف بسیار کوتاهی دارند؛ بنابراین افرادی که به‌عنوان آماده‌به‌کار۵، به صورت فعالانه در پی استخدام هستند، می‌بایست مهارت‌های خود را دائماً به روز کنند و به هر نحوی که ممکن است این به روز بودن را به شرکت‌ها نشان دهند. در چنین شرایطی، برندینگ شخصی به‌عنوان یک راه چاره، به کمک این افراد آمده است و می‌توانند به کمک آن، جایگاه خود را در این بازار رقابتی بیابند، حفظ کنند و ارتقا بخشند.

سازمان‌های آینده و برندینگ شخصی

در شکل سنتی بازار کسب‌وکار، شرکت‌ها با هرگونه احساسات که منعکس کننده روحیات و علایق شخصی کارکنان در محیط کار باشد به شدت مخالف بودند و از کارکنان می‌خواستند تا تمام احساسات و عواطفشان را پشت درهای شرکت بگذارند و سپس وارد شوند. حتی تا سال ۲۰۱۰ هم بسیاری از شرکت‌های امریکایی با این استدلال که حضور در شبکه‌های اجتماعی، وقت تلف کردن است و کارمندان نباید در زمان کاری، به تفریح و کارهای شخصی بپردازند، دسترسی‌های کارکنان را به صفحات اجتماعی و حتی ایمیل‌های شخصی‌شان مسدود می‌کردند.

اما امروز وضعیت متفاوت است و نه تنها رویکرد شرکت‌ها نسبت به شبکه‌های اجتماعی مثبت و خوش‌بینانه‌تر شده است، بلکه کارکنان خود را به حضور در آن تشویق می‌کنند. کارمندان این تغییر نگرش شرکت‌ها که آزادی نسبتاً بیشتری نیز برایشان به ارمغان آورده است را مدیون شکل‌گیری مفهوم کارمندان اجتماعی۶  هستند. بنا بر تعریفی که مارک و شریل برگس۷  در کتاب خود با عنوان کارمند اجتماعی۸  ارائه کرده‌اند یک کارمند اجتماعی کسی ا‌ست که به مجموعه‌ای که در آن کار می‌کند علاقه و تعهد بسیار بالایی دارد و تمام منابع موجود در فضای مجازی و شبکه‌های مجازی را به کار می‌گیرد تا هم اهداف درونی شرکت محقق شود و همکاری بین کارکنان افزایش یابد و هم اهداف بیرونی شرکت مانند برقراری ارتباط پایدار و عمیق با مشتریان و ذی‌النفعان به دست آید. آمارهایی که این دو نویسنده در کتاب خود ارائه کرده‌اند توجیه می‌کند که چرا شرکت‌ها کارمندانی که در شبکه‌های مجازی فعال هستند را بیشتر از کارمندان منطقی، بی‌احساس و منزوی دوست دارند:

میزان اعتماد مشتریان به صفحه اجتماعی کارمند یک شرکت، نسبت به صفحه اجتماعی یکی از مدیران ارشد آن شرکت، به طور متوسط دو برابر است.

لینک‌ها و ارتباطات اجتماعی صفحات شخصی کارکنان ده برابر صفحات اجتماعی برندهای شرکتی است. علاوه بر آن، این ارتباطات واقعی‌تر و صمیمی‌تر است.

۶۶ درصد مشتریان و مخاطبان، بر اساس اعتمادی که به صفحات اشخاص در شبکه‌های اجتماعی دارند، اقدام به خرید می‌کنند و سهم صفحات اجتماعی شرکت‌ها ۳۳ درصد است.

پست‌هایی که توسط اشخاص در شبکه‌های اجتماعی بارگذاری می‌شود، ۵ برابر پست‌های صفحات رسمی شرکتی بازدید می‌شود و چندین برابر بیشتر از پست‌های شرکتی، مجدداً به اشتراک گذاشته می‌شود.

تغییر رویکرد شرکت‌ها به صفحات مجازی محدود به تبلیغات و ارتباط با مشتری از طریق صفحات کارکنان نیست. امروزه صفحات شخصی کارکنان، نقش بسیار مهمی در فرآیند جذب و استخدامشان ایفا می‌کند. یکی از معیارهایی که شرکت‌ها برای ارزیابی متقاضیان به آن توجه می‌کنند نحوه حضور فرد در فضای مجازی ‌است و بسیاری از اطلاعات لازم، از صفحات آن‌ها در شبکه‌های اجتماعی به دست می‌آید. حتی بعضی از شرکت‌هـــا از نرم‌افزارهــــای جدیدی استفـاده می‌کننـد که می‌توانــد فعالیت‌هـا و نحوه حضور متقاضیان در فضای مجازی را بر اساس شاخص‌هایی نظیر «ارتباط اجتماعی»۹، «تأثیرگذاری آنلاین»۱۰ و «تجارب»۱۱  ارزیابی کند و به هر فرد نمره‌ای تخصیص دهد. به این ترتیب هر فرد به نسبت امتیازی که دریافت کرده است شانس بیشتری برای استخدام خواهد داشت. به ‌بیان‌ دیگر، متقاضیانی که برند شخصی مناسب‌تر و مرتبط‌تری داشته باشند، پیروز این کارزار خواهند بود.

کارکنان آینده و برندینگ شخصی

چشم‌انداز شرایط بازار کار و روند تغییرات شرکت‌ها در آینده نزدیک، کارمندان را از حاشیه امن خارج کرده است و آن‌ها را وادار می‌کند تا بیش‌ از پیش، به برند شخصیشان بپردازند و آن را به صورت روزانه، بازنگری و به‌روزرسانی کنند. همان‌طور که گفته شد، طبق گزارش‌های رسمی از بازار کار جهانی۱۲، کارمندانی که در حال حاضر در شرکت‌ها استخدام هستند و در نیمه‌عمر کاری خود قرار دارند، به‌احتمال زیاد تا زمان بازنشستگی‌شان، مجموعاً ۱۰ بار تغییر شغل خواهند داد و این آمار برای کارکنان نسبتاً جوان‌تر، به ۱۵ بار نیز خواهد رسید. این به این معنی است که هر کارمند در طول دوران کاری خود، دست‌کم می‌بایست ۱۰ تا ۱۵ بار شرکت‌ها را متقاعد کند که گزینه مناسب
آن ها است؛ به‌خودی‌خود این فرآیند از رهگذر برندسازی شخصی میسر می‌شود.

روند تغییرات شرکت‌ها و بازار کار، منجر به شکل‌گیری روند دیگری به نام کارمندان آزادشده۱۳  است که به نحو دیگری، آینده شغلی کارمندان را تحت تأثیر قرار خواهد داد. در آینده‌ای نزدیک، کارمندان، به دلیل تغییرات دائمی کارفرماها و محل کارشان، وابستگی چندانی به محیط کاری و شرکتی که در آن کار می‌کنند، نخواهند داشت. این عامل باعث می‌شود کارمندان مسئولیت برنامه‌ریزی پیشرفت شغلیشان را به عهده بگیرند و آن را تنظیم و اجرا کنند. گفتنی است در گذشته و در حال حاضر در بعضی از شرکت‌ها، این مسئولیت به عهده شرکت استخدام‌کننده بود و مدیران منابع انسانی، برنامه پیشرفت شغلی و گردش شغلی کارکنان را از بدو ورود تا بازنشستگی تعیین می‌کردند. اما امروزه رابطه کارمند و کارفرما، دوام کافی برای چنین برنامه‌ریزی‌های بلندمدت را ندارد. با شکل‌گیری کارمندان آزاد که وابستگی مداوم و طولانی‌مدت به شرکتی خاص ندارند، نقش برندشخصی پررنگ‌تر می‌شود.

برندینگ شخصی : آینده روشن یا مرگ تدریجی؟

برندینگ شخصی

اگر پیگیر اخبار و سایت‌های برندینگ و بازاریابی هستید، ممکن است مطالبی در مورد «پایان عمر برندینگ شخصی» یا «مرگ برندینگ شخصی» شنیده باشید. این شایعه از کجا ریشه می‌گیرد؟ آیا صحت دارد یا فقط یک تحلیل اشتباه از اهمیت و جایگاه برندهای شخصی ا‌ست؟ متأسفانه باید بگوییم که بعضی از روند‌ها و استفاده‌های نادرست از برندینگ شخصی باعث شده است، اهمیت آن نزد بسیاری از صاحب‌نظران و مدیران حرفه‌ای کم‌رنگ شود و برخی این تنزل جایگاه را به منزله‌ی پایان دوران یا مرگ برندینگ شخصی تعبیر کنند.

بعضی از افراد برندینگ شخصی را با ارسال پست‌های متعدد و پرتکرار در شبکه‌های اجتماعی اشتباه گرفته‌اند یا بعضی دیگر می‌خواهند تحت عنوان ایجاد یک برند شخصی در شبکه‌های مجازی، جلب‌ توجه کنند و به ارسال مطالبی اغراق‌آمیز، غیرواقعی و بی‌ارزش مبادرت می‌کنند. یک نمونه بارز آن، رفتار دونالد ترامپ در دوران پیش از ریاست‌جمهوری‌اش است که به روش «من را ببین! من را ببین!»۱۴  مشهور شد و هدفش فقط جلب توجه بود. در حالی که نقش اصلی و کاربرد عمده‌ی برندسازی شخصی نه جلب توجه صرف که بیان مزیت‌ها و شناساندن قابلیت‌ها و ارزش‌هایی است که ما برای مخاطبانمان داریم.

امروزه برندینگ شخصی برای بسیاری از افراد که به دنبال پیشرفت و ارتقای شغلی یا در پی شناساندن کسب‌وکارشان از طریق برند شخصی هستند، مانند نفس کشیدن ضروری شده است. به بیان دیگر همه‌ی افراد به برندینگ شخصی مبادرت کرده‌اند حتی دانشجویانی که در پی یافتن اولین شغل خود هستند و یا حتی دانش‌آموزانی که می‌خواهند به وسیله آن، به دانشگاه‌های مورد علاقه‌شان راه یابند. همه‌گیر شدن برندسازی شخصی به‌خودی‌خود امری نامطلوب نیست اما متأسفانه باعث می‌شود ارزش و جذابیت آن از بین برود و به فعالیتی عادی در حد نوشتن رزومه و سوابق کاری تنزل یابد.

از سویی دیگــر هر روزه شاهـــد آگهــی‌های متعددی برای دوره‌های برندسازی شخصی هستیم که مشخص نیست بر چه اساسی و بر مبنای کدام منابع آموزشی و توسط چه کسانی تدریس می‌شوند. متأسفانه بسیاری از مدرسان این دوره‌ها دانش کافی و صلاحیت لازم را برای تدریس ندارند و به جای آموزش مفهوم و ابعاد و زوایای آن، به بیان چند نکته کاربردی بسنده می‌کنند که بسیاری از آن‌ها هم با یک جستجوی ساده در اینترنت قابل دست‌یابی است.

با وجود مواردی که ذکر شد، شنیدن شایعه‌ی مرگ برندینگ شخصی نباید چندان هم نامطلوب باشد و می‌بایست به چشم یک فرصت به آن بنگریم. هنگامی‌که از پایان برندینگ شخصی یا مرگ آن می‌گوییم، یعنی دیگر فریب افراد غیرمتخصص در این حوزه را نمی‌خوریم؛ یعنی برندسازی شخصی رفته‌رفته جایگاه اصلی‌اش را می‌یابد و به جای آن‌که به‌عنوان یک فرآیند جادویی در نظر گرفته شود، به طور منطقی، به‌ عنوان یک ابزار بسیار کارآمد در میان سایر ابزارهای ارتقای شغلی تعریف می‌شود. ظواهر و زواید بی‌فایده آن حذف و مفهوم اصلی آن به طور ناب، به کار گرفته خواهد شد.

خوشبختانه برندینگ شخصی به واسطه ریشه داشتن در نیاز اولیه انسان به شناخته شدن و شناساندن خویش، هرگز از بین نخواهد رفت؛ هرچند ممکن است با توجه به نقش پراهمیتی که در فرآیند معرفی افراد به شرکت‌ها دارد، در آینده به طور علمی‌تری به ادبیات موضوعی مدیریت منابع انسانی و به حوزه تخصصی جذب و استخدام کارکنان وارد و جزئی از آن شود.

ما و برندینگ شخصی

مفهوم برندسازی شخصی از زمان ابداع آن در سال ۱۹۹۷ توسط تام پیترز۱۵  تاکنون، فراز و نشیب‌های بسیاری را پشت سر گذاشته و تغییرات بسیاری را نیز باعث شده است؛ حتی به عقیده برخی از کارشناسان، تکامل فناوری وب۲ از ثمرات جریان برندسازی شخصی است. تغییرات صورت‌گرفته به‌خودی‌خود، خوب یا بد نیست و آنچه می‌تواند در این میان تعیین‌کننده باشد، نحوه به‌کارگیری برندینگ شخصی توسط ما به ‌عنوان کاربر است.

نتیجه‌ی حاصل از مشاهده‌ بسیاری از برندهای شخصی در ایران (و در جهان) بر ناکافی بودن سواد به‌کارگیری این ابزار در میان بسیاری از کاربران صحه می‌گذارد. این امر نه تنها باعث می‌شود اثرگذاری برندسازی‌هایی که بر اساس آگاهی و سواد شکل نگرفته است پایین بماند، بلکه موجب می‌گردد جایگاه کلی برندینگ شخصی ، نزد شرکت‌ها و مدیران حرفه‌ای متزلزل شود و صرفاً در حد یک وقت‌گذرانی و تفریح بماند. باید توجه داشت که در این صورت، نه تنها افرادی که به دنبال شغل می‌گردند و شرکت‌هایی که به دنبال افراد مناسب هستند متضرر می‌شوند، بلکه کسب‌وکارهایی که بر اساس برندهای شخصی مؤسسان‌شان شکل گرفته‌اند نیز از مزایای آن بی‌بهره می‌مانند.

 

۱. Web2.0
۲. S&P500
۳. The U.S. Bureau of Labor Statistics
۴. PricewaterhouseCoopers (PWC)
۵. Job-Seeker
۶. Social Employee
۷. Marks & Cheryl Burgess
۸. Social Employee
۹. Social Connection
۱۰. Online Influence
۱۱. Experiences
۱۲. The U.S. Bureau of Labor Statistics
۱۳. Free Agents
۱۴. Me! Me! Me!
۱۵. Tom Peters

:منابع

Scott D. Anthony, S. Patrick Viguerie (2016),
Corporate Longevity:Turbulence Ahead for Large Organizations,
www.innosight.com
Understanding how we will work next (2016),
http://www.pwc.com
Cheryl Burgess & Mark Burgess (2013),The Social Employee: How Great Companies Make Social Media Work

مديريت ارتباط با مشتری

مدیریت ارتباط با مشتری در صنعت کالاهای تند مصرف

عینکش را به چشم می‌زند، گوشی را برمی‌دارد و شماره روی بسته پودر را می‌گیرد، بعد از شنیدن توضیحات ضبط شده روی سیستم و زدن چند کلید، صدایی رسا و مهربان از پشت خط می‌گوید: چطور می‌توانم کمکتان کنم؟ و او درباره مشخصات پودر لباسشویی جدید شرکت می‌پرسد و اپراتور وی را به یک نفر از واحد خدمات مشتریان وصل می‌کند تا درباره محصول جدید، توضیحات دقیق‌تری بدهد. او سال‌هاست که مشتری این شرکت است و یکی از عوامل این ماندگاری را، علاوه بر کیفیت خوب محصولات، در برخورد گرم، صمیمی و دقت و توجه اصیل بخش خدمات مشتریان شرکت می‌داند که پاسخ سؤالات متعدد و گاه طولانی وی را با صبر و خوش‌رویی می‌دهند. امروزه مردم از شانه بالا انداختن‌های کارکنان بی‌انگیزه خرده‌فروشی‌ها خسته‌اند. آن‌ها دوست دارند درباره کوچک‌ترین خریدهایشان هم امکان راهنمایی و پاسخگویی مستقیم از طرف تولیدکننده وجود داشته باشد و از طرف شرکت به آن‌ها اطلاع‌رسانی اختصاصی شود. این‌گونه است که مدیریت ارتباط با مشتری در حوزه کالاهای تندمصرف هر چه بیشتر مورد اهمیت و توجه قرار می‌گیرد.

مدیریت ارتباط با مشتری

مدیریت ارتباط با مشتری ، شاهرگ حیاتی ماندگاری و موفقیت

مدیریت ارتباط با مشتری

 مدیریت ارتباط با مشتری اثرات غیرقابل‌انکاری بر ماندگاری مشتری، حداکثر کردن فرصت‌های کسب‌ و ‌کار و سوددهی پایدار دارد. با این وجود در صنعت کالاهای تندمصرف که تعداد مشتریان نهایی زیاد است، در عمل ارتباط مستقیم تولیدکننده با تمامی مشتریان عقلانی و به صرفه نیست و این ارتباط به صورت غیرمستقیم به روش برندسازی انجام می‌گیرد. برندسازی یکی از قوی‌ترین و مؤثرترین ابزارهای بازاریابی کالاهای تندمصرف است؛ اما با چالش‌ها و فرصت‌هایی که در بازار امروز پدید آمده است، هر روز بیش از پیش شاهد تغییر استراتژی تولیدکنندگان کالاهای تندمصرف، به سوی برقراری ارتباط مستقیم با مشتریان هستیم. این یک حرکت رو به رشد در صنعت کالاهای تندمصرف است و  شرکت‌هایی مانند پپسی ، پی اند جی، نستله  و یونیلیور  از پیشگامان آن به حساب می‌آیند (بیسوال، ۲۰۱۶).

اما علت این گرایش و محبوبیت نوظهور ارتباط و خدمات مستقیم به مصرف‌کنندگان نهایی در میان تولیدکنندگان کالاهای تندمصرف چیست؟ برای پاسخ به این سؤال می‌توان به چالش‌های مهم تولیدکنندگان کالاهای تندمصرف اشاره کرد:

موفقیت عظیم خرده‌فروشی‌های زنجیره‌ای در ارائه محصولات با تخفیف‌های قابل ملاحظه، اهمیت برندها را در نظر مشتریان کمرنگ کرده است و امروز مشتریان بیشتر به قیمت‌ها توجه دارند تا به برند محصولات. کاهش توجه به برندها باعث کاهش وفاداری مشتریان نیز شده است. در این جنگ عظیم قیمت‌ها، تولیدکنندگان کالاهای تندمصرف استراتژی‌های جالبی برای دسترسی به مصرف‌کنندگان نهایی در پیش گرفته‌اند. به عنوان مثال، شرکت نستله در چین، خدمات تحویل رایگان درب منزل را برای سفارش‌های بزرگ آب معدنی ارائه کرده است. این‌گونه استراتژی‌ها سعی دارند با ارائه ترکیبی از محصولات و خدمات با هم قدرت رقابت و تقلید را از شرکت‌های رقیب بگیرند. ایجاد روش‌های جدید فروش یکی از راهکارهای موفق تولیدکنندگان کالاهای تندمصرف بوده است و وقتی از روش‌های جدید فروش حرف می‌زنیم، احتمال دارد که همه راه‌ها به اینترنت ختم شود. برای موفقیت در این فضای رقابتی در اینترنت، شناخت برند توسط مشتری و ارتباط مستقیم با وی ضروری به نظر می‌رسد و همین مسئله باعث شده است این شرکت‌ها به برنامه‌های مدیریت ارتباط با مشتری بهای بیشتری بدهند. (کتاتینو، ۲۰۰۳).

از طرفی گستردگی و متنوع شدن رسانه‌ها، کارآمدی تبلیغات سنتی را کاهش داده است. به این موضوع افزایش قابل ملاحظه هزینه تبلیغات را هم اضافه کنید تا تصویر بزرگ‌تری از شکست تدریجی روش‌های سنتی تبلیغات به دست بیاورید. به عنوان مثال در آمریکا از دهه ۷۰ میلادی تا حال حاضر، هزینه تبلیغات تلویزیونی ۵۰۰ برابر شده است و این پیام روشنی به شرکت‌های تولیدکننده‌ است که به دنبال مسیرهای ارتباطی مستقیم با مشتریان و دور زدن مسیرهای تبلیغاتی سنتی باشند (ام بی ای، ۲۰۰۴).

مدیریت ارتباط با مشتری

و اما در کنار این گرایش تدریجی به مدل بنگاه به مشتری، یک باور اشتباه نیز در برخی صنایع و تولیدکنندگان کالاهای تندمصرف درباره این موضوع وجود دارد. عده‌ای معتقدند بازاریابی یک ‌به ‌یک برای کالاهای تندمصرف با حجم عظیم مصرف‌کننده کاربرد ندارد. این باور غلطی است چرا که مشتریان کالاهای تندمصرف در میزان خرید و سودآوری برای شرکت به هیچ عنوان یکسان نیستند و عده معدودی از مشتریان قسمت اعظم خرید را انجام می‌دهند. این پدیده را اصطلاحاً قانون ۸۰-۲۰ و یا هرم ارزش مشتری می‌نامند. تعریف کلی این قانون بدین صورت است که همواره ۸۰ درصد نتیجه حاصله، محصول اقدام ۲۰ درصد از عوامل هستند. در مورد تجارت، این قانون چنین تفسیر می‌شود که ۸۰ درصد کل خرید به دست ۲۰ درصد مشتریان انجام می‌شود (می‌توان گفت که این افراد همان مشتریان پرمصرف و وفادار هستند). تحقیقات نشان می‌دهد که مشتریان وفادار، نسبت به مشتریان عادی ۶ برابر سودآوری بیشتری دارند (کتاتینو، ۲۰۰۳). در نتیجه اگرچه در صنعت کالاهای تندمصرف، ارتباط با تمام مشتریان مقرون به صرفه نیست، ولی با دسته‌بندی مشتریان و هدف قرار دادن گروهی خاص، می‌توان ارتباط اثربخش و سودآوری با آن‌ها ایجاد کرد.

در چه شرایطی از مدیریت ارتباط با مشتری استفاده کنیم؟

هنگام تصمیم‌گیری برای استفاده از مدیریت ارتباط با مشتری باید دو عامل مهم را در نظر بگیریم:

  1. پتانسیل وفاداری پایه : این مفهوم مشخص می‌کند که چه قدر احتمال دارد که یک مصرف‌کننده به یک برند وفادار بماند یا برند انتخابی خود را تغییر بدهد. این موضوع ترکیبی است از دو نوع وفاداری مشتری: ۱- وفاداری نگرشی (مجموعه اطلاعات، احساسات و انگیزه‌هایی که یک فرد در مورد یک برند دارد.) ۲- وفاداری رفتاری (تکرار خرید یک کالا از برند مشخص در طی زمان)
  2. ارزش مشتری : بیان‌کننده میزان سودی است که یک مشتری پرمصرف، در طول زمان زندگی (و مصرف) خود برای شرکت ایجاد می‌کند. در اینجا منظور آن مشتری است که نسبت به سایر مشتریان میزان مصرف خیلی بالایی دارد.

کم یا زیاد بودن این دو عامل، در ترکیب با یکدیگر، به حالات مختلفی منجر می‌شود که روی تصمیم‌گیری درباره استفاده از مدیریت ارتباط با مشتری تأثیر تعیین‌کننده‌ای می‌گذارد. در جدول پیش رو، حالت‌های مختلف ترکیب این دو حالت و توصیه‌های لازم در هر حالت آورده شده است )کتاتینو، ۲۰۰۳).

ابزارها و روشهای مدیریت ارتباط با مشتری

 چنان‌که گفته شد، هدف ایده‌آل تولیدکنندگان، ارتباط با تک تک مشتریان است و راهکارهایی هم برای آن تدارک دیده‌اند اما چون این ارتباط به طور کامل قابل اجرا نیست، شرکت‌ها روی ارتباط با مجموعه‌ای از مشتریان سودآورتر تمرکز می‌کنند. از روش‌های استفاده‌شده برای ارتباط مستقیم با مصرف‌کنندگان نهایی می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

  1. راه‌اندازی مرکز تماس برای ارائه مشاوره محصولات و دریافت شکایات مشتریان
  2. فرستادن خبرنامه و کاتالوگ به صورت انتخابی برای گروه‌ هدف و مشتریان خاص
  3. استفاده از اینترنت به عنوان ابزاری سریع و کارآمد برای ارتباط با مشتری و تحقیقات بازار
  4. تشکیل جلسات گروه‌ کانونی متشکل از مصرف‌کنندگان که به طور دوره‌ای و مداوم، فرضیات شرکت در مورد برندها و محصولات مختلف را بررسی و تائید می‌کنند (بیسوال، ۲۰۱۶).

توصیههای کلیدی برای موفقیت مدیریت ارتباط با مشتری در صنعت کالاهای تندمصرف

 پیش از ورود به مبحث توصیه‌های کلیدی باید از چند عامل اساسی شکست برنامه‌های مدیریت ارتباط با مشتری در صنعت کالاهای تندمصرف یاد کنیم:

  1. عدم تمرکز بر مصرف‌کنندگان ارزشمندتر و یا عدم شناسایی تفاوت‌ها در میان اعضای این گروه.
  2. تمرکز صرف بر یک روش‌ ترفیعی با ابزاری مثل کوپن تخفیف و یا نامه‌های مستقیم به مشتریان.
  3. عدم درک این حقیقت که برخی مصرف‌کنندگان اصلاً به دنبال رابطه با شرکت نیستند.
  4. بدقولی و کوتاهی در حفظ ارتباط مستمر و مداوم با مشتری.
  5. نبود تعهد سازمانی و از بین رفتن برنامه مدیریت ارتباط با مشتری با جابجایی مدیران مسئول برنامه‌ها.

مواردی که برای موفقیت یک برنامه مدیریت ارتباط با مشتری در حیطه کالاهای تندمصرف ضرورت دارند، به قرار زیر است:

  1. ارتباط با مشتریان را به‌وسیله آخرین تکنولوژی‌های روز ارتقا دهید.
  2. ارتباطات خود با مشتریان را به وسیله تلفن‌های هوشمند و شبکه‌های اجتماعی شخصی‌تر کنید.
  3. تجربه مشتریان خود را در برخورد با کسب ‌و کارتان دریابید. اینکه چگونه خرید می‌کنند و چگونه مشکلاتشان را به گوش شما می‌رسانند. به این طریق بهتر متوجه می‌شوید که آیا خرید کردن یا دریافت خدمات از شما برای مشتریان سخت است یا آسان.
  4. در یک برنامه مدیریت ارتباط با مشتری، مدیریت باکیفیت داده‌های مشتریان به اندازه خود جمع‌آوری داده‌ها اهمیت دارد.
  5. برنامه مدیریت ارتباط با مشتری باید پاسخگوی تفاوت‌های فرهنگی مناطق تحت پوشش باشد و این مستلزم برگزیدن یک رویکرد مشتری محور در کسب و کارتان است.
  6. با مصرف‌کنندگان سودآور خود ارتباط یک به یک برقرار کنید.
  7. اگر ارتباطی را آغاز می‌کنید، آن را ادامه دهید و به‌طور مداوم با مشتریان هدف خود در تماس باشید.
  8. از سیستم پاداش‌دهی به مشتریان استفاده کنید. در حوزه کالاهای تندمصرف، مدل «پاداش بیشتر به ازای خرید بیشتر» با موفقیت همراه است.
  9. با انواع ابزارهای ارتباطی خود اعم از وب‌سایت، خبرنامه الکترونیکی، نظرسنجی‌های آنلاین و غیر آنلاین و غیره به دنبال گرفتن بازخورد از مشتریان باشید.
  10. تمرکز زیادی روی پاسخ‌دهی و حل شکایات و مشکلات مشتریان داشته باشید و کارکنان خود را برای سرعت بخشی و کارآمدی حل مشکلات تربیت کنید. یکی از بهترین راه‌ها برای این امر، استفاده از اینترنت است (بیسوال، ۲۰۱۶).مدیریت ارتباط با مشتری

۱. Customer Relationship Management
۲. Pepsi
۳. P & G
۴. Nestle
۵. Unilever
۶. Baseline Potential Loyalty
۷. Customer value
۸. Focus Group

یکی از ابزارهای تحقیقات بازار است که به شکل یک جلسه گفتگوی
گروهی برگزار می شود. در این جلسه مصرف کنندگان در رابطه با ویژگی های کالا، تجربه
استفاده از آن، احساس خود نسبت به برند و… صحبت می کنند. از دل این گفتگو اطلاعات
عمیق و کیفی در رابطه با ابعاد مختلف افکار، احساسات و نیازهای مشتری به دست می آید که
.برای بهبود محصول، طراحی تبلیغات و سایر تصمیمات بازاریابی قابل استفاده است

:منابع

Anshnuman Biswal (2016), CRM In FMCG, Www.linkedin.com
MBA Think Tank (2004), The CRM solution for the Consumer Goods (FMCG) Industry, Www.mbalib.com
Nicolae Cetateanu (2003), CRM in a Branded World, Www.faculty.insead.edu

کلینکس

در جستجوی آنفولانزا : کمپین تبلیغاتی کلینکس

فروش دستمال کاغذی تابعی از شرایط آب و هوایی است. با شروع فصل سرما، بیماری آنفلوانزا در بین مردم شایع می‌شود و مصرف دستمال کاغذی افزایش پیدا می‌کند. به همین دلیل برندهای دستمال کاغذی با در نظر گرفتن شرایط آب و هوایی، کمپین‌های تبلیغاتی خود را برنامه‌ریزی می‌کنند. در سال ۲۰۱۱ کمپین تبلیغاتی کلینکس هم‌زمان با آغاز فصل سرما از ماه اکتبر شروع به کار کرد. غافل از اینکه گرم‌ترین پاییز صد سال اخیر در پیش است و خبری از سرماخوردگی، آنفلوانزا و فروش دستمال کاغذی نخواهد بود. کمپین سالانه کلینکس برای اولین بار در تاریخ با شکست مواجه شد و مسیر برنامه‌‌های تبلیغاتی این برند را تغییر داد.

کلینکس

در دورانی که شرایط آب و هوایی به شدت غیرقابل‌پیش‌بینی است، برای کمپین‌های فصلی نمی‌توان با اطمینان برنامه‌ریزی کرد. در این بین تحلیل اطلاعات آنلاین به کمک کارشناسان تبلیغات می‌آید. در گذشته وقتی کسی دچار سرماخوردگی می‌شد، به پزشک مراجعه می‌کرد. امروزه این فرد به سراغ گوگل می‌رود. این تغییر اساسی در رفتار مصرف‌کنندگان، گوگل را به ابزار مناسبی برای مشخص کردن زمان و مکان شیوع آنفلوانزا تبدیل کرده است.

کارشناسان کلینکس، روند جستجوی کلمات مربوط به سرماخوردگی و آنفلوانزا را طی ۱۸ ماه جمع‌آوری کردند و آن‌ها را با داده‌های دیگری مانند تماس‌های گرفته شده با مراکز مشاوره سلامت و ویزیت پزشکان مقایسه کردند. از مجموع این اطلاعات یک مدل استخراج شد که می‌توانست بر اساس جستجوهای روزانه گوگل، شیوع آنفلوانزا را در شهرهای مختلف پیش‌بینی کند.

از این مدل برای رصد لحظه به لحظه شیوع آنفلوآنزا در شهرها استفاده شد و حدود ۹۶ درصد از هزینه‌های تبلیغات کلینکس به زمان و مکانی که آنفلوانزا در آن‌ شایع بود، اختصاص یافت. در نتیجه فروش در دو ماه اول ۴۰ درصد نسبت به سال گذشته افزایش پیدا کرد.

امروزه کلینکس می‌تواند خود را با سرماخوردگی هماهنگ کند و هم‌زمان با شیوع سرماخوردگی و آنفلوانزا در شهرها واکنش نشان دهد. این برند بودجه تبلیغاتی خود را به بهترین شکل، بر مشتریان واقعی متمرکز می‌کند و اثربخشی تبلیغات و سود خود را به نحو چشمگیری افزایش می‌دهد.

۱. Kleenex

:منابع

Search marketing case study: Kleenex boosts sales 40% using Google flu data (۲۰۱۵), www.digitaltrainingacademy.co

درامستیک

#اولین روز تابستان : کمپین موفق بستنی درامستیک

تابستان فصل تعطیلات و تفریح است. افراد زمان کافی را دارند و در شهر خود یا در سفر به سرگرمی‌های متنوعی مشغول می‌شوند؛ از صحنه‌های خوش تفریحات تابستانی خود عکس و فیلم می‌گیرند و در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک می‌گذارند. برای بستنی معروف شرکت نستله به نام درامستیک چه فرصتی بهتر از این؟ برند درامستیک از این فرصت استفاده کرد تا در اولین روز تابستان سال ۲۰۱۵ در شبکه‌های اجتماعی یک کمپین برگزار کند؛ ولی به جای ساختن ویدیوهای تبلیغاتی و تکرار روش‌های معمول، این بار از زاویه متفاوتی به موضوع پرداخت و مصرف‌کنندگان را به نقطه کلیدی کمپین تبدیل کرد.

درامستیک در اولین روز تابستان، به چندین محل سرگرمی‌های تابستانی سر زد و از بین مردمی که در شهربازی مشغول تفریح بودند و یا حتی افرادی که در حیاط خانه خود کباب درست می‌کردند و… به سراغ طرفداران بستنی درامستیک رفت؛ از آن‌ها دعوت کرد که ستاره تبلیغاتی درامستیک باشند و در مقابل دوربین، یک بستنی بخورند.

این ویدیوها به صورت زنده در شبکه اجتماعی پریسکوپ پخش می‌شد. در این شبکه اجتماعی کاربران می توانند شما را به صورت زنده مشاهده و دنبال کنند، در لحظه نظر بدهند و لایک و قلب بفرستند. اکانت پریسکوپ به توییتر وصل است، به همین دلیل کاربران توییتر به سرعت از وجود این برنامه آنلاین باخبر شدند و به کانال درامستیک رفتند تا ویدیوهای زنده بستنی خوردن افراد را ببینند.

درامستیک صد نفر را استخدام کرده بود که به طور هم‌زمان، این رویداد را با هشتگ اولین روز تابستان در توییتر منتشر کنند. چهار اینفلوئنسر هم با کمپین همکاری می‌کردند و ویدیوهایشان را در حال خوردن بستنی درامستیک با هشتگ اولین روز تابستان در کانال اختصاصی پریسکوپ خود قرار دادند. از طرفی یک تیم توییتری صدنفره هم‌زمان با توییت‌های هشتگ‌دار خود، کمپین را تقویت می‌کردند و باعث افزایش تعداد مخاطبان می‌شدند.

در اولین روز تابستان، ظرف تنها ۱۲ ساعت، کانال درامستیک بیش از ۵ هزار مشاهده و ۵۰ هزار لایک به دست آورد. اینفلوئنسرهای کمپین نیز ۱۵۰۰ مشاهده و ۶۴ هزار لایک دریافت کردند. مدیر برند درامستیک اعلام کرد که استراتژی آن ها در این کمپین شبکه های اجتماعی بسیار موفق عمل نموده است.

درامستیک

نکات برجسته کمپین

قرار دادن مصرفکنندگان در مرکز توجه کمپین

درامستیک در این کمپین مشتری‌مداری را به حد اعلا رسانده بود و از مصرف‌کنندگان دعوت می‌کرد که ستاره تبلیغاتی برند خود باشند. این روش احساس تعلق عمیقی بین برند و مخاطبان ایجاد می‌کند.

داشتن برنامهریزی جامع و اجرای همهجانبه

کمپین از طریق پنج کانال پریسکوپ (یک کانال رسمی برند درامستیک و چهار کانال پرطرفدار اینفلوئنسری) در عرض ۱۲ ساعت ۲۵ ویدیو زنده را پخش کرد و صد اکانت توییتر از کمپین پشتیبانی می‌کردند.

استفاده هوشمندانه از فرصت تعطیلات تابستانی و پیوند بستنی با تفریح

فصل گرما، تعطیلات و تفریح، بهترین موقعیت برای مطرح کردن یک برند بستنی است. درامستیک از این فرصت به شکل هوشمندانه‌ای استفاده کرد و بستنی، تابستان و تفریح را در یک قاب خوشایند کنار هم قرار داد.

این کمپین به عنوان یکی از نمونه‌های موفق کمپین بازاریابی دیجیتال نشان داد که چه طور یک برند می تواند مخاطبان خود را به هیجان بیاورد و در عرض تنها ۱۲ ساعت، هزاران مشاهده و قلب دیجیتالی را برای خود به ارمغان بیاورد.

 

۱. Nestle
۲. Drumstick
۳. Periscope
۴.Influencer4
اینفلوئنسرها در شبکه های اجتماعی، کسانی هستند که طرفداران فراوانی دارند و به واسطه شهرت و محبوبیت خود می توانند
بسیار تأثیرگذار باشند. در شماره دوم ماهنامه نگاه شرقی به این موضوع پرداخته شده است.

:منابع

Periscope case study: Nestle turns camera on customers to generate social buzz (2016), www.digitaltrainingacademy.com

کالاهای تندمصرف

تغییر در راه است : نگاه مصرف کننده امروزی به کالاهای تندمصرف

در ارتباط با کالاهای تندمصرف تغییراتی شکل گرفته است که اطلاع از آن‌ها برای بازاریابی و تبلیغات این کالاها ضروری به نظر می‌رسد. این رویکردها ترکیبی از مسائل جامعه‌شناسی، روانشناسی، اقتصاد، سلامت و… را در برمی‌گیرد و شناخت همه جانبه‌ای از بازار کالاهای تندمصرف فراهم می‌کند تا از این طریق بازاریابان بتوانند در دستیابی به اهداف فروش و برندسازی محصولات موفق شوند.

کالاهای تندمصرف

معیار انتخاب کالا

انبوه اطلاعاتی که از رسانه‌های مختلف به سمت مشتریان سرازیر می‌شود، آن‌ها را نسبت به سبد خرید خود حساس‌تر کرده است. معیارهای جدیدی در انتخاب کالا پدید آمده است و این اتفاق می‌تواند ساختار برندسازی کالاهای تندمصرف را دگرگون ‌کند.

تمایل به مصرف کالاهای طبیعی و ارگانیک: از یک سو تولید انبوه، کشاورزی صنعتی، اصلاح ژنتیکی بذرها و استفاده از کودهای شیمیایی، باعث کاهش کیفیت و ارزش غذایی محصولات شده و از سویی دیگر سودجویی عده‌ای از تولیدکنندگان صنایع غذایی منجر به استفاده از مواد اولیه مضر و انواع تخلفات در تولید شده است. با رسانه‌ای شدن این تخلفات، اعتماد مشتریان به محصولات کارخانه‌ای در حال کاهش است. شمار روزافزون فروشگاه‌های لبنیات سنتی، روغن‌ کنجد، عطاری، محصولات خانگی بدون برند و… خود بیانگر واکنش جامعه و تغییر در سبد خرید خانوارها است. همچنین استفاده از کلمه ارگانیک روی بسته‌بندی محصولات مختلف بسیار متداول شده است و تولیدکنندگان می‌کوشند مفهوم سلامت و طبیعی بودن را با برند خود پیوند دهند.

 

دقت بر مواد تشکیلدهنده کالاها و میزان کالری دریافتی: اطلاعاتی که از رسانه‌های مختلف پیرامون مسائل تغذیه، سلامت، زیبایی و… منتشر می‌شود، بر نگرش‌ها و معیارهای مصرف‌کنندگان تأثیر می‌گذارد. مشتریان به نشان سیب سبز سلامت بر روی بسته‌بندی محصولات خوراکی توجه می‌کنند و تولیدکنندگان ملزم به درج جدول ارزش غذایی روی بسته‌بندی محصولات هستند. در حال حاضر  شرکت‌های تولیدکننده مواد خوراکی برای پاسخ به شرایط موجود و گرایش‌ها مشتریان، به تولید محصولات رژیمی، بدون قند، کم‌چربی و گیاهی روی آورده‌اند.

 

توجه به مسئولیت اجتماعی شرکتها: مصرف‌کنندگان امروزی نسبت به مسئولیت اجتماعی شرکت‌ها حساسیت پیدا کرده‌اند و از برندها انتظار دارند که به حفظ محیط‌ زیست و فعالیت‌های بشردوستانه بپردازند. حفظ محیط‌ زیست در تمامی مراحل تولید، بسته‌بندی، بازیافت و… به شکل‌های مختلفی نمود پیدا می‌کند. برگزاری کمپین «نه به کیسه‌های پلاستیکی»، طرح‌های تفکیک زباله، و عدم خرید محصولات وابسته به قطع درختان و… نمونه‌ای از اقداماتی است که مصرف‌کنندگان برای حفظ محیط‌زیست انجام می‌دهند و تولیدکننده را نیز به پیروی از آن وادار می‌کنند. گرایش به فعالیت‌های خیریه و عام‌المنفعه نیز از دیگر رویکردهای تأثیرگذار بر مصرف‌کنندگان امروز است. به همین خاطر شرکت‌ها می‌کوشند با انجام امور عام‌المنفعه و اجرای کمپین‌های بشردوستانه توجه مصرف‌کنندگان را به برند خود جلب نمایند.

 

عدم توجه و اعتماد به تبلیغات: افزایش حجم تبلیغات که از کلیه رسانه‌های سنتی و مدرن پخش می‌شود و تمامی جنبه‌های زندگی را در برگرفته است، موجب کاهش توجه افراد به تبلیغات شده است. امروزه مردم با استفاده از انواع ترفندها، ابزارها، افزونه‌ها و روش‌های ممکن، سعی می‌کنند خود را از تیررس این آگهی‌ها خارج کنند. استفاده غیراصولی از تبلیغات، باور عموم را نسبت به پیام‌های تبلیغاتی کاهش داده و عدم رعایت اخلاق و صداقت، موجب بی‌اعتمادی مخاطبان به تبلیغات شده است. شرکت‌ها برای اثبات صحت پیام‌های تبلیغاتی خود به روش‌های گوناگونی روی ‌آورده‌اند. به عنوان مثال قرعه‌کشی‌های خود را در برنامه‌های زنده تلویزیونی و با حضور نمایندگان مراجع قانونی برگزار می‌نمایند و پس از آن با برندگان جوایز تبلیغاتی مصاحبه می‌کنند.

کالاهای تندمصرف

اینترنت، منبع جمعآوری اطلاعات: فرایند انتخاب کالاهای تندمصرف، چندان پیچیده و دشوار نیست و اغلب افراد پیش از تصمیم‌گیری، وقت زیادی برای جمع‌آوری و بررسی اطلاعات نمی‌گذارند. با این حال در صورتی که یک کالا پیچیدگی خاصی داشته باشد یا مشتری بخواهد اطلاعاتی در مورد آن به دست بیاورد، به اینترنت مراجعه می‌کند. وب‌سایت تولید‌کننده و سایت‌های مستقل اطلاعات متنوعی را در مورد ویژگی‌های یک کالا ارائه می‌دهند. همچنین تالارهای گفتگو و شبکه‌های اجتماعی، نقش پررنگی در این میان دارند و نظرات و سؤالات افراد و تجربه مشتریان را از مصرف یک کالا به اشتراک می‌گذارند. این موارد، اینترنت را به منبعی سریع، آسان و پایان‌ناپذیر برای جمع‌آوری اطلاعات پیش از خرید تبدیل کرده است.

روش خرید

افزایش کاربرد فناوری در تمامی عرصه‌های حیات اقتصادی و اجتماعی، به کارها سرعت بخشیده و سبک زندگی‌ را دگرگون کرده است. ابزارها و خدمات بسیاری شکل گرفته که علاوه بر افزایش سرعت و راحتی خرید، رفتار مصرف‌کنندگان را نیز تحت تأثیر قرار داده است. از طرفی با افزایش خدمات، انتظارات و خواسته‌های مصرف‌کنندگان بالا رفته و به‌روزرسانی ابزارها و خدمات موجود را به یک فرآیند دائمی تبدیل کرده است.

 

سبک خرید: ظهور فروشگاه‌های زنجیره‌ای بزرگ، سبک خرید کالاهای تندمصرف را تغییر داده است. این فروشگاه‌ها طیف وسیعی از محصولات را عرضه می‌کنند، تخفیف‌های متنوع و جذابی ارائه می‌دهند و روش‌های ترفیعی گوناگونی برای جلب مشتری دارند. این فروشگاه‌ها عمدتاً انواع قرعه‌کشی‌ها و جشنواره‌های‌ فروش را برگزار می‌کنند و برخی با داشتن امکاناتی نظیر رستوران و فضای بازی کودکان، فرایند خرید را با تفریح و لذت درآمیخته‌اند. تمامی این موارد، در کنار تمایل به صرفه‌جویی در وقت، مشتریان را ترغیب می‌کند که خرید روزانه کالای تندمصرف را به خرید هفتگی یا ماهانه از فروشگاه‌های زنجیره‌ای بزرگ تبدیل کنند و از همه مهم‌تر از تخفیف‌های ویژه بهره‌مند شوند. این خریدهای عمده، بسته‌بندی، ترفیع و توزیع کالاهای تندمصرف را تحت تأثیر قرار می‌دهد. برخی برندهای تندمصرف برنامه‌های تبلیغاتی و ترفیعی خاصی را به طور اختصاصی در این فروشگاه‌ها برگزار می‌کنند.

روش پرداخت: با ورود فناوری به عرصه اقتصاد پول نقد رفته رفته جای خود را به کارت‌های بانکی می‌دهد. این موضوع بر رفتار خرید مردم مؤثر است. استفاده از کارت بانکی اثر روانی خرج کردن پول نقد را ندارد. مشتریانی که بین قفسه‌های فروشگاه گردش می‌کنند، در لحظه پرداخت مبلغ و کشیدن کارت، ظاهراً چیزی را از دست نمی‌دهند. در نتیجه گرایش بیشتری به خرج‌کردن دارند (مارکمن، ۲۰۱۰) و این موضوع می‌تواند حجم خرید را در هر بار مراجعه به فروشگاه افزایش دهد.

 

خرید تلفنی: تمایل مشتریان به سرعت و سهولت در خرید، موجب شده است که فروشگاه‌های محلی خدماتی را برای خرید تلفنی و تحویل درب منزل در نظر گیرند. این خدمات برای فروشگاه‌های محلی نسبت به فروشگاه‌های زنجیره‌ای یک مزیت رقابتی می‌سازد و با تحویل کالا درب منزل، موجبات رضایت مشتریان را فراهم می‌کند.

خرید اینترنتی: خرید اینترنتی کالاهای تندمصرف در کشورهای توسعه‌یافته امری رایج است اما به نظر می‌رسد این پدیده در ایران، هنوز در ابتدای مسیر خود باشد. با توسعه فروشگاه‌های آنلاین فعلی و ظهور فروشگاه‌های جدید، در کنار بهبود زیرساخت‌های خدمات اینترنتی و پرداخت آنلاین، می‌توان انتظار داشت که روند فرهنگ خرید اینترنتی در ایران رشد روزافزونی پیدا کند.

کالاهای تندمصرف نوظهور

با تغییر سبک زندگی، نیازهای جدیدی شکل می‌گیرد و کالاهای جدیدی نیز برای پاسخگویی به آن‌ها تولید و عرضه می‌شوند. برخی کالاها کاملاً جدید هستند، بعضی دیگر برای انطباق بیشتر با شرایط فعلی بازتعریف و در شکلی جدید روانه بازار می‌شوند.

کالاهای تندمصرف

محصولات فوری و آماده: با اشتغال بانوان، از یک‌ سو درآمد خانوارها افزایش می‌یابد و از سویی دیگر نیاز به محصولاتی که پیشتر در خانه و توسط بانوان خانه‌دار تهیه و تولید می‌شد، بیشتر می‌شود. پدید آمدن خانوارهای تک‌نفره و زندگی مجردی عده‌ای از جوانان نیز بازار دیگری برای این‌گونه محصولات ایجاد کرده است. نتیجه اینکه تقاضا برای انواع موادغذایی آماده پخت، نیمه آماده، منجمد، کنسروی و… در کنار محصولات فوری نظیر چای کیسه‌ای و قهوه فوری، افزایش چشمگیری داشته است. البته فرهنگ مصرف امروز به طور کلی به سرعت و راحتی گرایش دارد و این کالاها به عضو دائم سبد خرید اکثر خانوارها تبدیل شده‌اند.

کالاهای الکترونیک تندمصرف: سرعت پیشرفت تکنولوژی و امکانات جدیدی که به کالاهای الکترونیک افزوده می‌شود، خواسته‌های جدیدی را در کاربران پدید می‌آورد. این خواسته‌ها موجب می‌شود محصولات فعلی به سرعت منسوخ شده و نیاز به تعویض داشته باشند. گوشی‌های تلفن همراه، حافظه‌های ذخیره‌سازی اطلاعات، دستگاه‌های پخش موسیقی و… حتی اگر دچار اشکال نباشند، با عرضه نمونه‌های جدیدتر که ظرفیت و قابلیت‌های بیشتری دارند، کنار گذاشته می‌شوند. این پدیده باعث شده است که برخی از کالاهای الکترونیکی که در گذشته بادوام به حساب می‌آمدند، بازتعریف شده و در گروه کالاهای تندمصرف جای بگیرند.

کالاهای یکبار مصرف: در سبک زندگی جدید، تمایل به راحتی و سرعت باعث افزایش تقاضا برای کالاهای یک‌بار مصرف‌شده است. افتتاح فروشگاه‌های اختصاصی عرضه کالاهای یک‌بار مصرف رو به افزایش است و این کالاها تبدیل به جز جدایی‌ناپذیر جشن‌ها و عزاداری‌ها، مهمانی‌ها، گردش‌، سفر و.. شده اند. حتی همان مشتریانی که به سلامت خود و حفظ محیط ‌زیست اهمیت می‌دهند، در حال استفاده از کالاهای پلاستیکی یک‌بارمصرفی هستند که در صورت استاندارد نبودن ممکن است مضرات فراوانی برای مصرف‌کننده و محیط زیست داشته باشند.

تغییر یک فرآیند دائمی و گریزناپذیر است. در این میان تنها راهکار، شناختن و آگاهی یافتن از تغییرات و انطباق هرچه بیشتر با آن‌هاست. در غیر این صورت، ممکن است کوچک‌ترین تغییرات نیز به تهدید تبدیل شوند. امروزه سبک زندگی افراد و اطلاعات جدیدی که در تعامل با اطرافیان و رسانه‌ها به دست می‌آورند؛ معیار انتخاب کالا و روش‌ خرید آن‌ها را تغییر داده و الگوهای تازه‌ای را در مصرف کالا ایجاد کرده است. این الگوها گاهی ممکن است مانند یک مد گذرا باشند و گاهی ساختار بازار را برای همیشه تغییر ‌دهند. مهم این است که بازاریابان با شناخت شرایط فعلی و به‌روزرسانی اطلاعات خود، به بازار اشراف دائمی داشته باشند تا بتوانند تصمیمات مطمئن‌تری بگیرند.

۱. Nestle
۲. Drumstick
۳. Periscope
۴. Influencer
اینفلوئنسرها در شبکه های اجتماعی، کسانی هستند که طرفداران فراوانی دارند و به واسطه
شهرت و محبوبیت خود م یتوانند بسیار تأثیرگذار باشند. در شماره دوم ماهنامه نگاه شرقی به
این موضوع پرداخته شده است.

:منابع

Art Markman (2010), Spending and credit cards, www.psychologytoday.com

باشگاه مشتریان

باشگاه مشتریان : مدل کسب و کار کالاهای تند مصرف

واقعیت این است که همه مردان مفتخر به داشتن موی صورت به شما میگویند که تیغ اصلاح، گرانتر از آن چیزی است که باید باشد؛ اما یوجین حالا خیالش راحت است و میداند که در تاریخ مشخصی از ماه که خودش تعیین کرده است، میتواند منتظر رسیدن تیغ اصلاح محبوبش باشد. او چند ماه است که به پیشنهاد دوستانش به باشگاه مشتریان دالر شیو کلاب۱ پیوسته است و در زمان معینی از ماه با یک مبلغ نازل، مجموعه محصولات اصلاح صورت را دریافت میکند. خانوادهاش هم از گلایههای او در مورد گران بودن تیغ اصلاح و درنتیجه صورت همیشه زبرش راحت شدهاند.

باشگاه مشتریان

آغاز یک انقلاب

مارک لوین۲و مایکل دوبین۳ در یک مهمانی مشغول گفتگو بودند که برای این معضل فکری به نظرشان رسید. آن‌ها در همان سال (آوریل ۲۰۱۱) با کمک چند سرمایه‌گذار، شرکت و وب‌سایت دالر شیو کلاب را تأسیس کردند. دالر شیو کلاب در ابتدا یک وب‌سایت فروش تیغ اصلاح بود که به روش باشگاه مشتریان اداره می‌شد. مشتریان بعد از ثبتنام در باشگاه، چند انتخاب پیش رو داشتند که طبق آن نوع تیغ و زمان دریافت آن را انتخاب می‌کردند. سپس در فواصل زمانی تعیین‌شده، بسته محصول انتخابی خود را دریافت می‌کردند. دالر شیو کلاب با قیمت‌های مناسب، خوش‌قولی در ارسال محصولات و کیفیت قابل رقابت با برندهای مشهور، رضایت مشتریان را به دست آورد. با گذشت زمان تعداد اعضای باشگاه افزایش پیدا کرد و به سه میلیون نفر رسید. این شرکت هم‌اکنون علاوه بر عرضه تیغ‌های اصلاح ساخت شرکت دارکو۴، با تولید انواع محصولات حمام آقایان، تبدیل به یک تولیدکننده بزرگ کالاهای تندمصرف شده است.

باشگاه مشتریان

 اما باشگاه مشتریان چیست و چرا استفاده از آن به عنوان یک مدل کسب و کار تا این حد می‌تواند موفقیت‌آمیز باشد؟

باشگاه مشتریان یک محفل ارتباطی۵ بین افراد یا سازمان‌هاست که توسط شرکت تولیدکننده کالا تأسیس می‌شود و هدف آن برقراری ارتباط بلند‌مدت با مشتریان و افزایش وفاداری آنها به وسیله ارائه امتیازات مختلف است. امروزه این بستر ارتباطی اغلب در اینترنت شکل می‌گیرد و می‌تواند متشکل از وب‌سایت، نرم‌افزار موبایل و سایر ابزارهای ارتباط دیجیتال باشد. باشگاه مشتریان اهداف زیر را دنبال می‌کند:

 

برقراری ارتباط مستقیم با مشتریان

ایجاد حس تعلق و پیوند عاطفی بین مشتری و برند

تداوم ارتباط، حفظ مشتری و ایجاد وفاداری

افزایش فروش و سود ناشی از هر مشتری

شناخت عمیق مشتری با کمک اطلاعات پروفایل مشتری، نظرات و سبک خرید او

باشگاه‌ مشتریان مجموعه‌ای از امتیازات مالی و غیرمالی را به اعضای خود ارائه می‌دهد.

امکان خرید محصول با تخفیف‌های متنوع

داشتن شرایط خرید ویژه مانند خرید اعتباری و تحویل رایگان

دریافت انواع جوایز بر اساس میزان خرید یا شرکت در قرعه‌کشی

شرکت در مراحل ایده‌پردازی‌ و ساخت محصول جدید

شرکت در محافل و ضیافت‌های اختصاصی برند

و…

لیست امتیازاتی که باشگاه به اعضای خود می‌دهد، می‌تواند بسیار طولانی و متنوع باشد. چرا که شرکت‌ها همواره برای افزایش جذابیت باشگاه مشتریان خلاقیت به خرج می‌دهند و برنامه‌های هیجان‌انگیزی طراحی می‌کنند تا مشتری را درگیر نموده و ارتباطش را با برند حفظ کنند.

باشگاه مشتریان

باشگاه مشتریان به عنوان مدل کسب و کار

 باشگاه مشتریان یک ابزار ارتباط با مشتری است اما می‌تواند به عنوان کانال توزیع نیز عمل کند و بستری برای فروش کالا به مشتری باشد. این مدل کسب و کار به شکل‌های متنوعی قابل پیاده‌سازی است و از نظر حجم کالا، ترکیب بسته محصول، روش تحویل و زمان‌بندی ارسال، انعطاف بسیار خوبی دارد. در باشگاه مشتریان دالر شیو کلاب اعضای باشگاه بسته محصولات مورد نیاز خود را از بین چند گزینه انتخاب می‌کنند و بسته به صورت ماهانه برایشان ارسال می‌شود؛ اما برجسته‌ترین مزیت فروش از طریق باشگاه مشتریان ارائه تخفیف‌های چشمگیر و قیمت پایین کالاهاست. سؤال اینجاست که چرا در باشگاه می‌توان کالا را با چنین تخفیف‌هایی عرضه کرد؟

اولین دلیل این است باشگاه مشتریان، کالا را به طور مستقیم از تولیدکننده به مصرف‌کننده عرضه می‌کند. در نتیجه واسطه‌های فروش حذف می‌شوند و در نبود هزینه‌های خرده‌فروشی، قیمت تمام‌شده محصول پایین می‌آید. (همان‌طور که می‌دانید وقتی ما از یک فروشگاه خرید می‌کنیم قیمتی را برای کالا می‌پردازیم که متشکل از ارزش کالا، سود خرده‌فروش، هزینه مالیات، حقوق کارمندان فروش و تمام هزینه‌های جاری فروشگاه است.) باشگاه مشتریان یک کانال توزیع مستقیم است که با حذف واسطه‌ها قیمت تمام‌شده کالا را به شدت کاهش می‌دهد.

دومین دلیل این است که باشگاه مشتریان نسبت به رقبا هزینه بسیار کمتری را صرف بازاریابی و تبلیغات می‌کند. در حالی که سایر رقبا باید برای جلب مشتری تبلیغات گسترده‌ و پرهزینه‌ای داشته باشند، باشگاه مشتریان بر روی حفظ مشتری فعلی و افزایش فروش به او تمرکز دارد. (لیتون هیل، ۲۰۱۴) همچنین می‌توان از همکاری مشتریان فعلی برای جذب مشتری جدید استفاده کرد. بدین ترتیب هزینه‌های جلب و نگه‌داشتن مشتری به حداقل می‌رسد و با صرفه‌جویی در هزینه بازاریابی و تبلیغات، قیمت تمام‌شده کالا باز هم کاهش پیدا می‌کند.

چنان‌که شرح داده شد، قیمت پایین محصولات، بزرگ‌ترین مزیت باشگاه مشتریان است؛ اما دلایل استقبال خریداران به این نکته ختم نمی‌شود. رابی کلمن بکستر۶، مشاور، استراتژیست و سخنران حوزه بازاریابی، معتقد است که امروزه مشتریان به دنبال دو امر مهم هستند: پیوند اجتماعی۷ و سهولت۸ (در دریافت کالا و استفاده از آن) باشگاه مشتریان به عنوان بستر فروش کالا، هر دو نیاز مشتری را برآورده می‌کند. (اتان وایتهیل، ۲۰۱۶)

به عنوان مثال دالر شیو کلاب با ایجاد یک اجتماع هویت‌دهنده (که کالاهای اختصاصی مورد نیاز آقایان را عرضه می‌کند) و به رسمیت شناختن افراد به‌ عنوان عضو باشگاه و همچنین با ارسال دقیق بسته‌ای که مشتری انتخاب کرده است، این حس تعلق اجتماعی را در مخاطب پدید آورده و از آن برای فروش محصولات خود استفاده می‌کند؛ به عبارتی دالر شیو کلاب فقط محصول نمی‌فروشد، بلکه یک حس و تجربه را به مخاطب عرضه می‌کند. (ریو کوری، ۲۰۱۷; پیتر هرنرایتر، ۲۰۱۴) باشگاه مشتریان با عرضه کالا به قیمت پایین و ایجاد حس تعلق اجتماعی، موجب جلب رضایت و وفاداری مشتری می‌شود و برای تولیدکننده، یک کسب و کار پرسود به ارمغان می‌آورد. امنیت و پیش‌بینی‌پذیری درآمد ناشی از اشتراک ماهانه اعضا، مزیت دیگری برای تولیدکننده است. (کوین وایلد، ۲۰۱۶) در حال حاضر استفاده از باشگاه مشتریان به عنوان مدل کسب و کار بسیار متداول شده و شرکت‌های زیادی در حال تغییر فرآیند فروش خود به مدل باشگاه مشتریان هستند. از جمله شرکت جسیکا آلبا۹، بازیگر مشهور هالیوود، که روی محصولات تندمصرف خانگی تمرکز دارد و کالاهایی مانند پوشک بچه را با قیمتی مناسب‌تر از بازار، برای اعضای باشگاه خود ارسال می‌کند.

ابزار رسیدن به قله

 اما سؤال جالب توجه این است که چگونه دالر شیو کلاب به این موفقیت عظیم دست پیدا کرد؟ جواب این سؤال را باید در نحوه تأسیس یک باشگاه مشتریان موفق جستجو کرد. دالر شیو کلاب اصول اساسی پایه‌گذاری و اداره یک باشگاه مشتریان موفق را رعایت کرده است:

  1. داشتن هدف مشخص و متمرکز: فروش تیغ اصلاح مردانه با قیمت نازل.
  2. تعریف کردن گروه هدف۱۰ به طور دقیق: مردان.
  3. انتخاب منافع مادی و غیرمادی جذاب برای مشتریان: آنچه برای مردان مهم بود یعنی قیمت پایین و ایجاد حس تعلق به گروه.
  4. طراحی یک برنامه مالی۱۱ موفق برای باشگاه: ارائه بسته‌های متفاوت با قیمت‌های متنوع و امکان تغییر بی‌دردسر طرح ماهانه برای مشتریان.
  5. تمرکز بر حفظ مشتری: با ارائه بسته‌های انگیزشی و متناسب کردن خدمات طبق نیاز مشتری.
  6. برقراری ارتباط موفق با سه بازیگر اصلی باشگاه مشتریان: اول با اعضای باشگاه، دوم با حمایت‌کنندگان مالی باشگاه و سوم با رسانه‌ها.
  7. استفاده از اطلاعات پایگاه داده۱۲ به شکل درست و مؤثر: بررسی دقیق اطلاعات خرید افراد، پیشنهاد بسته‌های اختصاصی برای هر مشتری با توجه به تاریخچه و الگوی مصرف او.

دالر شیو کلاب با استفاده از این اصول توانست رضایت مشتریان و در نتیجه دفعات خرید، ماندگاری و وفاداری اعضا را به حد قابل ملاحظه‌ای بالا ببرد. موفقیت چشمگیر این باشگاه، شرکت یونیلور۱۳ را به صرافت انداخت که در سال ۲۰۱۶، دالر شیو کلاب را به قیمت یک میلیارد دلار خریداری کند.

 

۱. Dollar Shave Club
۲. Mark Levine
۳. Michael Dubin
۴. Darco
۵. Communicative Union
۶. Robbie Kellman Baxter
۷. Social Connection
۸. Convenience
۹. Jessica Alba
۱۰. Target Group
۱۱. Financial Plan
۱۲. Database
۱۳. Unilever

:منابع

Ethan Whitehill (2016), Membership-based business models: Capitalize on being in the club, www.retailcustomerexperience.com
Inside the Dollar Shave Club (2016), www.huffingtonpost.com
Jim Gilmartin (2002), To Increase Sales to Boomer+ Customers Consider Developing a Customer Loyalty Club, Coming of Age, Incorporated, www.comingofage.
com
Kevin Wild (2016), How a Subscription Business Model Helped Dollar Shave Club Sell for $1 BILLION, www.boldcommerce.com
Layton Hill (2014), Is the Dollar Shave Club real? How? www.quora.com
Martina Genfors et al. (2007), Is Customer Club a Useful Tool in Creating Customer Loyalty? www.diva-portal.se
Peter Herrnreiter (2014), The Psychology of Belonging: Why People Become Brand Fans, www.marketingprofs.com
Reeve Currie (2017), How to Create a Sense of Belonging for Your Customers, www. Belong-mag.com
Unicornomy Website (2016), Dollar Shave Club Business Model & How Does It Make Money, www.unicornomy.com

برندینگ شخصی

الفبای برندینگ شخصی

 

 اعتبار شخصی AUTHENTICITY

بدانید که مهم‌ترین جنبه‌ برند شما، خود واقعی شماست. دوست من، شما یک برند هستید! هیچ چیزی به جز خود واقعی شما قابل قبول نیست. آنچه  شما را جذاب می‌کند، کشف کنید. برند خود را براساس قدرت‌های واقعی خود بسازید و اجازه دهید تا شما را به سمت مسیر شناخته شدن هدایت کند.

برندینگ شخصی

 وبلاگ BLOG 

از یک وبلاگ برای برندینگ شخصی خود کمک بگیرید. دیدگاه خود را نشر دهید. در عصر رسانه‌های دیجیتال، برای برندینگ شخصی امکانات گسترده‌ای در اختیار شماست. می‌توانید ایده‌ها و دیدگاه‌های خود را هر زمانی که بخواهید، منتشر کنید. پس یک وبلاگ بسازید و آن را گسترش دهید.

طراحی  DESIGN

یک هویت هوشمندانه و شکیل برای خودتان طراحی کنید. شما بایستی ظاهری آراسته داشته باشید و هر چیزی را که ارائه می‌دهید، باید دارای وقار و هم‌خوانی باشد. برای خودتان یک لوگوی جذاب، یک پالت رنگ‌های اختصاصی و استانداردهای طراحی تعریف کنید تا هویت بصری برند شما به خوبی مشخص و متمایز شود.

محتوا  CONTENT

برای ارتباط برقرار کردن با مخاطبان هدف خود، محتوا تولید کنید. محتوای باارزش مثل آهنرباست. در وبلاگ خود (یا در کنار آن) ترکیب جذابی از محتوا در فرمت‌های مختلف ایجاد کنید تا شناخت و اعتمادی که برندتان نیاز دارد را به دست آورید.

ایمیل EMAIL

یک لیست از مخاطبان ایمیلی برای خود تهیه کنید و آن را گسترش دهید. صاحب مخاطب شوید. ایمیل برگ برنده‌ شما و رسانه‌ی مالی شماست. ایمیل یک راه ارتباطی شخصی، اختیاری و فراگیر است. خود را به ساختن لیستی از ایمیل‌ها متعهد کنید و همواره از این لیست برای تقویت ارتباط خود با مخاطبان بهره ببرید.

 طرفداران   FOLLOWERS

برای خود یک گروه طرفدار بسازید و با آن‌ها گفتگو کنید. رسانه‌های جدید مثل خیابان دوطرفه هستند و فرصت رفت ‌و‌ برگشت اطلاعات را در اختیار شما قرار می‌دهند. شما نمی‌توانید بدون داشتن مخاطب و گفتگو با آن‌ها، صاحب برند شوید. پس از رسانه‌های اجتماعی برای ساختن گروهی از طرفداران که علایق و طرز فکرشان به شما شبیه است، استفاده کنید؛ سپس محتوایی تولید کنید که برای آن‌ها آموزنده و الهام‌بخش باشد.

 کمک‌رسانی  Helping

هر آنچه که در توان شماست را در هر زمانی که می‌توانید عرضه کنید. از خود حسن نیت نشان بدهید. منتظر نمانید تا فرصت‌ها به سمت شما بیایند. برای کمک کردن به دیگران راهی پیدا کنید. برای داوطلب شدن اولین باشید، با مردم ارتباط برقرار کنید و از فعالیت‌های هدفمند و مفیدشان حمایت کنید.

سرچ در گوگل  GOOGLE

ارزیابی کنید که دنیا شما را چگونه می‌بیند. خودتان را در گوگل جستجو کنید و به نتیجه جستجو به عنوان کارت ویزیتی نگاه کنید که همه در سراسر دنیا به آن دسترسی دارند. شما باید همواره نتایج جستجوی نام خود در گوگل را ارزیابی کرده و برای بهتر دیده شدن در نگاه مخاطبان گوگل برنامه‌ریزی داشته باشید.

 افراد تأثیرگذار   Influences

به بالا نگاه کنید و با افرادی که الگوی شما هستند، ارتباط برقرار کنید. بدانید که افراد حرفه‌ای و بانفوذ، دوستان سرشناسی دارند. دوستان جدید، همیشه درهای تازه‌ای به روی شما باز می‌کنند. به دنبال افرادی باشید که پتانسیل رهبر بودن را دارند. آن‌ها را در اطراف خود جمع کنید و راهی پیدا کنید که بتوانید برایشان ارزشمند باشید.

پیوستن به گروه‌های اجتماعی  Joining

به گروه‌های ایده‌پرداز بپیوندید. خودتان را در گروه‌های اجتماعی جا کنید. ارتباط داشتن با دیگران برای رشد برند شما ضروری است. گروه‌هایی را پیدا کنید که عضویت در آن‌ها مایه‌ی افتخار شما باشد؛ در آن‌ها فعال باشید و حضور خود را نشان بدهید.

کلیدواژه ها‌  Keywords

برند شخصی خود را با چند کلیدواژه مناسب مطرح کنید. آیا شما واژه‌نامه‌ شخصی دارید؟ وقتی جستجوکنندگان در گوگل جستجو می‌کنند، چه کلیدواژه‌هایی آن‌ها را به شما می‌رساند؟ برای خود یک لیست کوتاه از کلیدواژه‌های اختصاصی تهیه کنید و از آن‌ها در وب‌سایت و پروفایل تمام رسانه‌های اجتماعی خود استفاده کنید.

لینکداین  LinkedIn

بر کانون برندینگ شخصی در اینترنت مسلط شوید. آدم‌های معمولی در لینکدین جایی ندارند. لینکدین یک شبکه‌ اجتماعی حرفه‌ای است که به عنوان کانون برندینگ شخصی در اینترنت شناخته می‌شود. لینکدین را جدی بگیرید و در آن کامل‌ترین پروفایل را برای خود بسازید.

رسانه   MEDIA 

انرژی خود را در مسیر درست هدایت کنید. با گسترش روزافزون اینترنت، استفاده از آن به عنوان یک رسانه بیشتر از هر زمان دیگری پیچیده‌ شده است؛ پس شما باید در اینترنت فعالیت‌هایی که بیشترین ارزش را در زمینه کاری شما دارند، شناسایی کنید و از آن‌ها به عنوان ابزاری برای ارتقای برند خود استفاده کنید.

 عرضه   Offers

مطالب ارزشمند و رایگان عرضه کنید. با خوانندگان مطالب خود آشنا شوید و آن شخصی باشید که به ازای گرفتن آدرس ایمیل، به خوانندگان خود محتوای ارزشمند و متمایز ارائه می‌دهد.

 رسانه  Network

 

به صورت هدفمند با افراد حرفه‌ای رابطه برقرار کنید. دوستان جدید پیدا کنید. نترسید و دائماً در سطح محلی، منطقه‌ای و جهانی با افراد جدید ارتباط برقرار کنید. کارت ویزیت یا کالای مشابه باارزش‌تر دیگری داشته باشید تا بین افراد پخش کنید. پیگیر باشید و به دوستی‌هایتان ادامه بدهید.

 پادکست    Podcast

میکروفون خود را روشن کنید و آنچه در ذهن‌تان می‌گذرد را بگویید. دیدگاهتان را به گوش مردم برسانید. افراد حرفه‌ای در پادکست‌ها حضور دارند و برنامه اختصاصی خود را می‌سازند. برای این‌که بتوانید از محبوبیت روزافزون این روش بهره ببرید، مهارت‌های کلامی و فن بیان خود را تقویت کنید و از قدرت صدایتان برای برقراری ارتباط با مخاطبان استفاده کنید.

پرسش‌ها  Questions

از مخاطبان خود بخواهید تا در گفتگو شرکت کنند. همه یک شنونده‌ خوب را دوست دارند. پرسش‌هایی را شناسایی کنید که ممکن است مخاطب شما به دنبال جوابش باشد. مشتاقانه پرسش کنید و از افراد بخواهید تا دیدگاه‌های خود را برای شما بگویند. درباره ایده‌هایشان بپرسید و با دقت به نظرات‌شان گوش دهید.

قدردانی از دیگران   Recognizing Others

نام افرادی را که به شما قدرت می‌بخشند، مطرح کنید. موقعیت خود را با دیگران شریک شوید. به تنهایی نمی‌توانید به اهداف خود دست بیابید. در محافل خصوصی و عمومی، از کمک‌های هر شخصی که در توسعه‌ برندینگ شخصی شما نقش داشته است؛ قدردانی کنید.

 صحبت کردن   Speaking

جلوی مخاطبان خود ظاهر شوید. قدرت تریبون غیرقابل‌انکار است. سخنرانان عمومی مانند سخنرانان تخصصی، اعتبار کسب می‌کنند و از مزایای شبکه‌ســازی۲  بهره‌مـند می‌شوند. باید پشت میکروفون بروید و آنچه را که می‌دانید با دیگران به اشتراک بگذارید.

 هدف   Target

از بازار هدف خود شناخت دقیقی به دست بیاورید. آنچه شما می‌گویید برای چه کسانی مهم است؟ درک صحیحی از بازار هدف خود داشته باشید. شخصیتی از خود نشان بدهید که تمرکزش بر نیازهای مخاطبانش و مشکلات آن‌هاست. گفتگو و تحقیق کنید و تا جایی که ممکن است مطالب جدید و مفید یاد بگیرید.

 بی همتا   Unique

گزاره‌ی ارزشی۳  بی‌همتای خود را شناسایی کنید. چه چیزی شما را خاص می‌کند؟ هر برند هدفمندی، یک گزاره‌ی ارزشی بی‌همتا دارد. اگرچه ممکن است شما یکی از میلیون‌ها متخصص حوزه خود باشید، ولی باید یک وجه تمایز خاص برای خودتان بسازید و آن را تقویت کنید.

ویدیو   Video 

به لنز دوربین نگاه کنید و بینندگان را مجذوب خود کنید. ویدیو را در سبد رسانه‌ای خود جای دهید. ویدیو اعتماد را افزایش می‌دهد و کمک می‌کند تا در چشم مخاطب، صمیمی و بی‌ریا جلوه کنید. ساختن و انتشار ویدیو ساده است. به لنز دوربین نگاه کنید، آرام باشید و ادامه دهید.

 سنجیدن   examine

پیشرفت خود را با دقت بررسی کنید. آنچه اهمیت دارد را اندازه‌گیری کنید. تحلیل‌های آنلاین، مانند عکس‌برداری اشعه ایکس از تمامی فعالیت‌های اینترنتی شماست. از برنامه تحلیلی گوگل۴  و دیگر ابزارهای موجود استفاده کنید تا از رفتار کاربران سایت خود و آنچه برای بهبود تجربه کاربری آن‌ها نیاز است، اطلاع حاصل کنید.

وب سایت   Website

در اینترنت یک خانه به نام خود بسازید. مالک ملک اینترنتی خود باشید. وب‌سایت شما مثل تله موش و محتوای شما پنیر است. برای برنامه‌ریزی، طراحی، نوشتن و انتشار وب‌سایتی که ستاد مرکزی برند شماست، از بهترین‌ حرفه‌ای‌ها استفاده کنید.

لیست کارهایی که باید انجام دهید   You Do

برای رسیدن به اهداف برندینگ شخصی خود برنامه‌ریزی کنید. آیا می‌دانید که دقیقاً در حال انجام چه کاری هستید؟ توسعه برند شخصی شما یک فعالیت دائمی است. برای شروع برنامه‌ریزی کنید و لیستی از کارهایی که مرتباً باید انجام شود، تهیه کنید.

اشتیاق  Zeal 

اجازه ندهید هیچ مانعی باعث کند شدن شما شود. دنده را در حالت فرامحرک۵  قرار دهید. اشتیاق یعنی داشتن یک شور‌‌‌و‌حال قدرتمند که باعث می‌شود فرد مصمم به انجام کاری باشد. با داشتن اشتیاق، هیچ عنصر دیگری برای برندینگ شخصی موفق نیاز نیست.

۱.Podcast / پادکست یا پادپخش یا تدوین صوتی، مجموعهای از پروندههای رسانه دیجیتال است که
انتشار آن در اینترنت با استفاده از فید صورت میگیرد و توسط کاربران معمولاً بر روی یک پخشکنندهی
موسیقی دیجیتال قابل دریافت و پخش است.
۲.Networking
۳.Value Proposition / گزارهی ارزشی یک قول و وعده است از ارزشی که ما برای مخاطب خلق میکنیم.
گزارهی ارزشی ما با نیاز مخاطب و آنچه او ارزشمند میداند، متناسب است. در نتیجه مخاطب متقاعد میشود
که برای گزارهی ارزشی ما منابع خود )پول، وقت، احساسات و…( را صرف کند. او همچنین اعتماد و باور
دارد که این ارزش را از سوی ما دریافت خواهد کرد. گزارهی ارزشی به طور عمده در تعاملات تجاری )بین
مشتریان و شرکتها( تعریف میشود ولی به برندهای شخصی و هر موقعیتی که در آن دادوستدی انجام
میشود، قابل تعمیم است.
۴.Google Analytics
۵.Overdrive / دندهاى که بدون کم شدن سرعت اتومبیل، باعث کاهش مصرف بنزین مىشود.
منبع:

Seth Price, Barry Feldman. Personal Branding Framework:26 Strategies to Build Brand Recognition. The Road to Recognition. 2017

سیر تکامل تبلیغات

سیر تکامل تبلیغات

صنعت تبلیغات، صنعتی پویا است که پیوسته تحت تأثیر تکنولوژی، رسانه و محیط اقتصادی قرار دارد. در طول قرن‌های اخیر، رشد جوامع و پیشرفت علم و فناوری باعث شکل‌گیری سبک‌های تبلیغاتی و تغییرات مداوم در آن شده است.همچنین مفهوم تبلیغات و فلسفه‌ی آن، تحت تأثیر عوامل فرهنگی و تجاری پیوسته در حال پیچیده‌تر شدن  و تکامل است. این مطالعه، سیر تکامل تبلیغات را از اواسط قرن ۱۵ تا ابتدای قرن ۲۱ مرور می‌کند و وقایعی را مورد بررسی قرار می‌دهد که در گذر زمان صنعت تبلیغات را به طرز چشمگیری کامل‌تر کردند.

سیر تکامل تبلیغات

سیر تکامل تبلیغات

دوران اولیهی چاپ

با صنعتی‌سازی و ماشینی شدنِ چاپ، موجبات سوادآموزی هر چه بیشتر مردم فراهم آمد و همین امر صاحبان کسب‌وکار را به تبلیغ، فراتر از محدوده‌ی محلی کسب‌وکارشان تشویق کرد. تبلیغات در سال‌های اولیه شبیه به تبلیغاتی بود که ما در حال حاضر آن را «تبلیغات طبقه‌بندی‌شده»۱  می‌نامیم. هدف آن‌ها شناساندن محصولات و ارائه‌ی اطلاعات درباره‌ی مکان فروش بود. آگهی‌های روزنامه در آن دوره حرف اول را می‌زدند، هرچند که برگه‌های آگهی (چیزی شبیه تراکت)، پوستر و نقاشی‌های دستی (چیزی شبیه بیلبورد؛ تصاویر را نقاشان به ‌صورت دستی روی دیوار و سایر مکان‌ها می‌کشیدند) از اهمیت زیادی برخوردار بودند. اولین تبلیغ روزنامه‌ای در سال ۱۷۰۴ میلادی برای مشاور املاک لانگ آیلند۲ و اولین ضمیمه‌ی نیازمندی‌ها در سال ۱۷۲۹ در روزنامه‌ی گزت پنسیلوانیا۳ توسط بنجامین فرانکلین۴ چاپ شد. اولین تبلیغ مجله‌ای نیز در سال ۱۷۴۲ در مجله‌ی جنرال فرانکلین۵  منتشر شد.

 

دوران اولیهی آژانسها

آنچه در حال حاضر به عنوان صنعت تبلیغات می‌شناسیم، در قرن نوزدهم به ارمغان آمد. ولنی پالمر۶ ، اولین آژانس تبلیغاتی را در سال ۱۸۴۸ در فیلادلفیا افتتاح کرد.

نسلها و دورههای تاریخچهی تبلیغات

دوران اولیهی چاپ

سیر تکامل تبلیغات

 دوران اولیهی آژانسها

 دوران علمی

 انقلاب خلاقیت

 دورهی پاسخگویی و یکپارچگی

 آژانس جی.واتر تامپسون۷ در سال ۱۸۶۴ تأسیس شد و قدیمیترین آژانس تبلیغاتی است که همچنان فعالیت دارد.

آژانس جی.واتر تامپسون سمت «متصدی امور مشتریان»۸ را ابداع کرد، که به عنوان رابط بین مشتری و آژانس عمل میکند.

سیر تکامل تبلیغات

پی. تی. بارنم۹  یک خوانندهی سوییسی را به آمریکا آورد و با تبلیغات فراوان در روزنامهها، آگهیهای دستی و پوسترها یکی از اولین کمپینها  را تشکیل داد.

سیر تکامل تبلیغات

در سال ۱۸۶۸ آژانس ان. دبلیو.آیر۱۰  سیستم کمیسیونی۱۱ را وارد تبلیغات کرد که طبق آن متخصصان تبلیغات به عنوان کارگزار یا واسطه، زمان و مکان تبلیغات را مشخص و فراهم میکردند و سپس پورسانت کارشان را از مشتری دریافت میکردند. درصدی از مبلغ تبلیغ نیز سهم آژانس تبلیغاتی بود.سیر تکامل تبلیغات

در حالی‌ که تبلیغ‌کنندگان و بازاریابان بیشتر نگرانی‌شان خلق تبلیغی بود که تأثیرگذار باشد، متخصصان تبلیغات شــروع به شکل‌گیری کردنـد. در آن زمان نیاز به  افرادی که معنی و تئوری تبلیغات را درک کنند، غیرقابل‌انکار بــود. دهـــه‌ی ۱۸۸۰ تبلیغــات به اسطوره‌ی آن، آلبرت لاسکر۱۲ تعلق دارد. او با مفهوم «فروشندگی روی کاغذ به روش ارائه‌ی دلیل»۱۳ تحولی اساسی در فلسفه‌ی تبلیغات ایجاد کرد و این مفهوم الگویی کامل برای بیان تبلیغ، توضیح و پشتیبانی آن شد.

 

 

 

 

سیر تکامل تبلیغاتدر سال ۱۸۸۰ جان وانا‌میکر۱۴ صاحب سرشناسِ فروشگاهی به همین نام، جان ای.پاورز۱۵ را به عنوان کپی‌رایتر استخدام کرد. پاورز یک استراتژی تبلیغاتی به نام «تبلیغات به مثابه خبر»۱۶ را بنیان نهاد.

جوهر چاپگر، اولین روش عمومی در صنعت چاپ در سال ۱۸۸۸ وارد عرصه‌ی تبلیغات شد.

آژانس مک‌کین۱۷  در سال ۱۹۰۲ با فلسفه‌ی «حقیقت به درستی گفته شده»۱۸  شروع به کار کرد و بر روی نقش آژانس بر رساندن پیام تبلیغاتی تأکید داشت.

در اوایل دهه‌ی ۱۹۰۰ آژانس جی.واتر تامپسون، انتشار کتاب‌های خودش را تحت عنوان کتاب‌های آبی۱۹  آغاز کرد. در این کتاب‌ها چگونگی عملکرد  تبلیغات و داده‌های جمع‌آوری‌شده به عنوان یک منبع شرح داده شده است. در اواسط قرن نوزدهم تبلیغ‌کنندگان شروع به نام‌گذاری کالاهای تجاری کردند و برندهایی مانند شکلات  بیکر۲۰ و صابون آیوری۲۱ شکل گرفتند.

نمونه‌ی تبلیغات محصولات ذکر‌شده را در زیر مشاهده می‌کنید:

سیر تکامل تبلیغات

 

هدف از تبلیغات در این دوره، ایجاد تقاضا و همچنین ایجاد یک هویت بصری، برای این‌گونه برندهای جدید بود. محصولات ارزانی که نام تجاری داشتند و به «کالاهای بسته‌بندی‌شده»۲۲ معروف بودند، قفسه‌های مغازه‌ها و داروخانه‌ها را پر کردند.

در این دوره اهمیت و اثربخشی تبلیغات به حدی بالا رفته بود که برخی شرکت‌ها برای فروش محصولات خود دست به استفاده از ترفندهای غیراخلاقی زدند و با بزرگ‌نمایی و اغراق، در پی فریب ذهن مشتریان بودند. این مسئله نقطه‌ی شروع بی‌اعتمادی عموم به تبلیغات بود تا جایی که در سال ۱۸۹۲ مجله‌ی زنان ‌خانه‌دار۲۳ تبلیغات محصولاتی که جنبه‌ی درمانی داشتند، را ممنوع کرد. این تصمیم از این رو گرفته شد که برای این‌گونه محصولات، تبلیغاتی مشکوک، فریبنده و پر سروصدا که وعده‌های اغراق‌آمیز می‌داد، با استفاده از تصاویر گرافیکی قوی برای هر چه جذاب‌تر کردن پیام فروش، به‌ کارگرفته شده بود.

در اروپا، کیفیت دیداری تبلیغات، پیشرفت چشمگیری کرد چرا که هنرمندان تصویرسازی مانند تولوز لوترک۲۴، اوبری بردزلی۲۵ و آلفونس موشا۲۶  آثار هنری خود را در قالب پوسترها و تبلیغات چاپی به خوبی سایر تصاویر مجله، ارائه می‌دادند. این دوره به نسل طلایی معروف است. در قرن بیستم نقش هنرمند از تصویرساز به مدیر هنری تبلیغات ترفیع پیدا کرد.

 

سیر تکامل تبلیغاتدوران علمی

در اوایل قرن بیستم با تأسیس انجمن آژانس‌های تبلیغاتی امریکا صنعت تبلیغات شکل تخصصی‌تری به خود گرفت و فعالیت‌ آژانس‌های تبلیغاتی سازماندهی شد.

سیر تکامل تبلیغات

 

در قرن نوزدهم، جان وانامیکر گفته است:

«نیمــی از پولــی که خرج تبلیغات میکنم به هـدر مـیرود. مشکـل این است که نمیدانم کـدام نیمـه؟»

این جمله بیان میکند که اثربخشی تبلیغات غیرقطعی است و تا هر اندازه که برای برنامهریزی و اجرای یک تبلیغ،  وقت و انرژی صرف شود، باز هم نمیتوان از موفقیت آن اطمینان صددرصد پیدا کرد.این جملهی معروف کماکان در دنیای تبلیغات صادق است.

سیر تکامل تبلیغات

 

در اوایل قرن بیستم، متخصصان نوین تبلیغات، روش تحقیق علمی را برگزیدند. متخصصان بر این باور بودند که می‌توانند تبلیغات را با آمیختن علم و هنر توسعه دهند. دو رهبر این روش کلود هاپکینز۲۷  و جان کیپلز۲۸  بودند.

هاپکینز در اوج زندگی حرفه‌ای خود، معروف‌ترین کپی‌رایتر شرکت لرد اند توماس۲۹ بود. او متون تبلیغاتی خود را به شکل دقیقی تحلیل می‌کرد تا بتواند کیفیت کار خود را ارتقا بدهد. کتاب هاپکینز که با نام تبلیغات علمی در سال ۱۹۲۳ منتشر شده است، روش او در تحلیل تبلیغات را به طور کامل تشریح می‌کند. جان کیپلز نایب‌رئیس بی‌بی‌دی‌او۳۱ ،کتاب روش‌های امتحان شده‌ی تبلیغات۳۲ را در سال ۱۹۳۲ منتشر کرد.

تئوری‌های او درباره‌ی قدرت کشش عناوین نیز بر اساس آزمایش‌های مفصل بود. کیپلز به خاطر تغییر سبک نوشتاری تبلیغات که تا آن زمان پر از کلمه و اغراق بود، معروف شد.

در طول دهه‌ی ۱۹۳۰ و ۱۹۴۰ دانیل استارچ۳۳، ای. سی. نیلسن۳۴ و  جورج گالوپ۳۵  یک سازمان تحقیقاتی تأسیس کردند که هنوز هم بخشی از صنعت تبلیغات است.

سیر تکامل تبلیغات

در حین و بعد از رکود اقتصادی بزرگ، ریموند روبیکام۳۶، به عنوان یک قدرت تبلیغاتی ظاهر شد و آژانس خودش را به همراه جان‌ اور یانگ۳۷  افتتاح کرد. آن‌ها آژانس لرد اند توماس را نیز خریداری کردند. کار آن‌ها به خاطر عناوین خیره‌کننده و جدید و ایده‌‌پردازی‌های خلاقانه به سرعت در دنیای تبلیغات مشهور ‌شد.

در گذر زمان با افزایش تعداد و پیچیدگی رسانه‌ها، این نکته اهمیت پیدا کرد که باید پیام تبلیغاتی برای گروه مشخصی از مخاطبان در رسانه خاصی منتشر شود. در نتیجه مفهوم هدف‌گیری و انتخاب بازار هدف، به شکل واضح‌تری در دنیای تبلیغات مطرح شد.

از طرفی تبلیغ‌کنندگان متوجه شدند که علاوه بر اینکه بودجه‌ی خودشان را برای رسیدن به بهترین راه‌ جذب مشتری صرف می‌کنند، باید برای شناسایی مشتریان بالقوه هزینه کنند. در نتیجه تحقیقات بازاریابی۳۸ در این دوره اهمیت پیدا کرد و شکل علمی‌تری به خود گرفت.

فراگیر شدن رادیو به عنوان یک رسانهی جدید موجب شد که استقبال از تبلیغات چاپی کمتر شود. تا جایی که در سال ۱۹۳۸ سود تبلیغات رادیو از تبلیغات چاپی پیشی گرفت.

دنیای مدیریت تبلیغات و آژانس‌های تبلیغاتی پیشرفت سریعی در سال‌های بعد از جنگ جهانی دوم داشت. آژانس جی.واتر تامپسون که همچنان هم پابرجاست، در این مدت پیشرو بوده است.

موفقیت این آژانس به مقدار زیادی مدیون خلاقیت و سبک مدیریت زوجِ استنلی و هلن روزر۳۹  بود. استنلی مفهوم «خدمات مشتریان»۴۰ را توسعه داد و نقش «متصدی امور مشتریان» را به یک نقش استراتژیک تبدیل کرد. هلن نیز با نوآوری‌های فراوان، تکنیک‌های کپی‌رایتینگ را ارتقا داد. خانواده‌ی روزر همچنین مفهوم برند۴۱ را به عنوان یک استراتژی برای پیوند هویت منحصربه‌فرد با یک محصول خاص، ابداع کردند.

در اوایل سال ۱۹۵۰، آگهی‌های تلویزیونی بر روی صحنه آمدند و موج جدیدی از بازدهی را برای صنعت تبلیغات ایجاد کردند. در سال ۱۹۵۲،  سیستم ارزشیابی نیلسن۴۲  به عنوان اولین راه ارزیابی بازخورد آگهی‌های تلویزیونی شکل گرفت. در این دوره عملکردهای بازاریابی، از قبیل«بخش‌بندی بازار»۴۳ طبق استراتژی‌های تبلیغاتی ظهور کرد. در سال ۱۹۶۹، موضوع جایگاه‌یابی۴۴، توسط جک تراوت۴۵ و ال ریس۴۶، برای حک شدن برند در ذهن مخاطبان مطرح شد.

انقلاب خلاقیت 

قدرت خلاقیت آژانس‌ها در دهه‌ی ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ افزایش پیدا کرد. زمانی که از آن به عنوان تجدید حیات هنر، الهام و بینش یاد می‌شود. لئو برنت۴۷، دیوید اگیلوی۴۸ و  ویلیام برنبک۴۹  سه نابغه‌ی خلاق با تأکیدشان بر تحقیق و علم، الهام‌بخش این انقلاب بودند.

لئو برنت رهبر مکتبی شناخته‌شده به نام «مکتب تبلیغاتی شیکاگو»۵۰ بود. او به پیدا کردن «ویژگی‌های اصلی»۵۱ در هر محصول معتقد بو

سیر تکامل تبلیغات

د. او همچنین معتقد به استفاده از «کهن الگوهای فرهنگی»۵۲ برای خلق شخصیت‌های اسطوره‌ای بود که نمایانگر ارزش‌های آمریکایی‌ها هستند. شخصیت های معروفی مانند جولی گرین جاینت۵۳، تونی تایگر۵۴، پلزبری دوغبوی۵۵  و معروف‌ترین شخصیت کمپینش، «مردِ مارلبرو»۵۶  زاییده‌ی همین تفکر بودند.

اگیلوی بنیان‌گذار آژانس «اگیلوی اند ماثر»۵۷ ، از برخی جهات در تضاد است به این خاطر که هم وارد مکتب تصویری روبیکام و هم مکتب خواستاری لاسکر و هاپکینز شده بود. او نام‌های تجاری پایداری را با استفاده از سمبل‌ها خلق کرد، مثل مرد هث‌اوی۵۸ و چشم‌بند مرموزش بر پیراهن‌های هث‌اوی. همچنین اگیلوی کیفیت محصولاتی مثل رولز رویس۵۹، پپریج۶۰  و  گینس۶۱  را با ادعاهای فنی به عنوان یک محصول خاص تضمین ‌کرد.

آژانس دولی، دین و برنبک (دی‌دی‌بی)  در سال ۱۹۴۹ افتتاح شد. از ابتدا ویلیام برنبک با کلمات هوشمندانه، طراحی و مفهوم خلاقانه‌اش به عنوان نوآورترین فرد خلاق تبلیغات در زمان خود در نظر گرفته شد. تبلیغات او با تمرکز بر احساسات و عواطف، مردم را ترغیب می‌کرد. او این‌گونه توضیح می‌داد:«تعداد زیادی متخصص خوب در تبلیغات وجود دارد. اگرچه آن‌ها فراموش می‌کنند که تبلیغات اقناع مخاطب است و اقناع یک علم نیست بلکه هنر است.» برنبک با کمپین عاری از مبالغه‌ی فولکس واگن۶۲،  در زمانی که تبلیغات ماشین، فریبنده و اغراق‌آمیز بودند، شناخته شد. این کمپین عناوینی مثل «کوچک فکر کنید»۶۳  را  به همراه تصویر کوچکی از ماشین‌های فولکس واگن  انتشار داد.

مسئولیت اجتماعی جنبه‌ی دیگری از دوره پاسخ‌گویی و یکپارچگی است. اگر چه مقررات تبلیغات از اوایل دهه‌ی ۱۹۰۰ وجود داشت اما در طول زمان قوانین دیگری نیز برای نظارت بر تبلیغات وضع شد. تصویب قانون غذا و دارو۶۵  توسط کنگره‌ی آمریکا برای حمایت از مصرف‌کنندگان در سال ۱۹۰۶ و تشکیل کمیسیون تجارت فدرال۶۶ در سال ۱۹۱۴ از آن جمله‌اند. همچنین از سال ۱۹۷۱ انجمن مطالعات بین المللی تبلیغات۶۷ برای نظارت بر مسئولیت‌های اجتماعی ایجاد شد.

کمپین کنترل اسلحه‌ی دستی مجانی به عنوان زنگ خطر به دنبال تیراندازی در یکی از دبیرستان‌های کلمبیا طراحی شده بود.کریس هاچینسون۶۸،  مدیر هنری در آژانس ویدن و کندی۶۹  توضیح داد که «کشته شدن کودکان توسط کودکان با اسحله یک مشکل است و ما می‌خواهیم با وحشت آن مواجه شویم. این تصویر حاکی از هراس قرار گرفتن اسباب‌بازی در کنار خشونت اسحله است.»

یکی دیگر از کمپین‌هایی که تعهدش را  در قبال مسئولیت اجتماعی نشان داد، کمپین «حقیقت»۷۰  بود که توسط آژانس کریسپین پورتر و بوگوسکی۷۱  به همراه آژانس آرنولد وردواید۷۲ ایجاد شد تا با فراهم کردن تبلیغات چاپی و آگهی‌های تلویزیونی به روش مستند‌سازی اطلاعات، جوانان را بدون نصیحت کردن، در مورد خطرات سیگار آگاه کند.

سیر تکامل تبلیغات

از این دوره همچنین به عنوان دوره‌ای یاد می‌شود که در آن «ارتباطات یکپارچه بازاریابی»۷۳  اهمیت پیدا کرد. ارتباطات بازاریابی یکپارچه، تکنیک دیگری است که مدیران در دهه‌ی ۱۹۸۰ به عنوان روشی برای هماهنگی بهتر ارتباطات نام تجاری‌شان انتخاب کردند. یکپارچگی و هماهنگی، بهره‌وری و توجیه اقتصادی ارتباطات بازاریابی را افزایش داد و از مناسب‌ترین الگوهایی است که امروزه نیز به کار گرفته می‌شود.

دورهی پاسخگویی و یکپارچگی

در شروع دهه‌ی ۱۹۷۰ تمرکز گسترده‌ی صنعت تبلیغات بر «اثربخشی»۶۴  بود. مشتریان، تبلیغاتی می‌خواستند که موجب فروش محصولاتشان شود، بنابراین تأکید بر تحقیق، آزمایش و اندازه‌گیری افزایش یافت. برای پاسخ‌گویی به این نیاز، آژانس‌های تبلیغاتی و ارتباطات بازاریابی متوجه شدند که تبلیغات آن‌ها باید ثابت‌کننده‌ی ارزش محصول باشد. پس از رونق کسب و کارهای آنلاین و رکود اقتصادی در دهه‌ی ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰تأکید بر پاسخ‌گویی اهمیت بیشتری یافت و تقاضای تبلیغ‌کننده‌ها ثابت کرد که تبلیغاتشان، همان‌طور که در استراتژی گفته شده بود، واقعاً در رسیدن به نتیجه‌ی اهدافشان اثربخش بوده است.

هزینه - تبلیغات دیجیتال

روش های محاسبه هزینه در تبلیغات دیجیتال

روشهای مختلفی برای محاسبه و پرداخت هزینه تبلیغات دیجیتال وجود دارد. این روشها با توجه به نوع کسب و کار و هدف تبلیغدهنده تعیین میشوند و نسبت به یکدیگر برتری ندارند. مهم این است که تبلیغدهنده بتواند شیوه محاسبه بهینه را تشخیص داده و یک رابطه برد-برد با انتشاردهنده تبلیغ بسازد. در ادامه انواع شیوههای محاسبه هزینه در تبلیغات دیجیتال مطرح میشود.

۱- هزینه به ازای کلیک (سیپیسی)۱

 در این حالت سفارش دهنگان تبلیغ تنها به ازای کلیک کاربران روی تبلیغات خود، هزینه می‌پردازند. این روش معمولاً از لحاظ بازگشت هزینه مطمئن‌تر به نظر می‌رسد. اگر پرداخت هزینه در این روش مشروط به انجام کاری مانند پر کردن فرم ثبت‌نام، استفاده آزمایشی از محصول مورد نظر یا تکمیل فرم سفارش باشد؛ آن را هزینه به ازای سرنخ فروش۲ می‌نامند. البته «سرنخ فروش» الزاماً تکمیل یک فرم نیست. حتی اگر صفحه فرودی باعث شود که تماس تلفنی صورت گیرد نیز سرنخ محسوب می‌شود. ابزارهای پوش نوتیفیکیشن۳ جدید که روی مرورگرها و صفحات فرود، فعال می‌شوند یا امکان گفتگوی آنلاینی که در صفحات فرود قرار می‌گیرد، هم می‌تواند به عنوان «سرنخ» و ابزاری برای ارتقاء نرخ تبدیل۴ مورد توجه قرار گیرد.

از آنجا که در این روش به ازای هر کلیک، پیشاپیش هزینه پرداخت شده است، تبدیل بازدیدکننده به «دنبال‌کننده» چه به صورت داده‌ای که در اختیار قرار می‌دهد (مثلاً از طریق فرم‌های ثبت اطلاعات) چه از طریق انجام فروش (از طریق سیستم فروش، چه آنلاین و چه آفلاین) مورد توجه جدی است. همچنین به این روش، پرداخت به ازای کلیک (پی‌پی‌سی)۵ هم گفته می‌شود.

هزینه تبلیغات دیجیتال

 ۲- هزینه به ازای هزار نمایش (سیپیام)۶

در این مورد سفارش دهنگان تبلیغ به ازای هر هزار مرتبه نمایش تبلیغ خود، یک هزینه ثابت می‌پردازند. به طور معمول این هزینه به وب‌سایت ثالث یا موتور جستجویی که تبلیغ در آن قرار داده شده است، پرداخته می‌شود. باید خاطرنشان کرد که این نوع سفارش تبلیغات دارای ریسک هدررفت سرمایه است؛ زیرا ممکن است در این هزار بار نمایش، تعداد زیادی از بینندگان تبلیغ، مشتری بالقوه تبلیغ‌دهنده نباشند. این نوع قرارداد زمانی مناسب است که محل قرارگیری تبلیغ دارای بازدید‌کنندگان زیادی باشد و احتمال این که کلیک‌های بسیاری به دست آید درصد بالایی را به خود اختصاص دهد. همچنین در شرایطی از این روش استفاده می‌کنیم که انتظار نرخ کلیک بالایی را داشته باشیم. مثلاً به دلیل جذابیت محصول یا تبلیغ، احتمال تعداد کلیک‌کننده‌ها بالا باشد اما نرخ تبدیل کمتری پیش‌بینی شود. به عنوان مثال فرض کنید شما یک برند کت چرم دارید و با یکی از هنرپیشه‌های معروف برای تبلیغ قرارداد بسته‌اید. حضور تصویر این هنرپیشه با کت چرمی‌ برند شما، احتمال کلیک را نه فقط به خاطر کت چرم بلکه به خاطر خود هنرپیشه نیز بالا می‌برد. در چنین شرایطی سی‌پی‌ام گزینه معقول‌تری است. یا زمانی که آیفون یا گوشی سامسونگ جدیدی به بازار می‌آید، همه (حتی افرادی که توان خرید آن را ندارند یا کسانی که به تازگی گوشی خریده‌اند) احتمال دارد روی آن کلیک کنند (جهت کسب اطلاعات، مقایسه و…) یعنی جذابیت محصول بالا است اما میزان خرید یا نرخ تبدیل چندان بالا نیست. در چنین شرایطی هم پرداخت به ازای هزار نمایش راهکار هوشمندانه‌تری است.

از سوی دیگر، در سایت‌های تخصصی که بازدیدکننده کمتر اما باکیفیت‌تری دارند، صاحبان سایت مدل سی‌پی‌ام را به سی‌پی‌سی ‌ترجیح می‌دهند.

۳- هزینه به ازای بازههای زمانی (سیپیتی)۷

 سایت‌های تخصصی حوزه‌های مختلف و سایت‌هایی که فعالیت اصلی آن‌ها اجرای تبلیغ نیست، به تبلیغات به عنوان بخش جانبی درآمد‌هایشان توجه دارند. آن‌ها دارای کد‌های لازم برای مدیریت تبلیغات به شکل سی‌پی‌ام و سی‌پی‌سی نیستند؛ به این علت اغلب از روش پرداخت سی‌پی‌تی استفاده می‌کنند. این مدل برای سفارش دهنگان تبلیغ نیز نسبتاً ساده است؛ به طور مثال، جایگاهی از سایت هدف را در بازه‌های یک‌هفته‌ای انتخاب کرده و هزینه آن را می‌پردازند. حالا دیگر خلاقیت و توان آن‌ها در طراحی بنر و صفحه فرود است که نرخ کلیک و نرخ تبدیل را تعیین می‌کند. در ایران، بسیاری از سایت‌های شاخص از این روش برای ساده‌تر شدن محاسبات مالی خود استفاده می‌کنند و نسبت به آن تمایل بیشتری دارند. این روش در شرایطی مناسب است که یا آن سایت مورد نظر، مخاطبان خاص و ویژه‌ای داشته باشد و یا تعداد بسیار زیادی بازدیدکننده در آن سایت به صورت روزانه و لحظه‌ای سیر کنند.

۴- هزینه به ازای تکمیل فرآیند یا عمل (سیپیای)۸

 در این مدل تنها در صورتی هزینه پرداخت می‌شود که نمایش تبلیغ منجر به اقدام مورد نظر تبلیغ‌دهنده شود. حال، این اقدام می‌تواند نصب یک اپلیکیشن، خرید یک محصول، سفارش یک خدمت یا حتی تکمیل یک فرم اطلاعات باشد. در این حالت نمایش تبلیغ یا کلیک کاربر روی آن هیچ پرداختی برای تبلیغ‌دهنده نخواهد داشت. طبیعی است که میزان پرداخت در این حالت بسیار بالاتر از پرداخت کلیکی و پرداخت به ازای هزار نمایش است. این مدل گاهی با نام‌هایی دیگری مانند هزینه به ازای فروش۹، هزینه به ازای سفارش۱۰ و هزینه به ازای نصب۱۱ (برای اپلیکیشین‌ها) هم تعریف می‌شود. به عنوان مثال یکی از فروشندگان اینترنتی در ایران، فروش یک سال اخیر خود را بررسی کرد و متوجه گردید که به طور متوسط به ازای هر مشتری جدیدی که اولین خرید خود را در سایت انجام می‌دهد، آن مشتری به طور متوسط در طول سال کمی ‌بیش از دو بار خرید می‌کند و ارزشی به طور متوسط ۷۴ هزار تومان را رقم می‌زند؛ بنابراین سی‌پی‌ای را به ازای هر فروش در سایت ۷۰ هزار تومان قرارداد می‌بندد. عدد ۷۰ هزار تومان از یک طرف عدد قابل توجهی برای واسطه‌های تبلیغ است و از طرف دیگر، فروشگاه را نیز از محاسبات کلیک و نمایش رها می‌کند.

به عنوان یک نمونه دیگر، یک شرکت برنامه‌نویسی محاسبه کرد که به ازای هر ۱۰ نصبی که از کافه بازار و گوگل‌پلی دریافت می‌کند، به طور متوسط ۳ اپلیکیشن فعال می‌شوند و پرداخت درون برنامه‌ای اتفاق می‌ا‌فتد. طبق این محاسبه، هر نصب حدود ۴ هزار تومان (به طور متوسط با احتساب نصب‌های غیرفعال) برای برنامه‌نویس ارزش دارد. بنابراین مدل سی‌پی‌ای را روی عدد ۴ هزار تومان می‌بندد؛ یعنی واسطه‌های تبلیغ به ازای هر نصب اپلیکیشن، ۴ هزار تومان دریافت می‌کنند.

در مثالی دیگر یکی از فروشندگان بلیط قطار و هواپیما محاسبه کرد که به طور متوسط از هر فروش بلیط روی مسیر‌های خاصی، حدود ۱۷ هزار تومان در مجموع به صورت مستقیم (روی خرید اول) و حدود ۸ هزار تومان طی سه ماه بعد (با تکرار خرید بخشی از مشتریان) سود می‌کند. بنابراین قرارداد سی‌پی‌ای خود را روی ۱۵ هزار تومان تنظیم می‌کند. البته باید به این نکته توجه کرد که ارزش هر مشتری در گذر زمان مشخص می‌شود و این روش فقط روی سود خالص یک یا دو خرید تمرکز ندارد.

بهره‌گیری از مدل سی‌پی‌ای اگر درست باشد؛ تبلیغ دهنده و واسطه تبلیغ هم‌زمان نفع می‌برند. واسطه تبلیغ در این‌جا با انتخاب منتشرکننده‌ها به صورت هوشمند و هدفمند می‌تواند با تعداد نمایش بسیار کمتر کلیک بیشتر و نرخ تبدیل بالاتری را به دست آورد. البته روش سی‌پی‌ای الزاماً برای هر نوع محصول یا خدمتی جوابگو نیست و از طرف دیگر محاسبه نرخ مناسب که برای هر دو طرف به‌صرفه باشد هم کار دشواری است. اما مزیتش این است که بعد از پیدا کردن نرخ بهینه، سنجه‌های بعدی و رصد تأثیرگذاری و محاسبه نرخ بازگشت سرمایه بسیار ساده می‌شود.

۵- هزینه به ازای اشتغال زمانی کاربر۱۲

 در این حالت، پرداخت هزینه در ازای میزان زمانی که کاربر فعالانه درگیر یک تبلیغ است، انجام می‌شود. به عنوان مثال میزان زمانی که کاربر صرف تماشای تبلیغات ویدیویی می‌کند در میزان پرداخت مؤثر است. اگر کاربر جعبه لینک تعبیه‌شده در وب‌سایت را باز کند به معنای اشتغال کاربر با تبلیغات است و به آن هزینه تعلق می‌گیرد. گاهی لازم است کاربر تبلیغ را باز کند و حداقل ۱۵ ثانیه صرف تماشا یا خواندن محتوای تبلیغ کند تا پرداخت به نشردهنده آگهی صورت بگیرد. وب‌سایت‌های انتشار ویدیو در ایران از این مدل استفاده می‌کنند. واسطه‌های تبلیغ که امکان استفاده از کدهای اچ‌تی‌ام‌ال۵۱۳ را دارند نسبت به این روش تمایل بیشتری نشان می‌دهند.

۶- همکاری در فروش۱۴

 این نوع از بازاریابی که با نام‌های بازاریابی پورسانتی، بازاریابی معرف و بازاریابی وابسته هم شناخته می‌شود، کاربرد وسیعی در بازاریابی دیجیتال دارد. همکاری در فروش از سه بازیگر اصلی استفاده می‌کند: ۱- فروشنده۱۵ یا همان شرکت ارائه‌دهنده محصولات و خدمات. ۲- معرف۱۶ که انتشاردهنده تبلیغ در وب‌سایت یا اپلیکیشن خود است. ۳- کاربر یا بازدیدکننده تبلیغ.

در بازاریابی پورسانتی، کاربر اینترنت، تبلیغ محصول و خدمات را در وب‌سایت تبلیغ‌کننده یا همان معرف ‌می‌بیند و با توجه به رفتار کاربر در قبال آن آگهی و قراردادی که بین فروشنده با وب‌سایت یا اپلیکیشن نشردهنده آگهی وجود دارد هزینه‌ای به انتشاردهنده آگهی تعلق می‌گیرد. نرم‌افزارهای۱۷ پیشرفته‌ای نیز در اختیار فروشندگان قرار دارد که می‌توانند از طریق آن‌ها میزان بازدید و خرید از طرف هر ناشر آگهی را زیر نظر داشته باشند. اولین نمونه موفق در این زمینه به دهه ۹۰ میلادی بازمی‌گردد که ماحصل همکاری بین یاهو و آمازون موجب فروش و رشد بسیاری در آمازون گردید. در ایران نیز فروشگاه‌هایی مانند
efeh.com که اوایل دهه ۸۰ فعالیت می‌کردند؛ این مدل را به خوبی پیاده‌سازی کرده و با همکاری صاحبان وبلاگ‌ها (عصر پادشاهی وبلاگ در فضای اینترنت) موفقیت قابل توجهی به دست آوردند اما با کاهش تب وبلاگ‌نویسی این مدل به تدریح محو شد تا این که مجدداً در چندین سال اخیر استارتاپ‌ها استفاده از این روش را در دستور کار خود قرار داده‌اند. به طور مثال بین یکی از تاکسی‌های آنلاین و یک واسطه خرید غذا از مدل همکاری در فروش استفاده شده است.

 

۱. Cost Per Click (CPC)
۲. Cost Per Lead (CPL)
۳. Push Notification
۴. Conversion rate
۵. Pay Per Click (PPC)
۶. Cost Per Mille (CPM)
۷. Cost Per Time period
۸. Pay Per Action
۹. Cost Per Sale
۱۰. Cost Per Order
۱۱. Cost Per Install
۱۲. Cost Per Engagement
۱۳. HTML5
۱۴. Affiliate Marketing
۱۵. Merchant
۱۶. Affiliate
۱۷. Affiliate Software

منابع:
ساراتووب ( ۱۳۹۵)، اصطلاحات کاربردی دنیای تبلیغات آنلاین، www.saratoweb.com
دکتر سیدرضا آقاسیدحسینی ( ۱۳۹۵)، بازاریابی پورسانتی بازاریابی همکاری در فروش Affiliate Marketing چیست؟ www.iranmct.com
مدیران ایران، افیلیت مارکتینگ  Affiliate Marketing  یا سیستم همکاری در فروش چیست؟

 

Www. http://modiriran.ir
R.L. Adams (2017), The Definitive Guide to Affiliate Marketing, www.forbes.com